رفتار های همسرم
من 27سالمه و یه بچه دو ساله دارم از اول که ازدواج کردم پدرم به خاطر اینکه شوهرم همسایمون بود گفت یا باید جواب مثبت بدی یا ما باید از این شهر بریم و من جواب مثبت دادم اما از کار خودم پشیمانم چون پدر ومادرم هیچ تحقیقی نکردن والان شوهرم بعد 4سال از زندگیمون قلیان وسیگار به صورت تفریحی میکشه نمازهاشم یکی در میون میخونه خیلی لجباز وکینه ای ،اما از اول بهم خیلی محبت میکرد دوستم داشت اما الان فقط وقتی خودش میخواد میاد سراغم وحاضر نیست توی رختخواب منو بغل کنه یا ببوسه ،خیلی احترام پدر ومادر خودشو نگه نمیداره ،وخیلی دروغ میگه و همش سرش تو گوشیه وبازی میکنه و الان هم بیکاره ،خیلی تو زندگی دنبال هدف خاصی نیست ومیگه هرچی شد شد .همین که تو خونه بیکار نشسته اعصابم رو به هم میریزه بعضی وقتا دلم میخواد بمیرم وراحت بشم از این زندگی دلم میخواد طلاق بگیرم تا از این زندگی راحت بشم،اما نمیدونم به سر بچه ام چی میاد؟ برادرم میگه دلم به حالت میسوزه که همچین شوهری گیرت اومده وهمش تقصیره پدر ومادرمونه.من خودم ارشد شیمی ام وونمازام رو سر وقت میخونم اما شوهرم فوق دیپلمه و از لحاظ قیافه هم من وشوهرم اصلا به هم نمیخوریم وهرکی شوهرم رو میبینه میگه پدر شوهرته چون به خاطر اینکه الکی همش حرص میخوره موهاش سفید شده وکچله یکم وقدش متوسط ویکم چاقه اما من لاغرم وقد کوتاه .تو خیابون خجالت میکشم بگم این شوهرمه .چیکار کنم
دوست عزیز برای تغییر زندگی نیاز به تصمیم قاطعانه هست …. و گرنه با ترس از آینده و حرف مردم نمیتونید چیزی رو تغییر بدید و همین روال ادامه خواهد داشت
از وساطت بزرگان و افراد قابل اعتماد در خانواده بهره ببرید و مشاوره کنید و در نهایت این شما خواهید بود که باید تصمیم گیری کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
با سلام اگه طلاق بگیرم حضانت بچه رو به من میدن یا به باباش؟
قانون ایران نیز با اتکا بر فقه امامیه، قوانین و مقرراتی مربوط به حضانت در قانون مدنی و قانون حمایت از خانواده مقرر داشته است که دراین نوشتار به طور خلاصه به بررسی وضعیت حضانت در ایران و شرایط مختلف آن میپردازیم.
حضانت به معنای حفظ و مراقبت کردن، پرورش دادن، نگاهداری و تنظیم روابط طفل با دنیای خارج است؛ اگرچه قانون مدنی تعریفی از حضانت ارائه نکرده است، اما به موضوع نگاهداری و تربیت اطفال در مواد ۱۱۶۸تا۱۱۷۹ قانون مدنی و مواد۴۰ تا ۴۷ فصل پنجم قانون جدید حمایت خانواده پرداخته شده است.
همچنین بندهای ۴۳ و ۴۶ منشور حقوق و مسئولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران (۱۳۸۳)، سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران در خصوص حق و مسئولیت حضانت فرزند و لزوم برخورداری از حمایت مالی پدر و حق ملاقات با فرزند در صورت انقضا یا اسقاط دوران حضانت و مسئولیت والدین در مورد ممانعت از بهرهمندی فرزندان از ملاقات با آنان را پیشبینی کرده است.
بر این اساس میتوان گفت نگهداری کودک در محیط خانواده و نزد پدر و مادر جز در شرایط خاص (مانند بیماری، اعتیاد و…)، همواره یکی از مهمترین اهداف نظام حقوقی ایران در بعد حمایت از خانواده بوده است.
حضانت را نباید با ولایت یا حتی تربیت یکی دانست؛ چراکه ولایت به معنای قدرت و اختیاری است که قانون برای اداره امور کودک (از جمله اداره اموال و امور مالی) به پدر و جد پدری میدهد تا بر اساس مصلحت کودک عمل کنند. این حق پس از مرگ با وصیت قابل انتقال است. تربیت نیز بیشتر امری معنوی است؛ در حالیکه حضانت عموماً ناظر بر نگهداری از جسم کودک است؛ هرچند که حضانت به طور عام شامل ترییت نیز میشود.
طبق قوانین ایران حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران ۹ سالگی و در پسران ۱۵ سالگی) به عهده والدین است و شخصی که حضانت به او محول شده است، حق خودداری از حضانت و یا اسقاط حق را ندارد؛ به عبارت قانونی “حضانت حق و تکلیف ابوین است”؛ بدین معنیکه والدين حق دارند حضانت و سرپرستي كودك خود را به عهده گيرند و قانون جز در موارد استثنايي نميتواند آنان را از اين حق محروم كند و از سوي ديگر آنان مكلف هستند تا زماني كه زنده هستند و توانايي دارند، نگهداري و تربيت فرزند خويش را به عهده گيرند.
دیوان عالی کشور در رأی شماره۴۲۳۶ مورخ ۲۰/۱/۷۳ مقرر میدارد: “با توجه به اینکه حضانت طبق قانون هم حق و هم تکلیف است، میتوان حق را ساقط نمود، ولی تکلیف قابل اسقاط و مصالحه نیست.”
در مواردی پدر و مادر میتوانند به نفع یکدیگر از حق حضانت خود صرفنظرکنند. بنابراین قراردادهای بین والدین در مورد حق حضانت در صورتیکه بر خلاف غبطه و مصلحت طفل نباشد، معتبر و لازمالاجرا است (۱)، اما آنجا که قانون میگوید حضانت تکلیف ابوین است، لذا پدر و مادر نمیتوانند در آن واحد این حضانت را از خود ساقط و طفل را بیسرپرست رها کنند. (۲)
اگر یکی از ابوین که طفل، تحت حضانت اوست نخواهد از طفل خویش مراقبت کند، مطابق با ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربای طفل و یا به تقاضای مدعیالعموم، نگاهداری طفل را به هریک از ابوین که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتیکه الزام، ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین کند.
وضعیت حضانت در دو مقطع قابل بررسی است:
۱٫ پس از جدایی والدین
براي حضانت و نگهداري طفل كه پدر و مادر او از يكديگر جدا شدهاند، مادر تا ۷ سالگي (پسر يا دختر فرقي ندارد) اولويت دارد و پس از آن حضانت با پدر است. پس از ۷ سالگي هم در صورتيكه ميان پدر و مادر درباره حضانت اختلاف باشد، حضانت طفل با رعايت مصلحت كودك و به تشخيص دادگاه است. (۳)
بر این اساس حضانت طفل پس از هفت سالگی به طور مطلق به پدر واگذار نمیشود، بلکه هرگاه بین پدر و مادر طفل در مورد حضانت او اختلاف شود، معیار تعیین حضانتکننده صرفاً مصلحت طفل است؛ چهبسا علیرغم عدم وجود عیب و نقصی در پدر به تشخیص دادگاه مصلحت طفل اقتضاء میکند حضانت او بر عهده مادرش باشد. پس از رسیدن طفل به سن بلوغ، دادگاه خود را فارغ از رسيدگي درخصوص حضانت دانسته و فرزندان حق انتخاب ادامه زندگي نزد يكي از والدين را خواهند داشت؛ كه در هر صورت تأمين مخارج زندگي با پدر خواهد بود. (۴)
در مسئله نگهداری طفل بیش از هفت سال نزد مادر، میان حقوقدانان نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند از نیازهای عاطفی کودک به مادر در ۷ سالگی کاسته نشده و همچنان به مراقبت و نگهداری مادر نیاز دارد و جدایی فرزند در ۷ سالگی از مادر و یا سلب حق حضانت در صورت ازدواج مادر، مادر و فرزند را در شرایط سختی قرار میدهد. این گروه معتقدند تعیین سن در روایات فقهی، موضوعیت ندارد و امری تعبدی بهشمار نمیرود، بلکه برای تعیین سن حضانت توجه به نیاز روحی، و وضع فرهنگی و اجتماعی کودک لازم است. (۵) این مؤلفان احادیثی را که به حضانت مادر تا قبل از ازدواج او قائلاند و سنی را برای حضانت مادر مطرح نکردهاند، مؤید این نظر شمردهاند و معتقدند افزودن بر سن حضانت (بالاتر بردن آن) از باب اینکه طفل مدت زمان بیشتری از آغوش مادر استفاده کند، به نفع و مصلحت طفل است. (۶)
از طرفی برخی از حقوقدانان عقیده دارند که افزایش سن نگهداری کودک نزد مادر، تنها به مشکلات زنان مطلقه خواهد افزود و بار مالی مضاعفی بر دوش آنها خواهد بود. این گروه حتی با افزایش سن حضانت پسر از ۲ به ۷ سال نیز به دلیل افزایش مسئولیتها مخالف بوده و آن را منافی با حقوق زنان دانستهاند. (۷) همچنین گفته میشود دادن حضانت فرزندان و مسئولیت سنگین حفظ و نگهداری آنان بر دوش مرد، یکی از راههای محدود کردن طلاق است تا مردان بهسادگی زنان را طلاق ندهند. اگر مرد مطمئن شود که بعد از طلاق، وظیفه نگهداری کودکان و مسئولیتهای ناشی از آن به راحتی به عهده مادر قرار میگیرد و او بار دیگر به ایام مجردی و آزادی از قیود مسئولیت برمیگردد، به راحتی میتواند پیرامون جدایی، تصمیم گیرد، اما اگر وظایف سنگینی به عهده وی باشد و قانون نیز در موارد لازم او را اجبار به انجام وظایف کند، به ثبات خانواده کمتر لطمه میخورد. (۸)
در این خصوص توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد:
حضانت و نگهداري از فرزند امري است كه بر اساس مصالح عمومي و نیاز طبيعي فرزندان تنظيم شده است؛ يعني پس از جدایی در زمانى که فرزند نیاز بیشترى به مادر دارد، اولویت نگهدارى فرزند به او داده شده و در عین حال در همین مدت، تأمین هزینه زندگى کودک برعهده پدر است، اما پس از طی این دوران؛ از آنجاکه پدر بر فرزند ولایت دارد، در صورت صلاحیت پدر و در جهت کاستن مسئولیتهای مادر، حضانت به پدر واگذار میشود.
از دیگر سو در مواجه با زنانی که حضانت فرزند خود پس از ۷ سالگی را دریافت کردهاند شاهد هستیم که علیرغم اینکه نفقه فرزند در دوران حضانت مادر به عهده پدر است، با توجه به شرایط اقتصادی و عدم تکافوی نفقه دریافتی فرزند (در حال حاضر به طور متوسط رقمی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان برای مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، آموزش و.. توسط دادگاهها تعیین میشود)، مادران ناچارند به دنبال شغلی برای امرار معاش و جبران کاستی هزینههای نگهداری کودکشان بوده و یا از حمایتهای خانواده خود بهرهمند شوند.
بنابراین افزودن به سن حضانت تحت سرپرستی مادر دشواریهای مادی و معنوی بسیاری برای او خواهد داشت و طبق مقرارت فعلی که ازدواج مجدد مادر را موجب سلب حق حضانت او میداند، مادر ناچار خواهد بود سالهای بیشتری به تنهایی زندگی کرده و چه بسا فرصتهای مناسب ازدواج در دوران جوانی خود را از دست بدهد، تا حق حضانت فرزندش از او سلب نشود.
البته به این مقرره قانونی (سلب حق حضانت از مادر در صورت ازدواج) که منبعث از احکام فقهی است، نیز انتقاداتی شده است. مخالفان بر این عقیدهاند که سلب حق ازدواج، مادر را بين دو نياز طبيعى و ذاتى قرار مىدهد؛ يكى نياز و غريزه مادرى و ديگرى نياز به حمايت عاطفى از سوى همسر كه در بسيارى موارد اين حق طبيعى براى از دست ندادن فرزند از او سلب مىشود.
شاید در نگاه اول این مقرره بیتوجهی به حقوق زنان تلقی شود، اما به نظر میرسد اگر با نگاه عمیقتری به این موضوع بنگریم مشخص میشود که منافع و حقوق بیشتری برای زنان در نظر گرفته است. در مواجهه با واقعیتهای کنونی جامعه، شاهد هستیم که در ازدواجهای مجدد یکی از امتیازات زن این است که فرزند نداشته باشد؛ چراکه مردان کمی هستند که حاضر باشند فرزند مرد دیگری را نگهداری و هزینههای مازاد او را بپردازند. از طرفی در صورتیکه مادری فرزند دختر داشته باشد، شاید پس از ازدواج مجدد مشکلات فراوانی بین دختر و ناپدری به وجود آید.
به علاوه مطابق با قوانین شرعی و مدنی ما که ریاست خانواده با مرد است، زنی که فرزند خود را نگهداری کرده و با خود به خانه همسر دوم میبرد، در عمل شرایط سختی برای تربیت فرزند همسر اولش خواهد داشت و این خود زمینه بروز اختلافات بسیاری در زندگی مشترک جدید زن شده و چه بسا به ازهمپاشیدگی آن بیانجامد؛ در حالیکه به دلیل مسائل فرهنگی، ازدواج مجدد برای مرد در جامعه ما شرایط مناسبتری داشته و زنان زیادی هستند که حاضرند فرزند مرد را بپذیرند. همچنین به خاطر مسائل روحی و عاطفی، زنان راحتتر از مردان فرزند زن دیگری را میپذیرند؛ ضمن آنکه در این شیوه پدر تمامی هزینههای فرزند را از نزدیک لمس کرده و از آن مطلع است و بهتر میتواند هزینههای زندگی فرزند را تأمین کند. (لازم است موارد خاص رفتارهای نامتعارف ناپدری و نامادری را این بحث تفکیک کنیم. البته در چنین شرایطی نیز قانون پیشبینیهایی انجام داده است.)
همچنین لازم است بین شرايط خاص مانند آن که کودکی بیش از حد به مادر وابسته است و یا به دلیل شرایط جسمی و روحی ویژه نیازمند حضور مادر پس از هفت سالگی است؛ با شرایط متعارف قائل به تفکیک شویم. همانطورکه اشاره شد، پس از هفت سالگی حضانت به طور مطلق به پدر واگذار نمیشود و دادگاه براساس مصلحت طفل، در این موضوع تصمیمگیری خواهد کرد.
اگر پدر از دادن فرزندان زیر هفت سال به مادر خودداری کند، مادر میتواند با مراجعه به دادگاه، برای صدور دستور موقت مبنی بر استرداد (پس دادن) فرزند درخواست دهد. با توجه به اینکه طبق قانون، حضانت با مادر است، نیازی نیست که امری را در دادگاه اثبات کند و دادگاه بدون رعایت تشریفات قانونی و خارج از نوبت، حکم استرداد طفل را صادر میکند و این حکم فوراً قابل اجرا است.
۲٫ پس از فوت یک یا هردوی والدین
در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت کودک (صغیر یا محجور) با والدی که زنده است خواهد بود؛ هرچند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد. مثلاً با فوت پدر، حضانت طفل با مادر است؛ نه پدربزرگ طفل. ماده ۴۳ قانون حمایت خانواده نیز مقرر میدارد: حضانت فرزندانی که پدرشان فوت شده با مادر آنها است؛ مگر آنکه دادگاه به تقاضای ولی قهری یا دادسـتان، اعطای حضـانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد.
در صورتیکه پدر و مادر هر دو فوت کرده باشند، حضانت با جد پدری و پس از آن با سایر خویشاوندان طفل بر مبنای ترتیبات ارث است. (الاقرب فالاقرب)
هزینه نگهداری
تعیین هزینه متعارف جهت حضانت، با دادگاه و پرداخت آن بهعهده پدر یا جد پدری است. طبق ماده ۴۷ قانون حمایت خانواده، دادگاه در صورت درخواست زن یا سایر اشخاص واجبالنفقه، میزان و ترتیب پرداخت نفقه آنان را تعیین میکند. البته از آنجاکه حضانت حق و تکلیف ابوین است، مادر نمیتواند بابت خود وظیفه حضانت و نگهداری طفل، اجرتی مطالبه کند و تنها نفقه کودک قابل مطالبه است. (البته شیر دادن با حضانت متفاوت است، زیرا شیر دادن جزو وظایف زن نیست؛ در حالیکه حضانت تکلیف زن است.)
در تعیین نفقه توسط دادگاه، شرایطی از قبیل سن، نیازهای روزمره، موقعیتهای اجتماعی، محل اقامت و … مد نظرخواهد بود. در هر صورت پس از تعیین هزینه متعارف توسط دادگاه، مادر یا نماینده قانونی او مجاز به دریافت هزینه مزبور خواهد بود.
اگر مادر تأمین هزینهها را قبول کرد، اما پس از مدتی منصرف شد و یا به هر دلیل دیگری توان پرداخت نداشت، میتواند دوباره از پدر بخواهد که او هزینههای فرزند یا فرزندان را تأمین کند. در صورت مخالفت پدر، مادر حق دارد با مراجعه به دادگاه، پدر را از طریق قانون مجبور به پرداخت نفقه کند؛ زیرا پرداخت نفقه از نظر قانونی همچنان بر عهده پدر است.
شرایط لازم برای حضانت
قانون ایران پنج شرط “توانایی عملی، شایستگی اخلاقی، عقل، اسلام و عدم ازدواج مادر با شخص دیگر” را شرایط لازم برای تعلق حق حضانت به ذیحق دانسته است. البته در صورتیکه پدر فوت کرده باشد، با وجود ازدواج مادر، حضانت از او سلب نخواهد شد.
اگر پدر و مادری که دارای حق حضانت است، به بیماری واگیرداری مانند سل، سفلیس، حصبه و … دچار شود و بیم سرایت به طفل وجود داشته باشد، دادگاه میتواند با رعایت مصلحت طفل، حضانت را از والد بیمار به دیگری واگذار کند.
اگر طفل علیرغم حکم دادگاه به سپردن حضانت به پدر، تمایل به زندگی با پدر را نداشته باشد آیا میتواند با مادر زندگی کند؟ هر چند قانون این حق را به پدر داده است، اما عملاً در اجرای احکام، اگر طفل نخواهد، نمیتوان آن حکم را اجراء کرد.
سلب حق حضانت
حق حضانتی که به عهده والدین است ممکن است درشرایط خاصی به تقاضای نزدیکان و خویشان طفل یا قیم او، از والدین سلب شود. در این زمینه قانون ایران مقرر داشته است: هرگاه در اثر عدم مواظبت و يا انحطاط اخلاقي پدر و مادري كه طفل تحت حضانت او است، صحت جسمي يا تربيت اخلاقي طفل در معرض خطر باشد، دادگاه ميتواند با تقاضاي بستگان، قيم و يا رئيس حوزه قضائي، ترتيب مقتضي ديگري را براي حضانت كودك اتخاذ نمايد .(ماده۱۱۷۳ق.م) مواردي كه ميتواند از مصاديق تغيير حضانت باشد عبارتند از:
۱٫ اعتياد زيانآور به الكل، مواد مخدر، قمار؛
۲٫ اشتهار به فساد اخلاقی و فحشا؛
۳٫ ابتلا به بيماري رواني به تشخيص پزشكي قانوني؛
۴٫ سوءاستفاده از طفل يا اجبار او به ورود به مشاغل ضداخلاقي مانند فساد، فحشا، تكديگري، قاچاق؛
۵٫ تكرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.
هریک از پدر یا مادر که مدعی عدم صلاحیت طرف مقابل است، میتواند دادخواست سلب حضانت را به استناد یک یا چند مورد از موارد بالا به دادگاه ارائه کند. البته صرف ادعا کافی نیست و مدعی باید دلایل قابل قبولی هم به دادگاه ارائه دهد.
ممکن است دادگاه موارد دیگری را نیز مشمول عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی دارنده حضانت بداند؛ مانند کار وقتگیری که مانع نگهداری شایسته طفل باشد، یا سهلانگاری و بیتوجهی مداوم به سلامت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل که تشخیص آن با دادگاه است.
نحوه ملاقات طفل
اما نکته دیگری که جای بررسی دارد این است که در صورتیکه حضانت طفل به یکی از والدین سپرده شده باشد، دیگری که بعد از جدایی حق حضانت ندارد، چگونه میتواند فرزند خود را ملاقات کند؟
در این خصوص ماده ۱۱۷۴ قانون مدني قابل ملاحظه است که میگوید: «هركدام از والدين كه طفل تحت حضانت او نيست، حق ملاقات طفل خود را دارد. تعيين زمان و مكان ملاقات و ساير جزئيات مربوط به آن، در صورت اختلاف بين والدين با محكمه است.»
با توجه به این ماده ،هر یک از والدين اين حق را دارند كه در فواصل معين با كودك خود ملاقات كنند و حتي فساد اخلاقی مادر يا پدر هم باعث نميشود از ملاقات او با فرزندش جلوگيري شود، بلکه تمهیدات لازم برای ملاقات در محیط مناسب و با حضور اشخاص مورد اعتماد اندیشیده خواهد شد. (۹)
پدر یا مادری که حضانت فرزند را برعهده دارد، نمیتواند او را از محل حضانت خارج کند. مثلاً اگر پدر و مادر هر دو در تهران زندگی میکنند، کسی که عهدهدار حضانت است، نمیتواند محل سکونت خود را به شیراز منتقل کند؛ مگر آنکه در شرایط ضروری از دادگاه برای انتقال اجازه بگیرد. در صورت تخلف از شرایط حضانت، طرف مقابل میتواند با مراجعه به دایره اجرای احکام دادگاه، برای اجرای حکم و الزام فرد متخلف به اجرای قانون، درخواست کند.
ماده ۴۲ قانون حمایت خانواده مقرر داشته است: «صغیر و مجنون را نمیتوان بدون رضایت ولی، قیم، مادر یا شخصی که حضانت و نگهداری آنان به او واگذار شده است، از محل اقامت مقرر بین طرفین یا محل اقامت قبل از وقوع طلاق به محل دیگر یا خارج از کشور فرستاد؛ مگر اینکه دادگاه آن را به مصلحت صغیر و مجنون بداند و با درنظر گرفتن حق ملاقات اشخاص ذیحق این امر را اجازه دهـد. دادگاه درصـورت موافقت با خـارج کردن صغیـر و مجنون از کشور، بنابر درخواست ذینفع، برای تضمین بازگرداندن صغیر و مجنون تأمین مناسبی اخذ میکند.»
اگر پدر به کرات مانع ملاقات مادر با فرزندان شود، مادر میتواند موضوع سلب صلاحیت پدر برای نگهداری از فرزندان را در دادگاه مطرح کند. مطابق قانون اگر کسی که حکم حضانت علیه او صادر شده است (پدر، مادر و یا شخص دیگر)؛ مانع اجرای حکم شود و یا از پس دادن طفل خوداری کند، دادگاه صادرکننده حکم، او را ملزم میکند که فرزند یا فرزندان را به طرفی که حضانت را برعهده دارد، بازگرداند و فرد، در صورت عدم اجرای حکم، به حبس تا اجرای حکم محکوم خواهد شد (ماده ۴۰ قانون حمایت خانواده)
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام من ۷ ساله ازدواج كردم و با همسرم همكارام جند وقت پيش همسرم گفت كه بايد براي ماموريت ۲ روز بره تهران ( پنجشنبه و جمعه ) در صورتي كه ميدونستم تهران پنجشنبه جمعه ها اداره تعطيله گفت كه چون دورهآموزشي گذاشتن عمدا انداختن روزاي تعطيل كه با كار تداخل نكنه در صورتي كه تا حاالا امكان نداشته هيچ دوره و مامورييتي تو روزاي تعطيل باشه حداقل تو اداره ما كه اينطوره ، بعدشم گفت اداره وسيله نميده گفته خودتون بريد و منم چون سخته با اتوبوس برم ميخوام ماشين خودمو ببرم در صورتي كههمچين ادمي نيست كه اصلا بخواد واسه كاراي اداري از وسشايل شخصي استفاده كنه براي من جاي تعجب بود . اون روزي ام كه ميخواست بره برعكس هميشه كه ميخواست بره ماموريت صبح زود ساعت ۵ ميرفت اينبار اصلا عجله نداشت و ۸ بود تازه ميخواست حركت كنه و جالب تر از اون اومد اداره تا انگشت بزنه و حضورشو در اداره ثبت كنه بعد بره ( آخه كي ديده كسي كه ماموريت ميخواد بره ميياد اداره انگشت بزنه ؟؟؟ واسش ماموريت رد ميشه ديگه اونوروز ) وقتي ام كه بهش گفتم من باور نمي كنم كه تو داري ميري ماموريت باهام دعوا كرد و رفته و اون طلبكار شد كه تو به من اعتماد نداري . بعد اينكه رفت من اومدم اداره اما جالب اين بود كه تو اداره حتي هم اتاقي خودش خبر نداشت كه اين رفته اداره چطور ميشه يكي بره ماموريت اما همكاراش ندونن ؟؟؟ از وقتي ام كه برگشته من ديگه هيچ اعتمادي بهش ندارم و باهاش سرسنگينم و هيچ حرفي ام نميزنيماي وضعيت داره ديوونم ميكنه از اينكه احمق فرض بشم بدم ميياد چطور ميتونم با كسي كه انقدر راحت و تابلو دروغ ميگه زندگي كنم ؟؟؟
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
گاهیاوقات بیماری شکاکی آنقدر حاد میشود که فرد شکاک تا مرز کشتن همسر خود نیز پیش میرود. مطمئناً شما هم مردان و زنان شکاک زیادی را در اطراف خود دیدهاید. هر چقدر هم که با این آدمها بحث کنید، مخالفت کنید یا متقاعدشان کنید که شکهایشان بیاساس است، اکثر مواقع بیفایده است. خیلی روابط و ازدواجها را میبینید که با این شکها از بین رفته است.
چند وقت پیش داستان زندگی مردی را برایمان فرستاده بودند که با ضربات چاقو همسرش را کشته بود چون تصور میکرد که با همسایهشان رابطه دارد. او سوءظن داشت که بچههایش از او نیستند و به همین دلیل همه آنها را برای آزمایش DNA فرستاده بود. آزمایش هم راضیش نکرده بود و به همین دلیل فردی را استخدام کرده بود که جاسوسی همسرش را بکند. حتی بعد از اینکه جاسوس به او گزارش داد که همه سوءظنهایش بیاساس است، باز هم دست از سر زن برنمیداشت و مدام درمورد عاشقی که وجود نداشت از او سوال میکرد. و یک روز همسرش را به قتل رساند و سه فرزندش را بیمادر کرد.
یکی از همکاران سابقم هم قربانی سوءظن بود. او مدیر بانکی بود که من در آن کار میکردم و بیشتر وقتها تا دیروقت در بانک میماند و کار میکرد. او فردی پرتلاش و قابلاعتماد بود. با اکثر ما هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار میکرد. فشارهای کاری او و دیر برگشتنهایش به خانه کمکم زنش را شکاک کرده بود.
هر روز با او دعوا داشت و او را به خیانت متهم میکرد. بااینکه او به همسرش اطمینان میداد که پای هیچکسی در میان نیست اما او باور نمیکرد. یک روز چنان صحنهای جلوی بانک برای او درست کرد که آبروی همکارمان را برد و برای او مایه خجالت شد. سه ماه بعد از آن اتفاق، همکارمان زنش را طلاق داد. این مدت را هم فقط به خاطر بچههایش شکها و بیاحترامیهای همسرش را تحمل میکرد. اما وقتی همه چیز برایش غیرقابلتحمل شده بود، تصمیم گرفت که دیگر به همه چیز خاتمه دهد.
اینجا نکاتی را برایتان مطرح میکنیم که کمکتان میکند با همسر شکاک خود کنار بیایید.
شما هم به همسرتان شک دارید؟ دوست دارید بدانید چطور با این شکها کنار بیایید؟
چه چیز باعث شکاک شدن یک فرد میشود؟ چطور میتوان با همسر شکاک زندگی کرد؟ آیا شکاک بودن قابل درمان است؟
شکاک بودن میتواند دلایل زیادی داشته باشد مثل حس عدم امنیت، مالکیت، سوءتفاهم، نداشتن اعتماد و حسادت. وقتی کسی همیشه دنبالتان باشد، زندگی به یک کابوس تبدیل میشود. تصور کنید که چقدر میتواند ناراحتکننده باشد وقتی همسرتان همه تماسهای تلفنی، پیامها و ایمیلهای شما را برای اثبات بیوفایی و خیانت شما چک کند، مخصوصاً وقتی هیچ کار خطایی نکرده باشید. دفاع کردن از خود در چنین موقعیتهایی هم بیفایده است. باید ابتدا به همسرتان کمک کنید دلیل شک خود را پیدا کند و به او کمک کنید با آن کنار بیاید.
شک به همسر
خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است. اما این به آن معنی نیست که همه زن و شوهرها به همسرشان خیانت میکنند. این مسئله بسیار حساس است و باید با توجه و دقت با آن برخورد شود. فقط به این دلیل که شوهرتان دیر به خانه برمیگردد یا زمان زیادی را خارج از منزل سپری میکند، دلیل بر این نیست که مشغول خیانت است! پس بدون سند و مدرک درست، نتیجهگیری نکنید. بنشینید و روی یک تکه کاغذ بنویسید که چرا فکر میکنید همسرتان خیانت میکند. خودتان را بعنوان یک قاضی عادل در نظر بگیرید و به مواردی که نوشته شده نگاه کنید. اگر متقاعدتان نکرد که همسرتان گناهکار است، پس احتمال دارد که خطایی مرتکب نشده باشد. اما اگر هنوز قانع نشدید، باید برای جمع کردن مدارک بیشتر وارد عمل شود.
مثلاً وجود یک تار مو روی پیرهن شوهرتان به این معنی نیست که با زن دیگری همخوابگی میکند. ممکن است وقتی یکی از اقوام او را بغل کرده بود، تار مو روی لباسش افتاده باشد. این اتفاق ممکن است دلایل زیادی داشته باشد و قضاوت درمورد کسی بدون تحلیل موقعیت کار اشتباهی است. برای آرام کردن فکرتان میتوانید مستقیماً از همسرتان سوال کنید. اگر دلیل و توضیحی که به شما ارائه کرد، قانعکننده بود، مسئله را همان جا تمام کنید. اما اگر هنوز شک داشتید، خودتان موضوع را بررسی کنید تا واقعیت را کشف کنید. بعد از اینکه مدارک محکم در دست داشتید، با همسرتان برخورد کنید.
کار اشتباهی است که درمورد شکتان به همسرتان با همه حرف بزنید. موضوع را پیش خودتان نگه دارید. مشکلات بین زوجها باید بین خودشان بماند و نفر سومی نباید وارد موضوع شود. اگر لازم میبینید که با کسی مشورت کنید، فرد مناسب را پیدا کنید که بتواند توصیههای مفید و عاقلانه به شما بدهد. اگر دلیل و مدرکتان برای هیچکس به غیر از خودتان قانعکننده نبود، احتمال دارد که از یک بیماری روانی شک و سءظن رنج میبرید و نیاز به کمک متخصص دارید.
اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، میتواند مشکلساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی میکند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم میکند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش میتواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب میکنند.
گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت میتواند به رابطه آسیب بزند. اگر شکها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهیاوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند.
دوست عزیز افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی میکنند و حتی ممکن است تا جای پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است بخاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر میکنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شکهایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.