زندگی خوب
سلام من دوسال ازدواج کردم واز اول قبول کردم پیش خانواده همسرم زندگی کنم یه سری بی حرمتی بین من وخانواده شوهرم بوجود امد بیشتر مقصرها مادرشوهرم بود که دخالت میکند رفتار میببینم که زود ناراحت میشم بعد بشوهر م میگم شوهرم به مادرش میگه ومادر شوهرم قسم میخوره که من این رفتار یا این حرف نزدم ومن جلو شوهرم محکوم به دروغ میشم حال من شدم تواین خانواده یه آدم دروغگو که درغیر این صورت اینجور نیستم هرچی قسم میخورم حرفه من باور نمیکنن حتی شوهرم دیگه بهم اعتماد نداره الان خانواده من میخوان واسه من وشوهرم که یه سرپناهی واسه من اجاره کنن حالا همه خانواده شوهرم بامن قهر هستند وهی شوهرم پر میکنن که این زن به درد تونمیخوره شوهرم حرفشون قبول کرده دوست ندارم طلاق بگیرم عاشق زندگیم وشوهرم هستم منو راهنمایی کنید باتشکر
سلام عزیزم
طلاق به همین راحتیها نیس نگران نباش کار شما اشتباه بوده که حرفها رو میزدی مادرشوهر مثل مادر خودته، باید اینو بدونی خانواده شوهر عروسی رو خوب میدونن که کار کنه و باگذشت باشه باید طوری درست میکردی که در حد درددل باشه با شوهرتان نه اختلاف بین خانواده ها بیفته خیلی طول میکشه ولی باید معذرت خواهی کنی دست بوسی کنی و اصلا خانوادت اجازه دخالت نده بگو حل میشه و جلو شوهرت بگو خودم اشتباه کردم خودم حل میکنم اینجوری عزیز میشی بگو بچگی کردم گل بخر شیرینی بخ. حتی در خلوت از شوهرت عذر خواهی کن
همه چی بسپار به زمان
یاید به خودت بگی خودم قبول کردم و پاش وامیستم از بدی خانواده شوهر پیش خانواده ات نگو چون تحمل ندارن
باهاشون کنار بیا روزی میرسه که شوهرت خودش پا مبشه تو خوب باش بزار بدی کنن ولی تو خوب باش
به شوهرت بگومن چیزی میگم برای اینکه دلم اروم شه باتودرددل میکنم هدفم اختلاف افکنی نیست تونبایدبه مادرت بگی یاروبه روکشی کنی من تووزندگیمودوست دارم ولی دوست دارم زندگیم مستقل باشه ومشکالاتتمونو خودمون حل کنیم یک هدیه برای مادرشوهرت بخروبگوتوهم مثل مادرمی .خودشیرینی کن تادلشوبدست بیاری مگه نه یک کاری میکنن طلاقت بده.