رفت و آمد با خانواده
سلام. مگه نمیگن هرکسی یه اخلاقی داره؟ خوب منم یه اخلاقایی دارم که از اول ازدواجمون به همسرم گفتم. مثل اینکه زیاد اهل رفت و آمد با فامیل نیستم از مسافرت با خانواده خوشم نمیاد. کلا دنبال آرامشم. که رفت و آمد زیاد و مسافرت های خانوادگی به خاطر اختلاف نظرهای زیاد باعث کدورت میشه. یا اینکه از بچگی از روستا خوشم نمیومده. حالا بعد اینکه همسرم از همون اول اینارو پذیرفته الان بعد دوسال اصرار به انجام دادن این کارا داره. مثل رفتن به شهرستانشون بیشتر از سالی یک بار. اونجا برای من یا خیلیای دیگه هیچ جذابیتی نداره ولی چون همسرم خاطرات خیلی زیادی از اونجا داره دوست داره زیاد بریم و بدتر اینکه باید با خانوادش بریم حتما. که ماشااله اونام کلا عاشق سر و صدا و فضولی و این مسایلن. واقعا چیکار باید بکنم؟ خیلی منطقی بارها باهاش صحبت کردم ولی ماهی یک بار کلا ریس میشه دوباره سه باره ده باره باید توضیح بدم. میشه راهنماییم کنید؟
خودت رو یک مقدار تظبیق بده باهاش. بهش بگو که یک قدم رو اون برداره و تو هم چند قدم به سمتش برمیداری
شوهرم باخانواده من خوب نیست خیلی عذاب میکشم چکارکنم؟
بهش محبت کن کم کم همچی درست میشه
۳۰ سالمه وچند ماهه عقد کردم خانواده من روابط سرد و کمی با هم دارن عکس خانواده شوهرم که خیلی با هم در رفت و امد هستن و همه کاراشون با هم انجام میدن مشکل اصلی منم همینجاست که دوست دارم تعادل تو روابطمون باشه نه مثل اونا نه مثل خانوادم مثلا من میخوام هم دو نفری بریم مسافرت هم با خانواده ها هم دو نفری بریم مهمونی هم با جمع هم دو نفری بریم یک چیزی انتخاب کنیم هم با جمع به شوهرم میکم ما تقریبا مستقلیم و باید بیشتر باهم وقت بزاریم بخصوص دوران عقد میگه موافقم ولی موقش که میشه باید حتما همه باشن چون بهش خوش نمیگذره منم میخوام هی تکرار نکنم ولی نمیخوام عادتش بشه
خب این رسم و رسومات در بیشتر خانواده های ایرانی هست و بهتره صبور باشید تا زندگی مستقل خودتون رو بعد از مراسم عروسی شروع کنید و در این مورد بیشتر از لجبازی با همسرتون حمایتش کنید تا این روزها به خوبی طی بشه