باسلام.۳۰سالمه و ارشد دارم.با کسی دوست شدم بعدا فهمیدم متاهل و یه فرزندم داره .خواستم رابطه رو تموم کنم ولی دیدم واقعا همو دوس داریم .این رابطه ادامه پیدا کرد .ایشون خیلی مقید و مذهبین و گفتن باید صیغه محرمیت بخونیم و خودمون صیغه رو خوندیم بدون هیچ محضر و مدرکی زن و شوهریم.من اونموقع دانشجو بودم و تهران بودم الان فارغ التحصیل شدم و برگشتم شهرستان فقط گاهی وقتا به بهونه ای میرم تهران و باهم مسافرت چن روزه میریم .اینو بگم که ایشون از اول گفتن خانومم مریضی افسردگی دو قطبی داره و نیاز های منو برطرف نمیکنه و کلا بداخلاقی میکنه گاها و بدقلق و هر کاری خودش دوس داره انجام میده و چاق و من زن چاق دوس ندارم .منو خیلی دوس داره منم خیلی دوسش دارم.یه بار میگفت فکر میکنم ببینم چجور طلاقش بدم که ضربه نخوره یه بار میگه بچه دارم ازش بچم ضربه میخوره )خانومش قبلا چن بار خودکشی ناموفق داشته (اینم بگم خانومش مث خودش مذهبی نیست و خونواده ریلکسی دارن کلا و با موی باز عکس میندازه تو پروفایلش و بهش میگم میگه من دیگه کاریش ندارم هر چی میگم بی اهمیته منم ولش کردم .من قبلا دوس پسر زیاد داشتم و متاسفانه دختریمو از دست داده بودم و دوخته بودم ولی بعدها با ایشون رابطه داشتم باز و الان زنشم .تو سردر گمی گیر کردم خیلی حرف دارم که اینجا نمیتونم بگم واقعا .نمیدونم چیکار کنم میگم ازدواج کنیم رسمی میگه نه پول دارم نه شرایطشو گاهی وقتا از زنشم طرفداری میکنه و این بیشتر حرصم میده .من الان برا دکتری میخونم تا هم ادامه تحصیل بدم هم بتونم برگردم پیشش کلی م تشویقم میکنه .نمیدونم چیکار باید بکنم .اینم بگم ایشون عمل وازکتومی انجام دادن و برای همین رابطه ای که داشتیم براش نگرانی نداره که نکنه حامله بشم و تو دردسر بیفته ولی میدونم اگرم میشدم مسئولیتشو قبول داشت.عشقم فقط از این میترسه خانومش بفهمه و ابروش بره .ما واقعا همو خیلی دوس داریم .اگه بازم خواستین توضیح بدم تا پیام بفرستم .خواهش میکنم کمکم کنین بگین چیکار باید بکنم بخدا خسته شدم از این شرایط