14
روابط اجتماعي همسرم ضعيف هست
سلام لطفا اگر كسي مشكلي مشابه مشكل من داشته و در اين زمينه تجربه اي داره راهنماييم كنه پنج سالي ميشه كه ازدواج كردم شوهرم اصلا توي جمع فاميلامون ظاهر نميشه توي هيچ مراسمي شركت نميكنه وقتي اعتراض ميكنم ميگه از اين به بعد خودت هم حق نداري بري لطفا بگين چيكار كنم روابط اجتماعيش قوي بشه خيلي مشكل دارم با اين قضيه
سلام منم ۴ساله که ازدواج کردم دقیقا همین مشکل رو دارم بیشتر از هزار بار باهاش حرف زدم ولی متاسفانه جواب نداده شوهرم نه تنها خودش نمیاد نمیزاره منم برم.اگر شوهرتون با رفتن شما مخالفت نمیکنه شما هم خیلی بهش اصرا نکنید خودتون برید.بنظرمن این تیپ ادما هرگز عوض نمیشن چون اینجوری بزرگ شدن.
اره واقعا درست ، ولي وقتي هم تنها ميرم همه سراغشو ميگيرن و گله ميكنن كه چرا هيچوقت نمياد منم از اين سوالها خسته ميشم و ميگم نرم بهتره
اقاي مشاورلطفا راهنماييم كنيد كار درست چيه ايا بايد بيخيال بشم يا باهاش بحث كنم ؟
من ده ساله ازدواج کردم…این مشکل همیشه بوده ولی کمتر ۵ساله بخاطر توهینی که به من کرده وبعد فهمیده اشتباه بوده بدتر وبدتر شده ..خونهمون همیشه یکنواخته نه کسی میادنه مامیریم ..جدیدا خیلی روابطمون رو تحت الشعاع قرارداده خییلی زیاد اختلاف پیدا کردیم لطفا راهنماییم کنین
مریم خانم همونطور که مفصلا” گفته شده این یک نوع اختلال به حساب میاد و باید خود همسرتون برای رهایی از این دوری کردن مجاب بشه و بخواد که تغییری در روند رفتاریش ایجاد کنه وگرنه کاری از کسی ساخته نیست … بهترین حالت صحبت کردن قاطع و روشن برای پایان دادن به این اخلاقیاته …اگر در بحث کردن موضوع رو استدلالی کنید آقایون کوتاه خواهند امد و شما میتونید نظرتون رو نتیجه برسونید
اختلال شخصیت دوری گزین
خصوصیات عمده این اختلال شخصیت عبارت است از حساسیت زیاد به طرد، تحقیر یا شرمنده بودن. با وجود میل شدید به محبت و پذیرش، احساس خود کمبینی شدید، باعث ترس از برقراری رابطه عاطفی و اجتماعی آنها با دیگران میشود؛ مگر این که به نتیجه رسیده باشند که بدون قید و شرط مورد قبول و پذیرش قرار میگیرند.
این افراد نسبت به طرد شدن بسیار حساس هستند و این هسته علائم این اختلال است. این بیماران نه خجالتی هستند و نه غیر اجتماعی ، برعکس علاقه شدیدی به روابط اجتماعی دارند. ولی ترس از طرد شدن مانع اصلی دوری کردن آنها از روابط اجتماعی است. هر نوع ارتباط با دیگران آنان را به شدت مضطرب میکند و همیشه این سوال را در ذهن خود دارند که: آیا مرا میپذیرد؟
فقدان اعتماد به نفس ، عدم اطمینان و دست کم گرفتن خود ، لحن متواضعانه ، ترس از انتقاد و طرد شدن در رفتار و روابطشان مشخص است و معمولا مشاغلی حاشیهای را انتخاب کرده ، سالهای سال بدون پیشرفت و موفقیت بکار خود ادمه میدهند. این بیماران زمانی روابط اجتماعی با کسی برقرار میکنند که تضمین قوی از بابت پذیرش بدون انتقاد به آنها داده شود. بطور کلی این بیماران ترسو هستند.
درمان های اختلال شخصیت دوری گزین مانند سایر اختلالات شخصیت یک متخصص سلامت روان برنامه درمانی مناسبی را برای شما در نظر خواهد گرفت.درمان های این اختلال متفاوت هستند اما بیشتر شامل صحبت درمانی می باشند.اگر شرایطی مانند اضطراب و افسردگی تشخیص داده شده است ممکن است از دارودرمانی مناسب استفاده شود. اختلال شخصیت دوری گزین وحالات و موارد دیگر سایر بیماری های روحی می توانند با این اختلال به وجود آیند. در این گونه موارد درمانهای مناسب هر مشخصه به کار گرفته می شود. بعضی از مواردی که اغلب با این اختلال ایجاد می شوند شامل موارد زیر هستند:
فوبی اجتماعی که در آن فرد به شدت احساس نگرانی و خود هشیاری در موقعیت های اجتماعی می کند.
اختلال شخصیت وابسته که در این مورد افراد به صورت افراطی در تصمیم گیری به دیگران وابسته هستند.
اختلال شخصیت مرزی که در این اختلال فرد در زمینه های بسیاری مانند روابط اجتماعی ،رفتار ، وضعیت روحی و خود تصوری دچار مشکل هستند.
بسیاری از نشانه های این اختلال با سایر اختلالات به ویژه اختلال خاص هراس اجتماعی مشترک هستند. به همین دلیل اختلالات می توانند سردرگم کننده باشند. ممکن است تشخیص صحیح و انتخاب راه درمان مناسب آن برای متخصص به زمان زیادی نیاز داشته باشد.
رواندرمانی این بیماران مشروط به آن است که نخست، ائتلاف محکمی با آنها تشکیل شود. همچنان که رابطه ای اعتماد آمیز اجیاد می شود،درمانگر باید در برابر ترسهای آنها، به ویژه ترسی که از طرد شدن دارند،موضعی پذیرا و تأیید کننده اتخاذ کند و در نهایت بیمار را تشویق کند که از لاک خود بیرون آید تا بر آنچه ازدید او تحقیر و طرد و شکست جلوه کرده، فایق شود. البته درمانگر این تکلیف را که بیمارع مهارتهای اجتماعی تازه اش را در خارج از جلسه درمان تمرین کند، باید با احتیاط به بیمار بدهد، چون شکست خوردن بیمار در انجام آن می تواند اعتماد به نفس او را که از قبل هم خراب بود، خرابتر کند. با کمک گروه درمانی، بیماران می فهمند که حساسیت آنها به طرد، چه اثراتی بر خود آنها و ر دیگران می نهد. جرأت آموزی هم یکی از اشکال رفتاردرمانی است که به بیمار می آموزد که نیازهای خود را با صراحت بیان کند و اعتماد به نفس خود را ارتقا دهد.
دارودرمانی
در تدبیر اضراب و افسردگی که گاه از خصایص همراه این اختلال می شوند،درمان دارویی را به کار برده اند. در برخی از بیماران،داروهای مسدود کننده B (بتابلوکرها) مثل آتنولول، برای تدبیر پرفعالیتی دستگاه عصبی خودکار مفید بوده است؛ به نظر می رسد فعالیت این دستگاه در بیماران مبتلا به اختلال شخصتی دوری گزین بالا باشد، خاصه در هنگام روی آوردن به موقعیتی که از آن می ترسند.
داروهای سروتونرژیک هم می توانند حساسیت بیما به طرد را کم کنند. داروهای دوپامینرژیک به صورت نظری می توانند رفتار جستجوی تازگی رادر این بیماران ایجاد کنند؛ با این حال باید بیمار را از لحاظ روان شناختی برای هرگونه تجربه جدیدی که ممکن است رخ دهد آماده کرد.
و دوست عزیز تا همسر شما برای درمانش پیشقدم نشود هیچ تلاشی نمیتونه موثر باشه … به همین خاطر باید با ایشون صحبت کنید تا مجاب به مراجعه حضوری به مشاورروانشناس شده و راه درمان رو در پیش بگیره
و اینکه دوست عزیز تا همسر شما تمایلی برای تغییر کردن در خودش ایجاد نکنه تلاشهای شما و یا هر متخصصی به نتیجه رسید
سلام منم ۴ساله ازدواج کردم شوهرم روابط اجتماعی خوبی نداره.توی بعضی جمعها حاضر میشه اما طرز نشستنش و گاهی لحن صحبت کردنش یا گاهی طرز لباس پوشیدنش آبروی آدمو میبره.اصلا رفتاراش به ی مهندس شبیه نیس.تو خانواده کلا یادش ندادن.بیشتر هم دوس داره با دوستاش بره به دامان طبیعت.یا اینکه خونه بمونه و تلویزیون تماشا کنه و مدام سیگار بکشه.خیلی از این قضیه رنج میبرم هرچی هم باهاش صحبت میکنم خیلیییی فایده نداشته.مثلا میخوایم جایی بریم همش باید استرس اینوداشته باشم که نکنه لباس درست حسابی نپوشه پیش فامیل آبروم بره.من خودم آدم منظمی هستم اما متاسفانه شوهرم شلخته س با روابط اجتماعی خیلی پایین.نمیدونم چکار کنم
تحقیقات مختلف نشان داده ردپایی از وراثت در شلختگی افراد وجود دارد؛ یعنی در بین افرادی که عمو و خاله و… شلختهای داشته اما حتی با آنها روابط نزدیکی هم نداشتهاند، شلختگی بیشتر از دیگران دیده شده، اما هنوز هیچ ژن مشخصی برای انتقال صفت شلختگی شناسایی نشده است.
دکتر فربد فدایی، روانپزشک در این باره نظر متفاوتی دارد و میگوید: ریشه مسائل مربوط به نظم و بینظمی به دوران کودکی و سنین یک و نیم تا سه سالگی بر میگردد، در این سنین معمولا کودکان به مفهوم دستهبندی، طبقهبندی، رعایت نظم و زمان توجه پیدا میکنند و از طرف دیگر هم والدین در همین دوره زمانی احساس میکنند فرصت مناسبی برای آموختن قواعد و روشهای زندگی اجتماعی از جمله نظم و ترتیب به کودک است.
شلختگی و بینظمی در محیط کار میتواند تحقیر و تمسخر از سوی همکاران را به دنبال داشته باشد، همچنین باعث بیاعتمادی مافوق به فرد نامنظمی میشود که کارهایش را به موقع انجام نمیدهد
وی میافزاید: آداب دستشویی رفتن در این دوره به کودک آموخته میشود که اگر با ملایمت و با توجه به شرایط کودک انجام شود و او مورد تنبیه و سرزنش قرار نگیرد باعث یادگیری نظم و ترتیب در کودک میشود، اما کوشش بیش از حد و سختگیری فراوان برای اینکه کودکان حتما در همین سنین آداب دستشویی رفتن و به دنبال آن نظم و ترتیب را یاد بگیرند دو واکنش متفاوت را به وجود میآورد؛ اولین واکنش عبارت است از اینکه فرد به صورت انفعالی حالت پذیرش بیقید و شرط تمام دستورات بزرگسالان را پیدا میکند و برای رعایت خوشنودی آنها به صورت افراطی نظم و ترتیب را رعایت خواهد کرد که نمونه آن افراد وسواسی هستند یا واکنش دیگری که ممکن است در این کودکان به وجود آید عبارت است از بیتوجهی کامل به نظم و ترتیب که به شکل شلختگی در میآید.
بنابراین میتوانیم بگوییم پایه رعایت نظم به صورت طبیعی یا نظم وسواسگونه یا برعکس، شلختگی، در همان دوران یک و نیم تا سه سالگی گذاشته میشود، اما آموزش مداوم از طریق مربیان، اعضای خانواده و رسانههای گروهی هم در تغییر عادتهای نظم یا بینظمی بیتاثیر نیست.
انواع شلختهها
بعضی از افراد شلخته فقط ظاهر نامرتبی دارند، بعضیها هم ظاهر مرتب داشته ولی زندگی شلخته و نامنظمی دارند و بعضی از افراد هم در همه زمینههای زندگی اعم از ظاهری و بهداشت فردی، رعایت زمان و در زمینه فکری و ذهنی شلخته هستند؛ این افراد همان کسانی هستند که شلختگی تا صفحه رایانهشان نیز پیشروی کرده و میبینیم صفحه اصلی رایانه آنها پر از عکسها و فایلهایی است که به طور نامرتب چیده شده و حتی خود فرد نمیداند آنها را برای چه آنجا جمع کرده است.
کارشناسان در این زمینه افراد بینظم و شلخته را دستهبندی نیز کردهاند: دسته اول توده درستکنها هستند که وسایل مهمتر را که باید در دسترسشان باشد بالای انبوهی از وسایل روی هم ریخته میگذارند.
دسته دوم، شلختههای مخفیکار هستند که در ظاهر به نظر میآید آدمهای مرتب و منظمی هستند، اما در واقع آنها تمام وسایل را درون کشوها و کمدها میچپانند. دسته سوم، ریخت و پاشکنندهها هستند؛ افرادی که هر چیزی را در هر جایی که دوست دارند، میاندازند که اصولا آدمهای فراموشکاریاند و هیچوقت وسایل خود را به تنهایی نمیتوانند پیدا کنند. دسته دیگر هم افرادی هستند که اجازه میدهند چند روز خانه یا اتاقشان به هم ریخته و نامرتب باشد و بعد از چند روز همه آن به هم ریختگیها را تمیز و مرتب میکنند.اما بهتر است بدانید بدترین نوع شلختگی، متعلق به افرادی است که بهداشت شخصی خود را رعایت نمیکنند.
کاهش روابط اجتماعی با رعایت نکردن بهداشت شخصی
برایش مهم نیست به طور منظم و زود به زود به حمام برود و خود را نظافت کند، بوی بد عرق و حتی بوی دهانش از فاصله دور هم دیگران را آزار میدهد، در محل کار همه همکاران از او فاصله میگیرند و حتی گاهی همین شلختگی و رعایت نکردن بهداشت فردی باعث میشود مورد تمسخر و بیاحترامی قرار گیرد، اما آنچنان کوشش نمیکند که خود و عادتهایش را تغییر دهد.
علاوه بر اینکه شلختگی و بینظمی در محیط کار میتواند تحقیر و تمسخر از سوی همکاران را به دنبال داشته باشد، همچنین باعث بیاعتمادی مافوق به فرد نامنظمی میشود که کارهایش را به موقع انجام نمیدهد. این بیاعتمادی اعتبار حرفهای فرد را زیر سوال میبرد و در نتیجه در پستهای مهم و کلیدی از این افراد استفاده نمیشود و همین موجب کاهش اعتماد به نفس آنها خواهد شد. ضمن تمام این مشکلات عنوانشده برای فردی که بهداشت شخصی خود را رعایت نمیکند و در یک کلام شلخته است، کمکم دوستان این افراد هم از اطراف او پراکنده میشوند و دوستی خود را به دلیل آزاری که از رفت و آمد با آنها متحمل میشوند، قطع میکنند.
البته گاهی نقشهای اجتماعی میتواند افراد شلخته را مجبور به رعایت بعضی چیزها کند؛ به عنوان مثال کسی که مدیر عامل یک شرکت بزرگ بوده و ناچار است با ظاهر آراسته در محیط کارش ظاهر شود، ولی وقتی وارد دنیای فردی خودش یعنی خانه میشود، باز خود واقعیاش بروز میکند و رفتارهای شلختهوارش را ادامه میدهد.
.
راههای درمان و مقابله با شلختگی
معمولا افراد نامرتب و بینظم خود قبول ندارند که شلخته هستند و فکر میکنند همان کاری که آنها انجام میدهند درست است، اما زمانی که در زندگی به مشکل برمیخورند ممکن است به رفع آن فکر کنند و در مواردی هم خانواده و اطرافیان، فرد را مجبور به حل مشکل شلختگیاش میکنند، اما بهتر است در قدم اول خود فرد بخواهد از این وضع خلاص شود و آگاهانه سعی در بهبود وضعش داشته باشد. ثابت شده است که اگر کسی نخواهد، درمانها و روشهای مختلف نتیجهای نخواهد داد.
در زندگیهای مشترک زن و شوهر میتوانند با تنظیم یک قرارداد بین خود به حل این مشکل بپردازند. همسر فرد در این حالت تعهد میدهد در مواقع لزوم در مورد انجام کارها به فرد یادآوری و او را یاری کند، اما همسر فرد شلخته در این مرحله باید بداند حداقل رفتار را از همسر خود انتظار داشته باشد و نخواهد تمام کارها از همان ابتدا به نحو مطلوب انجام شود.
همچنین وی نباید خود در گوشهای بایستد و فقط با پیامهای کلامی، فرد را به انجام کارهای مختلف تشویق کند. اینکه ما فقط از کسی بخواهیم مثلا فلان کار را انجام دهد، نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت، در درمان شلختگی بهتر است از اصل جلوگیری از بروز رفتار استفاده کنیم؛ یعنی اصلا نگذاریم رفتار نادرست انجام شود. پس لازم است مدتی روی رفتارهای فرد نظارت داشته باشیم.
به حداقل رفتار اصلاح شده باید پاداش تعلق گیرد و همسر باید نشان دهد متوجه آنهاست. پیامهایی مثل «خونه امروز چقدر تمیز شده» یا «تو چقدر امروز آراستهای» نشاندهنده این است که تلاشهای فرد در جهت اصلاح رفتار دیده میشود و همچنین میتوان جدولی از تغییرات رفتاری تهیه کرد تا خود شخص بداند در چه مواردی و به چه میزانی تغییر کرده است و وقتی شاهد این تغییرات مثبت باشد، برای ادامه راه راغبتر خواهد شد.
یکی از کارهایی که در برخورد با این افراد باید بشدت از آن اجتناب کرد، استفاده از پیامهای کلامی است، زیرا ممکن است تاثیر کاملا برعکسی در فرد ایجاد کند. پیام کلامی تند مثلا «تو بازم لباست رو اینجا انداختی»، لحن نامناسب، پرخاشگری، تحقیر، تمسخر و تندی کردن تاثیر بسیار منفی در اصلاح رفتار فرد خواهد گذاشت.
در بعضی افراد زمان لازم برای تغییر رفتارها طولانیتر و در بعضی کوتاهتر است، انجام این تمرینات بهصورت منظم، مشکل شلختگی را در ۹۰درصد افراد حل میکند، ولی گاهی در مورد بعضی افراد که ریشه رفتارشان در کودکی بوده و به دلایل خاصی تثبیت شده است، نیاز به روانکاوی و تکنیکهای خاصی است تا درمان موفق بهطور کامل انجام پذیرد.
تاثیر شلختگی بر روابط همسران
به طور معمول شلختگی و رعایت نکردن نظافت شخصی در روابط زناشویی افراد مشکلاتی را به وجود میآورد که مهمترین آن کاهش میل همسر به برقراری رابطه است که این سردی جنسی بتدریج از دفعات برقراری رابطه زناشویی میکاهد یا باعث شکلگیری روابط عاری از شور و شوق و از سر اکراه خواهد شد و ممکن است به جدایی کامل همسران نیز بینجامد.
به گزارش جام جم سرا، دکتر معصومه حاتمی، روانشناس در گفتوگو با ضمیمه چاردیواری جام جم میگوید: به طور کلی افراد سه دسته هستند؛ افراد بصری که قدرت دیداری قوی دارند و افراد سمعی که قدرت شنیداری قوی دارند و افراد لمسی که خیلی رمانتیک و احساساتیاند.
افراد بصری در مقابل همسران شلخته و نامرتب بیشترین آسیب را نسبت به افراد دیگر گروهها میبینند. وی میافزاید: تحقیقات نشان داده است این مساله که هر یک از همسران در خانه به ظاهر و نظافت شخصی خود اهمیت ندهند و فقط در مقابل افراد دیگر بجز همسر خود را مرتب و منظم و تمیز نشان دهند، طرف مقابلشان را آزار میدهد.
دکتر حاتمی میافزاید: اینکه لباس خانم در خانه نامرتب و نامنظم باشد و حتی به تلفیق رنگهای لباسش هیچ اهمیتی ندهد، بوی پیازداغ دهد یا آقا لباس نامرتب و کثیف در خانه بپوشد به بهانه اینکه دیگر بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترک خود این حرفها را با هم ندارند، اثرات بسیار مخربی روی روابط همسران و زندگی مشترک آنها میگذارد.
این خطر در مورد افراد بصری بیشتر دیده میشود. وقتی فرد در اجتماع با افرادی که به ظاهر خود میرسند برخورد میکند و در خانه با همسری روبهرو میشود که ظاهری شلخته و گاهی حتی کثیف دارد، اولین زنگ خطر در خانواده به صدا درمیآید و فرد قوای دیداریاش را در فیلمها و فضای مجازی، اینترنت، ماهواره یا بدتر از همه در روابط موازی ارضا میکند.
دکتر حاتمی به همسران توصیه میکند شلختگی را در زندگی جدی بگیرند و درصدد رفع آن برآیند، چرا که میتواند به راحتی پایههای یک زندگی را بلرزاند و باعث شود زندگی مشترک به طلاق عاطفی منجر شده یا حتی در نهایت به طلاق ثبتی نیز ختم شود.
پس زن و شوهری میتوانند زندگی عادی و موفقی داشته باشند که به بهانه صمیمیت، کیفیت روابط را زیر سوال نبرند و همیشه برایشان مهم باشد که از هر نظر مورد تائید دیگری باشند.
ردپای مشکلات روانی در شخصیت بعضی از شلختهها
گاهی اوقات شلختگی، بینظمی و نامرتبیهای افراد نه مربوط به ذات آنهاست و نه محصول مشاهده و یادگیری از اطرافیان، بلکه نشانه مشکل دیگری در وجود فرد است.
خانم خانهداری که از اول زندگی بسیار منظم بوده است، اما دیگر نه به وضع ظاهری خود میرسد و نه به خانه و زندگی، ظرفهای نشستهاش روزها در سینک ظرفشویی باقی میماند، مقدار زیادی خاک روی همه اثاث خانه نشسته و در یک کلام کثیفی از سر و روی خود و خانهاش میریزد، ممکن است مشکل خیلی جدی در زندگیاش داشته باشد که به این صورت خود را نشان میدهد یا ممکن است افسردگی داشته باشد یا از بیتوجهی دیگر اعضای خانواده به خود رنج میبرد.
دکتر فربد فدایی، روانپزشک درباره بعضی از مشکلات روانی که خود را به صورت شلختگی نشان میدهد، میگوید: ما بیشتر از همه در بیماری وسواس این حالت را میبینیم. برای نمونه خانمی که از شدت وسواس نظافت هر بار حمام رفتناش پنج، شش ساعت طول میکشد، ممکن است به صورت واکنشی به حمام نرود، چون میداند هر بار حمام رفتن با چه سختی و مشقتی همراه است، یعنی گاهی اوقات به صورت تناقضآمیزی در افرادی که دچار بیماری وسواسهای شدید نظافت هستند، میبینیم به طور کامل نسبت به نظافت خود بیتوجه میشوند.
وی میافزاید: همچنین در نوعی از بیماری شدید روانی به نام اسکیزوفرنیا دیده میشود شخص اصلا به بهداشت و نظافت خود اهمیت نمیدهد، سالها لباس زیر خود را عوض نمیکند یا مدتهای زیادی یک لباس را میپوشد و حتی وقتی اطرافیان، او را مجبور به حمام رفتن و نظافت خود میکنند با همان لباسهای خودش زیر دوش میرود و بیرون میآید که البته با دارودرمانی و بهبود بیماری روانی، مشکل شلختگی و نامرتبی آنها نیز بهبود پیدا میکند و میتوانند به صورت افراد طبیعی در آیند.
با توجه به نحوه تربیت دختران و پسران در خانواده، ما معمولا میبینیم به دختران بیش از پسران رعایت نظم و ترتیب و قوانین و مقررات آموزش داده میشود. به والدین توصیه میشود به پسرها هم از همان آغاز نظم و ترتیب را آموزش دهند
دکتر فدایی همچنین به افسردگی در نوجوانان و تاثیر آن بر بینظمی و شلختگی اشاره میکند و میگوید: گاهی نوجوانانی که دچار افسردگی میشوند به صورت عجیب و اغراقآمیزی دچار بینظمی در کارها میشوند و نمیتوانند کارهایشان را بموقع انجام دهند و آنها را به تعویق میاندازند یا فراموش میکنند، حاضر نیستند اتاق خود را مرتب کرده و حتی قبول نمیکنند دیگران این کار را برای آنها انجام دهند، حتی به سر و وضع و نظافت خود هم نمیرسند و والدین ممکن است به اشتباه فکر کنند این نوجوان حالت خصومت و لجبازی دارد در حالی که در بیشتر موارد این مسائل نشانههای ابتلای نوجوان به افسردگی است.
وی میافزاید: همچنین در بقیه موارد بویژه زمانی که فرد ناگهان دچار بینظمی و شلختگی میشود و از ابتدا نامرتب نبوده است هم باید به دنبال یک یا چند مشکل شخصی یا روانی در او بود و نسبت به درمان آن مشکلات اقدام کرد.
مردان شلختهترند یا زنان؟
تجربه و تحقیقات نشان داده است تعداد مردان شلخته بسیار بیشتر از زنان شلخته است که البته این مساله از نقطه نظر روانشناسی تربیتی قابل اثبات است. دکتر فربد فدایی، روانپزشک در این باره میگوید: با توجه به نحوه تربیت دختران و پسران در خانواده، ما معمولا میبینیم به دختران بیش از پسران رعایت نظم و ترتیب و قوانین و مقررات آموزش داده میشود و به طور معمول دختران در خانه باید کارهای شخصی خود را خودشان انجام دهند، اما متاسفانه در مورد پسرها معمولا مادرها خودشان این کارها را انجام میدهند.
وی میافزاید: همچنین در مورد رعایت نظم در ساعات رفت و آمدها هم همین مساله مطرح میشود؛ یعنی دختران حتما باید سر ساعت معینی در منزل باشند، اما به طور معمول در مورد پسرها چنین سختگیری اعمال نمیشود و نتیجه آن میشود که بعدها با مردانی مواجه میشویم که نوعی حالت بینظمی و بیبرنامگی در کارشان است و با زنانی که میخواهند به طور مرتب و صحیح کارهای زندگی را انجام دهند و طبیعی است که در این مورد بین آنها اختلاف به وجود میآید.
دکتر فدایی به والدین توصیه میکند به پسرها هم از همان آغاز بهاندازه دخترها نظم و ترتیب را آموزش دهند و به آنها مرتب یادآوری کنند وظیفه زنان نیست که تمام کارهای شخصی آنها و کارهای خانه را انجام دهند، بلکه مردها نهتنها باید کارهای شخصی خودشان را انجام دهند، بلکه باید در انجام امور خانه هم با همسر خود همکاری کنند.
شخصیت وسواسی روی دیگر شلختگی
شاید فکر کنید کسانی که شخصیت وسواسی دارند نقطه مقابل افراد شلخته هستند و هرچقدر که شلختهها نامرتب و بیبرنامه هستند، وسواسیها برعکس تمیز و مرتب و منظم هستند.
اما دکتر فربد فدایی، روانپزشک در این باره میگوید: گاهی با افرادی روبهرو هستیم که با وجود اینکه میتوانند خیلی از کارها را بخوبی انجام دهند اما اهمالکاری میکنند؛ مثل دانشجویانی که به بهانه بهتر انجام دادن کار، پایاننامه خود را مرتب به بعد موکول میکنند و این نشاندهنده شخصیت وسواسی است. البته بیماری وسواس با شخصیت وسواسی متفاوت است. دکتر فدایی میافزاید: شخصیتهای وسواسی افرادی آرمانگرا و کمالطلب هستند که فکر میکنند هر کاری را باید به بهترین صورت انجام دهند، به همین دلیل انجام دادن کارها برایشان دشوار میشود و گاهی اوقات میخواهند با به تعویق انداختن کارها خودشان را از فشار زیاد آن رها کنند که در این مورد راهنماییهای یک مشاور، پدر و مادر یا حتی یک دوست میتواند به آنها کمک کند کارهایشان را به درستی انجام دهند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
شوهر منم همین مدلیه من تصمیم ب طلاق گرفتم ولی موندم بچمو چیکارکنم
سلام مشکلات را به صورت جداگانه ارسال کنید
بارها و بارها تشویقش کردم مثلا وقتی لباس مرتب پوشیده براش ذوق کردم که اینطور دوست دارم چقد قشنگ شدی امروز و از این حرفا واسه اینکه تشویق شه،یا مثلا میخوایم مهمونی بریم باید لباساشو اتو کنم و بذارم جلوی دستش بگم اینو بپوش قشنگه یا دوس دارم لباسی که خودم برات هدیه گرفتمو بپوشی،چون هر لحظه ممکنه با ی لباس بدریختی که اصلا مناسب اون مهمونی نباشه بیاد مهمونی مثل تیشرت.که من از تیشرت متنفرم.دوس دارم متشخصانه لباس بپوشه که متاسفانه شوهرم تیپ اسپرت رو میپسندت.اخه تیپ اسپرت مناسب همه جا نیس.واسه تمام رفتاراش باید عین بچه بهش تذکر بدم که اینطوری نشین تو جمع زشته یا سر سفره فلان آداب رو رعایت کن.بخدا خسته شدم.در واقع مقصر ااصلی خانواده ش هستن که هیچییییی بهش یاد ندادن .درست و نادرست رو براشون تفکیک نکردن
ناگفته نماند که شاید بخاطر همینام باشه که همش دوس داره خونه باشیم و جایی نریم.مهمونم نداریم اصولا.منم از خدامه میگم آبروم نره بهتره میشبنم خونه نه اینکه تو جمع غصه رفتاراشو بخورم
سلام…همه نظراتو خوندم جالب بود برام چون مشکل من بر عکس شماست من خانومم این مسایلی که شما مطرح کردین و داره..اولا که بعد از ۶ سال زندگی مشترک الان دیگه هیچ کس خونه ما نمیاد و طبیعتا ماهم دیگه جایی برا رفتن نداریم…جدایی از فامیل و بستگان حتی دوستی هم دیگه برا رفت و امد برام نمونده کافیه با یک نفر دوبار رفت و امد کنیم خانومم یک بهانه گیر میاره و همه چیزو میریزه بهم جالبتر اینکه اصلا خودشو تو هیچ کدوم از این اتفاقا مقصر نمی دونه…الان دیگه من دچار افسردگی شدم خجالت می کشم از اینکه تو جمع بقیه باشم و نمی تونم مثل بقیه مردا باشم همیشه ترسم اینه که کطی پیشنهاد دوستی و رفت و امد بهمون بده چون میدونم عاقبتش چی میشه..یکی از دوستای فوق العاده صمیمی و قدیمیم که اصرار زیادی برای رفت و امد خانوادگی داشت و چندین بار دعوتمون کرده بود دعوتشو به بهانه های مختلف رد کردم تا از آخر مجبور شدم هم به اون هم به خانومم بگم که می ترسم بریم خونشون و این اخرین ملاقات من با دوستم باشه پس بهتره این دوستی رو بدون رفت و امد خانوادگی ادامه بدیم…ضمنا همسر من در ظاهر بیرونیش مرتب ولی جلوی من و اوضاع خونه بی نهایت نامرتب و شلختس که بیشتر وقتا من خونه رو مرتب می کنم چون حالم بهم می خوره از زندگی تو این شرایط…دیگه موندم چی کار کنم…
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد نیاز است که بررسی دقیق تری صورت گیرد و مشکلات شما به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ چند مدت است که ازدواج کرده اید ؟
۳٫ از چه زمانی همسرتان به این رفتارها روی آورده اند؟
۴٫ فرزند دارید؟
۵٫ رابطه عاطفی و جنسی شما چگونه می باشد؟
۶٫ میزان تحصبلات و شغل همسرتان چیست؟
۷٫ واکنش شما در مقابل همسرتان چگونه می باشد؟
۸٫ دلیل نامرتبی ایشان چیست و آیا در مورد این موضوع با یکدیگر صحبت کرده اید؟
۹٫ از نظر روحی مشکل خاصی در همسرتان مشاهده کرده اید؟
۱۰ روابط ایشان با خانواده خودشان و دوستانشان چگونه می باشد ؟
۱۱٫ دلیل ایشان برای قطع این ارتباطات چیست؟