16
رفتار نامناسب همسر
سلام
خانوم من فردی بسیار عصبی و پرخاشگر و بددهن است . یه طوری که تقریبا زندگی رو برای من و خانوادم که ادب و تربیت گفتاری بسیار بسیار مهمه غیر ممکن کرده .
البته اون پیش خانوادش ای طوری نیست ولی پیش من و پیش خانوادم بسیار بسیار عصبی مزاج و بددهن و غیر منطقی است .
تا جایی که من با وجود 2 بچه خردسال به فکر جدایی هستم . چون این موضوع من و نسبت به اون و زندگی دلسرد کرده و دیگه توان ادامش رو ندارم .
نکته دیگه اینکه اون به اندازه سنش رشد فکری نداشته و هنوز با گذشت 30 سال از سنش فردی تقریبا لوس و کودک مزاج است و هنوز در رفتار های دوران کودکی را از من انتظار داره . خواهش می کنم کمکم کنید . نگران بچه هام هستم که قرار زیر دست این مادر تربیت بشن .
بیشتر افراد در هنگام بروز خشم، دو حالت پرخاشگری و یا مخفی کاری را از خود نشان می دهند که هیچ یک از این روشها راه مناسبی برای بروز خشم محسوب نمی شود و هر یک عوارض خاص خود را دارد، بنابراین افراد باید با روشی منطقی از طریق اعتراض کردن و یا صحبت کردن با طرف مقابل خشم خود را کنترل و بروز دهند.
تفاوت های بروز خشم در بین زنان و مردان: معمولا بر اساس خصوصیات خانواده و فرد، افراد برای کنترل خشم خود یا دست به پرخاشگری می زنند و یا آن را مخفی کرده و خشم خود را فرو می خورند .
با این حال زنان بیشتر دچار پرخاشگری های کلامی، فریاد زدن، فحاشی و مردان بیشتر دچار پرخاشگری های فیزیکی می شوند.
عوارض فرو خوردن خشم: برخی از افراد بنا به علت هایی همچون ترس، شرم و مواردی از این دست، اقدام به کنترل خشم خود می کنند و با صحبت نکردن و حل مسئله، خشم خود را مخفی می کنند که این راه کنترل خشم می تواند عوارضی از جمله انواع سردردها، زخم معده و دستگاه گوارش، افسردگی و اضطراب ها را به دنبال داشته باشد.
افراد به هنگام بروز خشم باید به شیوه ای سالم با آن برخورد کنند به طوری که نه خشم خود را فروببرند و نه به صورت پرخاشگرانه آن را بروز دهند.
بنابراین با استفاده از شیوه های کلامی و جملات معقول، بدون تحقیر و متهم کردن فرد مقابل و با ذکر علت ناراحتی و خشم خود به گفت وگو و صحبت کردن منطقی بپردازند. دراین شرایط هم خود فرد آرام شده و هم فرد مقابل به راحتی پذیرای وی می شود.
با نوشیدن یک لیوان آب و یا پیاده روی ، خشم خود را کنترل کنید
این روانشناس بالینی، مرحله ی بیش از خشم را مرحله مهم در کنترل خشم دانست و تصریح کرد: خشم به یکباره ظهور نمی کند به طوری که وقتی فردی دچار عصبانیت و خشم می شود، احساس برانگیختگی کرده و سپس اقدام به بروز آن می کند.
بنابراین احساس برانگیختی آغازگر مرحله پیش از خشم است که افراد می توانند با نوشیدن یک لیوان آب سرد، پیاده روی، صحبت کردن و انجام فعالیت های لذت بخش، خشم خود را در همین مرحله کنترل کنند تا احساس برانگیختی در این مرحله به بروز خشم منجر نشود.
پس از مرحله پیش از خشم، مرحله خشم اتفاق می افتد که فرد به شدت عصبانی است. در این مرحله باید به او آموزش داده شود تا از میان شرایط بد و بدتر، شرایط بد را انتخاب کند به طوریکه فرد اگر کنترل اعصاب خود را ندارد بهتر است فریاد بزند تا فحش بدهد.
به بالشت و یا شئ ضربه بزند تا به کسی آسیب برساند و یا اگر فرد اهل فریاد زدن نیست بهتر است صحنه را ترک کند تا به خود آسیبیی نرساند.
دکتر قهاری، پشیمانی را نشانه ی مرحله پس از خشم دانست و افزود: وقتی افراد، مرحله ی خشم را پشت سر گذاشته و وارد مرحله ی پس از خشم می شوند نوعی احساس پشیمانی به آنها دست می دهد.
با این وجود افرادی هم هستند که نه تنها احساس پشیمانی نکرده، بلکه خوشحال نیز هستند. این افراد در کوتاه مدت حس خوبی دارند اما پس از مدتی به کرات عصبانی می شوند.
در این بین افرادی نیز هستند که از روشهای تنبیهی استفاده می کنند به طوری که مدام خود را سرزنش کرده و به سود و زیان و عواقب کار خود می اندیشند.
این افراد دچار نوعی خودخوری و بروز احساسات منفی و فکر کردن به پیامدهای منفی و غیراخلاقی بودن آن می شوند. در این بین برای جبران کردن و پایان دادن به این شرایط راه های تشویقی و یا تنبیهی برای خود در نظر می گیرند به طوری که می توانند پولی را به عنوان جریمه به صندوق های خیریه بپردازند و از فرد مقابل عذرخواهی کنند.
پیامدهای منفی در مرحله ی پس از خشم: بهترین راه حل در این شرایط، همدلی فرد با کسی است که به او خشم کرده است.
بنابراین خودش را به جای فرد مقابل قرار داده تا از ادامه حالت خشم خود جلوگیری کند.
در نهایت فرد باید واقع بینانه عمل کند تا با رسیدن به یک نتیجه گیری اخلاقی از ادامه ی خشم خود دست بردارد.
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
نظر گفته شده مشاور کافی نیس من راه حل میخوام تا زندگی رو ادامه بدم بخاطر بچه هام .من فردی هستم که با همسرم که مردی ۳۴ ساله است بسیار اخختلاف دارم او خیلی بد دهن است و دست بزن دارد متاسفانه من فرزند ۲قلو دارم که چند ماه هستن بسیار احساس سردی و نفرت دارم از همسرم و نمیدوننم با این دو بچه چه کنم دلم نمیاد رهاشون کنم از طرفی میترسم از آینده بچه هام
شوهرم مدام تهدیدم میکنه که بچه ها رو ازم میگیره نمیدونم چیکار کنم خیلی دروغ گو بد دهن دست بزن دار دهن بین و بچه ننه است و در من با تولد بچه ها خیلی بذتر شده لطفا راهنماایی کنید حتی رابطه جنسی خوبی هم بران نداره
دوست عزیز در روابط و اختلافات خانوادگی شما گزینه های زیادی ندارید چون هر تغییری در زندگی مشروط به تغییر رفتار شریک زندگی شما هم خواهد بود … پس اگر خواهان راه حل هستید باید همسرتون هم در این مورد با شما همراه باشند وگرنه نمیتونید انتظار معجزه داشت … شما یا این وضع رو در نهایت تحمل خواهید کرد (به خاطر بچه ها ) و یا تحمل نمیکنید ولی راه سومی که وجود داره استفاده از واسطه ای قابل اعتماده که بتونه بین شما و ایشون وساطت کنه تا مشکل رو حل و فصل کنید …یکی از این واسطه ها بزرگان و به قولی ریش سفیدان فامیله و یا استفاده حضوری و دو نفره از مشاوری مجربه که مشکل تغییر رفتارو در شوهرتون ریشه یابی کنه … به همین خاطر بهتره فعلا” از گزینه سوم استفاده کنید ولی اگر از اول اخلاقش اینطور بوده نباید انتظار زیادی داشته باشید
مشاور راه حل نداده منم همین مشکل رو دارم اما با شوهر ۳۴سالم ک خیلی ادعاش میشه تازه اون دست بزن و……………خیلی مشکلات دیگهکه احسان احسان گفته رو داره من فرزند ۲قلو دارم که چند ماهشونه واسه ادامه زنددگی بخاطر بچه هام راه حل میخوام خسته ام از این همه مشاجره و دعوا اون میخواد من با زبون خرش کنم اما بلد نیستم میخواد ظاهرم خوب باشه و هیچی نگم و هرچی میگه حتی زور بگم چشم اما نمیتونم حتی اگه باطنم بد باشه اون فقط ظاهرو میخواد همش دارم گریه میکنم بخدا دیگه نمیدونم چه کنم
اون فکر میکنه من هیچی بلد نیستم همش میخواد بهم یاد بده استرس دارم ازش میترسم مدام تهدیدم میکنه ازارم میده با ازدواج با اون همه چیم رو از دست دادم
سلام خانم ز.م شوهرمنم یکم تندودرمواقع عصبانیت بددهنم هست البته نه خیلی
من اومده بودم که مشاوره بگیرم ولی این چیزایی که خوندم فهمیدم مشکلم فقط بامحبت کردن وصبوری و نه مقابله به مثل حل میشه
تازه من باعشق ومحبت و به قول شما خرکردن شوهرم تواین یه سال خیلی از اخلاقای بدشوترک دادم
جالب اینجاست که گاهی که ازکوره درمیرفتم ومنم مثل می کردم،خودش بعددعوا می گفت “توباید مهربون باشی اصلا خرم کنی”این بیچاره مردهادرد دارن درمونشم می دونن!!!!
این چیزایی که درمورد ظاهرو…میگین شوهرتون می خواد رو دقیقا شوهرمنم میخواد با این تفاوت که ما یک سال ونیمه عقدکردیم و بخاطر علاقه ای که بهش دارم بیشترشو انجام میدم ودرمقابل ازش کارهایی میخوام که عادتهای بدشه یه جورایی باهم معامله می کنیم.
خانوم سعی کنید به نیازهای همسرتون پاسخ مثبت بدید و هرجوری باهاتون رفتار کرد شما باهاش مهربون باشید بهش کنایه نزنین بگیدوبخندید وسعی کنید وقتی باهاش هستید بهش خوش بگذره تاثیراین کارارو تویکی دوماه خواهید دید.
دوست عزیز بیشتر دقت کنید ببینید خانوادتون با همسرتون چیکار کردن که ایشون اینطور رفتار میکنه در یک رابطه ی نا موفق دو طرف مقصرند، باهاش با آرامش صحبت کنید و مشکلاتنش رو گوش زد کنید
عزیزم اون با خانواد خیلی خوبه و همه جا تعریف میکنه از خانوادم ما با هم مشکل داریم نه با خانوادم
سلام خسته نباشین لطفا به من کمک کنین من دوسال ازدواج کردم ویه بچه کوچیک دارم شوهرم خیلی عصبیه.به قدری که نمیشه زیاد باهاش صحبت کرد.خودش هم زیاد با من حرف نمیزنه.الان چند وقته که متوجه شدم اعتیاد پیدا کرده.ادم فوق العاده لجبازی هم هست.نمیدونم باید باهاش چه کار کنم.من اصلا جرات حرف زدن باهاش رو ندارم
مشاوره خانواده آنلاین : در این مورد بهترین راه حل برای شما استفاده از فرد معتمدیه که معمولا” در خانواده ها وجود داره و میتونه برای مشکل شما وساطت کنه … چون در این مراحل باید با صحبت کردن مشکل رو بررسی کنید و راه حلی مناسب براش پیدا کرد …چون همین اعتیاد عامل اصلی تغییر خلق در همسرتون هست و باید برای ترک کردن با همکاری افراد معتمد اینکار رو انجام بدید
عزیزان لطفا برای کیفیت پاسخ هاا در یک فایل جدا سوالات خود را مطرح کنید
با تشکر
شوهر من خیلی میره خونه مادرش چکار کنم بچه ننه هست چراااا
خب چه انتظاری دارید میخوایت به خانواده اش سرکشی نکنه ؟ بهتره از میزان حساسیتون کم کنید و به جای اینکه در مقابل همسرتون قرار بگیرید در کنارش باشید تا زندگی مشترکتون رو با ارامش ادامه بدید نه با گله و شکایت و لقب دادن به شوهرتون
سلام من دارم دیوانه میشم با هیچ کس هم نمیتونم درودل کنم داره احساسم نسبت به همسرم از بین میره نسبت به زندگی دلسرد شدم ۵ ساله از زندگیم میگذره با دو فرزند ولی همسرم خیلی زود از کوره در میره نمیشه باهاش صحبت کرد تا حرف میشه داد میزنه فحش میده توهین میکنه همیشه موقع دعوا و بحثی پیش میاد من سکوت کردم تا اون اروم بشه ولی با این روش هیچ وقت به نتیجه نمیرسیم چون تا دوباره بحثو پیش بکشم همین روندو انجام میده .یکبار اومدم همون موقع جواب بدم که کتک خوردم .در مورد بچه ها هم به همین صورت عمل میکنه پیش مشاور نمیاد . با فامیل هم نمتونم حرف بزنم به مادر شوهرم گفتم چون مادرشو خیلی دوس داره گفتم شاید بتونه کمک کنه ولی ایشون گفتند تحمل کن درست میشه واقعا دارم دل سرد میشم نگاهش میکنم پیشش احساس امنیت نمکنم و از سر اجبار دارم پیشش میمونم .
ولی اگر زمانی نیاز جنسی داشته باشد اخلاقش خوبه یعنی میلش زیاده .بعضی وقت ها حس میکنم منو به حاطر این موضوع میخواد .
لطفا راهنمایی کنین ؟
خانم فلق به این داستان توجه کنید ….
زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟
آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت اما دریغ از اینکه چیزی عوض شود.
روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه ی راهب رساند، قصه ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می سازد.
راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است. ببر کوهستان؟ آن حیوان وحشی؟راهب در پاسخ گفت: بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می سازم که شوهرت را درمان کند و زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت.
نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می کرد از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد تا آنکه یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد. باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت. هر شبی که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند.
این مسئله چهار ماه طول کشید تا اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی غذا به مشامش می خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن کرد. زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت.
طوری شده بود که ببر بر سر راه می ایستاد و منتظر آن زن می ماند زن نیز هر گاه به ببر می رسید در حالی که سر او را نوازش می کرد به ملایمت به او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان برای ببر غذا می برد و در حالی که سر او را در دامن خود می گذاشت، دست نوازش بر مویش می کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه ی خانه اش شد.
صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می کنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود.
زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: ”مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان کنی و آن ببر را رام خودت سازی،در وجود تو نیرویی است که گواهی می دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز!
سلام من ۱/۵ساله ازدواج کردم و طبقه پایین مادر شوهرم میشینن شوهر هرشب هرشب میگه بریم خونه پدر مادرم منم دوست دارم با شوهرم خونه خودمون بلهم باشیم ولی وقتی میگم نه بذار امشب مریم دوتایی بشینیم ناراحت میشه وجود میگه خوابم میاد بریم بخوابیم بخدا دیگه تحمل ندارم اگه میخواست هر روز پیش پدر مادرش باشه پس واسه چی زن گرفت؟!!چند بارم سر این دعوامون شده ولی اصلا تغییری نمیکنی تا با من باشه خوابش میاد ولی با خانواده خودش باشه تا صبح هم میشینه توروخدا کمکم کنید
اجازه بدهید با صراحت یک نکته را یادآوری کنم. اگر همسرتون را با تمام کاستیهایش پذیرفتهاید، نباید دیگران را مقصر رفتارهای او بدانید. دلیلی ندارد بهخاطر انتقام گرفتن از مادری که او را نازپرورده بار آورده، همسرتان را از خانوادهاش جدا کنید. دور شدن همسرتان از خانوادهاش، آن هم در آغاز راه، او را میترساند و حتی ممکن است خیال ادامه این زندگی را از سرش بیرون کند.
پس هیجان زده قدم برندارید و تا آرامتر شدن شرایط و عادتکردن همسرتان به سبک زندگی تازه صبر کنید. فراموش نکنید که شروع قهر و دعوا در زندگی مشترک شما به معنای ناموفق بودنتان در حل کردن مشکلی است که از آن رنج میبرید.
خالی را پر کنید
همسرتان بیدلیل به مادرش وابسته نیست. گذشته از معجزه حس مادر و فرزندی، او قطعا از رفتارهایی که مادرش دارد احساس آرامش میکند. پس اگر شما هم رفتارهای مشابهی را داشته باشید و به یک شیوه به او احساس امنیت دهید، میتوانید نقش موثرتری را در زندگیاش ایفا کنید.
درس گرفتن از رفتارهای مادرشوهرتان، به معنای کنار گذاشتن شخصیت خودتان نیست. بلکه شما میتوانید رفتارهای بیضرری را که باعث جلب توجه همسرتان میشوند از او یاد بگیرید و با کمکشان همسرتان را به خود وابستهتر کنید.
مادرش را نترسانید
وابستگی نامزد شما به مادرش، تنها گناه او نیست. مادر شوهرتان هم بدون شک به پسرش بیش از اندازه وابسته است. پس برای آرامترکردن زندگیتان، بهتر است دل مادر شوهر را به دست بیاورید. کار سختی نیست. کافی است با همسرتان رفتار مناسب و آرامش بخشی داشته باشید تا مادر او نسبت به خوشبختبودن پسرش مطمئن شود.
نگذارید مادر شوهرتان نسبت به شرایطی که فرزندش در آن زندگی میکند نگران شود. چراکه نگرانی او به معنای وارد شدن به جنگی تازه و دور شدن شما از همسرتان خواهد بود. مادری که تا این اندازه به پسرش وابسته است، طاقت دیدن کوچکترین نشانههای ناراحتی را در فرزندش ندارد و با دیدن هر نشانهای، پسرش را برای فاصله گرفتن از شما، بیشتر تحریک میکند. از طرف دیگر، اگر خانواده همسرتان شما را زنی توانا و با تدبیر بشناسند و مطمئن باشند که فرزند شکنندهشان را به دست زنی توانمند سپردهاند، میل کمتری به دخالت در زندگی شما پیدا میکنند.
حساب شده قدم بردارید
حتی اگر مادر شوهرتان با رفتارهایش شما را آزار میدهد، باز هم پای همسرتان را به میان نکشید. سعی کنید رابطه عروس و مادر شوهری را با تدبیر خودتان مدیریت کنید. شما میدانید که همسرتان نسبت به مادرش چه احساسی دارد و تا چه اندازه روی رفتارهایتان با او حساس است. پس با بد گفتن از مادر و خانوادهاش، او را تحریک نکنید.
مردی که تا این اندازه به خانوادهاش اطمینان دارد، در چنین دعوایی واقعیتهایی را که شما بیان میکنید نمیشنود و شما را به عنوان تنها مقصر مشکلات عروس و مادرشوهری معرفی میکند.
پس کمی سیاست داشته باشید و برای بردن در جنگ سرد آماده شوید. برای مردی که تا این اندازه به خانوادهاش وابسته است، داشتن همسری که به عزیزانش احترام میگذارد و به یکی از دوستان آنها تبدیل میشود، موضوعی بیاهمیت نیست. پس روی نقاط حساس ذهن همسرتان دست بگذارید و دل او را به شیوه خودش به دست بیاورید.
هر روز قدرتمندتر شوید
مدتی صبر کنید تا آرامش در فضای رابطه جاری شود و همسرتان اعتماد بیشتری به حرفها و خواستههای شما پیدا کند. گذشته از بیشترشدن علاقه میانتان، وابستهتر شدن این مرد احساساتی به شما هم میتواند به تغییر شرایط کمک کند. بعد از آن که همسرتان تکیه بیشتری به شما کرد، وقت آن است که برخی از خواستههایتان را بدون درگیری و تنش با او مطرح کنید.
احساستان را به همسرتان بگویید و برایش توضیح دهید که چه رفتارهایی شما را آزار میدهد. به او بفهمانید که مشکل شما هیچ یک از اعضای خانواده او نیست، بلکه به آزادی و استقلال بیشتری نیاز دارید و دوست دارید در کنار او، خانواده مستقل را تشکیل دهید.
عاقبت وابستگی را بشناسید
با همه اینها اگر قرار باشد زندگی مشترک سعادتمندی داشته باشید، همسر شما کمکم باید تغییر کند. اگر او وعده تغییر نمیدهد یا اینکه توان تغییرکردن را ندارد، تسلیم احساساتتان نشوید.
حالا تنها دو راه دارید! یا باید از این ازدواج صرفنظر کنید یا اینکه چالشهایی را که بعد از این پیش رویتان قرار میگیرد با دل و جان بپذیرید. نداشتن استقلال تنها غرور شما را زیر پا نمیگذارد، بلکه به مرور پای کسانی را که هزینه زندگی شما را میپردازند و به جای همسرتان در مورد موضوعات مهم تصمیم میگیرند هم به زندگی خصوصی شما باز میکند. ممکن است بعد از این با حرفها، کارها و رفتارهایی روبهرو شوید که عمیقا شما را آزار دهند. پس اگر ازدواج در چنین شرایطی را پذیرفتهاید، باید از همیشه صبورتر باشید.
نمیگوییم با گذشت مدتی از ازدواجتان، همسر وابسته شما تغییری نمیکند. اما برای آنکه آسیب کمتری ببینید، در اولین قدم باید او و سبک زندگیاش را همینطور که هست بپذیرید و در قدم بعدی برای تغییر دادنش تلاش کنید. فراموش نکنید که این افراد به سادگی تغییر نمیکنند و در بسیاری از موارد، نسبت به تغییرکردن موضع میگیرند. پس تصور نکنید که تبدیلکردن نامزد وابسته شما به یک مرد مستقل یک روزه اتفاق میافتد.
تنها تا روز عقد فرصت دارید
دوران نامزدی وقت روشنکردن انتظارات و خط و مرزهای زندگی مشترک است. درست است که تا قبل از زندگی زیر یک سقف، نمیتوانید از تمام انتظاراتی که از همسرتان دارید باخبر شوید. اما همانطور که گفتید، قطعا شما میدانید چه ویژگیها و رفتارهایی برایتان اهمیت بیشتری دارند. اگر مواردی در رفتار و سبک زندگی او میبینید که با خط قرمزهای شما تداخل دارند، بهتر است قبل از دادن پاسخ مثبت به کارهایی که از شما میخواهند، در مورد آنها با هم صحبت کنید.
یادتان نرود که دوره نامزدی، دوره شناخت است و تصور نکنید چون با چنین فردی نامزد شدهاید، مجبور به ازدواج با او هستید. اگر واقعا برای انتخاب مردی که ویژگیهایش با خواستههایتان همخوانی بیشتری دارد مصمم هستید، برایش توضیح دهید که داشتن استقلال فکری، مالی و رفتاری تا چه حد برایتان اهمیت دارد و مطمئن شوید که او هم با شما هم عقیده است. از او بخواهید برای پایاندادن به وابستگیهایش تلاش کند و برایش توضیح دهید که در این مسیر از حمایت شما هم بیبهره نخواهد ماند.
بعد از صحبت در مورد اهدافتان و شرایطی که برای ازدواج در نظر دارید، مهلتی را برای رسیدن به آن هدفها تعیین کنید. بعد از گذشت زمانی که با هم انتخاب کردهاید، ببینید اهداف مورد توافقتان تا چه اندازه محقق شدهاند. آیا نامزدتان به همان فردی که وعده داده بود تبدیل شده یا اینکه بدون آنکه توان تغییرکردن را داشته باشد اصرار به ازدواج دارد؟ مراقب باشید که نامزدتان تنها بهخاطر وابستگیاش به شما حرفهایتان را نپذیرفته باشد.https://sppm.ir/wp-admin/edit-comments.php#comments-form