سلام
من و همسرم 4 ساله ازدواج کردیم تو این 4 سال هیچ موضوعی نمونده که در مورد اون بهم دروغ نگه بار ها و بارها…..بعد از 3 سال فهمیدم اعتیاد داره و تو ابن 3 سال هر بار بهم دروغ میگفته کمکش کردم ترک کنه خیلی سخت بود خیلی اذیت شدم اما این کارو کردم….تو این 1 سال هم موضوعات مختلفی پیش اومده که بهم دروغ گفته….از اول میل جنسیش کم بود و میگفت درستش هم همینقدره…تا اینکه مدام تو گوشیش کلیپای پورنو دیدم و هر بار به دروغ میگفتم دوستام قاطی کلیپای دیگه واسم ریختن….هر بار قول داد که دیگه از این کلیپا نمیریزه تو گوشیش….تا اینکه دوباره نزدیک به 50..60 کلیپ پورنو دیدم تو گوشیش که واسه تاریخای مختلف بود…شک کردم به این که خودارضایی میکنه و دیدم همه علائمشو داره ریزش مو.کم بودن اعتماد به نفس..تمایل نداشتن به سکس..گود شدن زیر چشم ها…ازش خواستم واقعیتو بگه حتی بهش قول دادم کمکش میکنم کمک میکنم کنار بزاره اشکای منو هر بار میبینه و دروغ میگه…بالاخره گفت این کارو میکنه اما همش 5.6 بار این کارو کرده و الان 1 ماهه این کارو نکرده…همیشه همینطوری اعتراف میکنه تو اعترافشم پر دروغه در مورد اعتیادشم اول گفت 2.3 ماهه اعتیاد دارم و بعد معلوم شد 6 سال اعتیاد داشته…بلایی نمونده که تو این زندگی سرم نیومده باشه هربار یه مشکلو حل کردم و باز فهمیدم یه مشکل دیگه.. تمام این 4 سال تردید داشتم که ادامه بدم یا جدا شم هر بار گفتم تلاش میکنم زندگیم بهتر میشه اما نشد…نمیخوام تو مسیر اشتباه بمونم..میخوام تصمیم درست بگیرم اما واقعا نمیدونم درست چیه.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
در زندگی زناشویی اعتماد جوهره ی زندگی است و اگر دروغ باعث شود که این اعتماد از طرفین سلب شود در آن صورت زندگی با همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست. ممکن است شما بارهای اول که دروغ میگوید چندان عکسالعمل خاصی نشان ندهید اما بعد از مدتی، کمکم نسبت به او بیاعتماد میشوید یا گاهی با او به تندی و با عصبانیت برخورد کنید. بسیاری از زنان نمیتوانند متوجه شوند چرا همسرشان به آنها دروغ میگوید درحالیکه آنها با او با صداقت و درستی تمام رفتار میکنند و تمام زندگیشان را وقف او کردهاند.
آنها انتظار دارند که همسرشان فرد قابل اعتماد زندگیشان باشد. چند راه مختلف برای برخورد و رفتار کردن با همسری که راست نمیگوید وجود دارد . اگر میخواهید او را اصلاح کنید قبل از اینکه زندگیتان را تلخ کنید این چند مورد را درنظر بگیرید.
خانمهای زیادی هستند که وقتی همسرشان مدام به آنها دروغ میگوید احساس میکنند که دیگر در ذهنشان احترامی برای او قائل نیستند، اگر شما هم جزو همین افراد هستید میتوانید قبل از اینکه تمام احترام خود را نسبت به او از دست بدهید با خود فکر کنید.
به راستی چرا بعضی افراد دروغ میگویند؟
تا بتوانید با واقعبینی بیشتری او را درک کنید. دروغ گفتن معمولا از سنین کم در کودکی آغاز میشود، حتی یک کودک ۲ ساله نیز میتواند به راحتی دروغ بگوید اما زمانی که کودک به اهمیت حرفها و لغات پی میبرد و میفهمد که بعضی از حرفها میتوانند چه تاثیر خارقالعادهای داشته باشند بهطور آگاهانه شروع به دروغ گفتن میکنند.
دروغ گفتن همیشه به این معنا نیست که فرد میخواهد به کس دیگری آسیب برساند اما ممکن است گاهی این نتیجه نامطلوب پیش بیاید. بعضی از افراد دروغ میگویند چون میخواهند خودشان را ثابت کنند درواقع دروغ گفتن برای آنها نوعی رفتار دفاعی است، کودک طی مراحل رشد، متوجه میشود که دروغ میتواند او را از بسیاری از عصبانیتهاو تنبیههای پدرو مادر یا اطرافیان حفظ کند. همچنین اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم؛
با دروغ میتوان دوستان را حفظ کرد یا حتی عزیزی را با هدیه غیرقابل پیشبینی غافلگیر کرد. مثلا؛ ممکن است خیلی از ما درباره لباس دوستمان به دروغ بگوییم که زیباست درحالیکه عقیده داریم آن لباس واقعا زشت است. همچنین خیلی ازما در مصاحبههای شغلی نیز برای بالا بردن شانس استخداممان دروغ میگوییم.
ما به فرزندانمان هم دروغ میگوییم به آنها قول میدهیم که اگر شامشان را بخورند یک بستنی جایزه میگیرند اما سپس کاری میکنید که کودکمان بستنی را فراموش کند چون برای به مغازه رفتن خیلی خسته هستیم.
شاید ۲ طرف مقصر هستند
وابسته به ماست که مشخص کنیم در زندگیمان دروغ گفتن تا چه حد مجاز است و تا کجا نیست. مثلا یکی از حالتها و اتفاقهایی که شاید در زندگی خیلی از زن و شوهرها پیش بیاید این است که مثلا شوهر میگوید تا یک ساعت دیگر خانه است ولی این یک ساعت کجا و خانه رسیدن او کجا!
در این مواقع اگرچه همسر شما خودش متوجه میشود که زمان خانه آمدن خود را خیلی درست نگفته اما از طرف دیگر او دوست دارد در همان زمانی که به شما گفتهاست به خانه برسد اما تلاش او برای عمل کردن به حرفش چندان کافی نیست و در نتیجه حرف و عمل او ۲ تا میشود.
در این حالت شما میتوانید به این موضوع از ۲ زاویه نگاه کنید و از یک نظر میتوانید فکر کنید که همسر شما توانایی چندانی در برنامهریزی ندارد و نمیتواند کارهای خود را به درستی تنظیم کند و از نظر دیگر میتوانید این طور به موضوع نگاه کنید که همسرتان فردی دروغگو است که بیش از حد سرش به کار گرم است. شما کدام را بیشتر میپسندید ؟ بهنظرتان کدام برخورد مناسبتر است؟ این امر بسیار مهم است که بدانید در بهوجود آمدن رفتاری چون دروغ در یک زندگی زناشویی ممکن است ۲ طرف مقصر باشند.
بعضیدروغ ها را میشود زیر سبیلی رد کرد
اگر همسر شما تا به حال بیش از چندبار به شما گفته باشد برای ورزش به باشگاه میرود ولی در واقع به جای رفتن به باشگاه به خانه یکی از دوستانش برود، این امر ممکن است شما را کمی ناراحت کند اما احتمالا مشکل خیلی بزرگی در زندگی ایجاد نمیکند.
زن و شوهرها باید قبول کنند گاهی دروغ گفتن یک نفر و انعطاف پذیری طرف دیگر درباره آن دروغ میتواند تنش کمتری در زندگی آنها ایجاد کند و در نتیجه خانه آنها آرامش بیشتری داشته باشد. البته گاهی نیز این دروغها میتواند آنقدر بزرگ باشد که یکی از طرفین طاقت تحمل آنها را از دست بدهد.
در بعضی موارد دروغ گفتن میتواند تبدیل به یک مشکل کاملا پیچیده شود و طرفین را کاملا درگیرخود کند، بعضی از افراد وقتی دروغ میشنوند احساس میکنند دیگر نمیتوانند با آن دروغ کنار بیایند و اعتماد آنها کاملا از بین میرود. اگر شما نیز جزو چنین افرادی هستید باید بهدنبال یک راهحل برای دروغگویی باشید. اینگونه راهحلها به شما یاد میدهند که بهترین رفتار و ابراز احساسات در این موارد باید چگونه باشد.
پیشبینی کنید، بعد شروع کنید
قبل از این که بخواهید درباره دروغگویی همسرتان با او حرف بزنید بسیار مهم است که حسابی فکر کنید و پاسخهای او را پیشبینی کنید. اگر به جوابهای احتمالی او فکر نکنید بهطور حتم نمیتوانید به درستی با او صحبت کنید و گفتوگوی ثمربخشی نخواهید داشت.
اول از همه سعی کنید، واکنش و تمام جوابهای احتمالی او را با توجه به شرایط حدس بزنید، در این حالت وقتی با او شروع به صحبت میکنید و مثلا او در جواب شما میگوید الف، شما میدانید که در مقابل این جواب باید چه عکسالعملی داشتهباشید یا وقتی جواب او ب یا ج یا… است شما میدانید چه رفتاری باید نشان دهید و بهترین تصمیم چیست. خودتان را آماده کنید که حقیقتی را به شما بگوید که شما دوست ندارید بشنوید. او ممکن است چیزهایی به شما بگوید که برایتان سخت است.
خودتان را آمادهسازید که حتی بتوانید تصمیمهای سخت نیز بگیرید. این را درنظر داشتهباشید که یک همسر دروغگو میتواند چیزی به شما بگوید که غافلگیر شوید مثل اینکه او شغل دومی دارد که شما نمیدانید یا به خاطر انجام کاری از شما شرم دارد یا. . . در انتهای صحبت نیز باید کاملا تمام حدها را برای هم مشخص کنید و به او بگویید که در چه جاهایی اصلا مجاز نیست که دروغ بگوید.
اگر بعضی از دلیلهای همسرتان شما را قانع کرد، بهطور روشن و واضح به او بگویید کهحرفهای او را قبول دارید. بهتر است چند بار به او فرصت دهید که خود را اصلاح کند.
آیا شما همسرتان را دروغگو میکنید؟
نمیتوان گفت که یک شوهر دروغگو نسبت به احساسات همسرش بیاعتناست. در حقیقت ممکن است او به دلیل بعضی از رفتارهای همسرش تبدیل به یک فرد دروغگو شده. ممکن است برای یک مرد چندبار پیش بیاید که به خاطر گفتن یک جمله و کلمه یا به خاطر گفتن جایی که رفته یا به خاطر ملاقاتی که داشته مورد مواخذه قرار گرفته وکار به دعوا کشیده است.
گاهی ممکن است وقتی مردی بعداز بیرون رفتن ـ با چند تا از دوستانش برای یک یا ۲ ساعت ـ به خانه برگشته از طرف همسرش بسیارسرزنش شده است و زن گفته که چقدر از دوستان او بدش میآید. ابراز عقیدهای صادقانه و ساده درباره خانواده زن یا یکی از ایرادهای او میتواند باعث دعوا و گریه و گفتن کلمات تلخ شود و چند ساعت وقت ۲ طرف را بگیرد و. . . .
در همین حالتهاست که دروغ گفتن برای مردان تبدیل میشود به راهی برای حفظ شخصیت، ایجاد آرامش و دوستی در خانواده. مرد میتواند اینگونه با خود فکر کند که من ترجیح میدهم، درباره کارهایم دروغ بگویم تا آنکه بخواهم کاری را که دوست دارم کنار بگذارم در همین حالتهاست که زن میتواند شوهرش را تبدیل به فردی دروغگو کند.
بنابراین بهترین راهحل برای اینکه شوهرتان دیگر دروغ نگوید این است که شرایطی را در خانه فراهم کنید که دیگر او مجبور به دروغ گفتن نشود. اگر زن و شوهر بتوانند کمی یکدیگر را آزاد بگذارند و هر کدام به دیگری اجازه دهد که آنطور زندگی کند که دوست دارد، به مرور تبدیل به ۲ دوست میشوند و دیگر لزومی ندارد به هم دروغ بگویند. بهطور کلی باید گفت، هر فردی احتیاج دارد تا فضایی برای نفس کشیدن داشتهباشد و وقتی این فضا فراهم شود، دروغ گفتن متوقف میشود.
وقتی زنی به شوهرش اعتماد کامل دارد و مطمئن است که شوهر به او دروغ نمیگوید، مسلما رفتار دیگری خواهد داشت و در مقابل مردی هم که احساس کند همسرش به او اطمینان و اعتماد دارد از هر کاری که آرامش زندگی را به هم بزند، پرهیز میکند.
اگر میخواهید رفتارتان را تغییر دهید باید بدانید، تغییر رفتار زمانبر و سخت است و تاثیربخشی این تغییر رفتارها نیز مدتی طول میکشد، شما نمیتوانید در یک شب شوهر دروغگویتان را تغییر دهید.
متوجه منظورتون هستم و مسائل جزئی مثل اینکه بگه ساعت چند میاد و دیرتر بیاد رو اصلا به منزله ی دروغ تلقی نمیکنم..کاش واقعا دروغ ها سر این مسائل کوچیک بود ..من هم قبول دارم بعضی دروغ ها مشکل خیلی بزرگی ایجاد نمیکنه (البته همین انعطافم تو زندگی با ایشون پیدا کردم)چون من تو خانواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم واسه موضوعات کوچیک هم بهم دروغ نگفتن.من هم نمیتونم بگم و خودش هم این مساله رو قبول داره.خودش همیشه میگه تو خیلی معصوم و پاکی…..باورتون میشه تمام این مراحلی که گفتید و در مواجه با دروغاش انجام دادم چون ۹ ماه مشاوره میرفتم …با وجود اینکه از درون ناراحت بودم سعی میکردم آروم و مثل دوست باهاش رفتار کنم متوجهش کنم که شاید حقیقت منو برنجونه اما به انداره ی دروغ به زندگیمون لطمه نمیزنه..در این زمینه خیلی تلاش کردم کتاب خوندم پیش مشاور رفتم…همه این مراحلی که فرمودید……مساله من دروغ سر مسائل بزرگه یعنی چیزای که میگی این آدم اصلا اون آدمی که وانمود میکرد نبود انگار نقاب داره و هر بار از زیر نقاب یه موضوع زشت تر بیرون میزنه از همون اول تمام معایبشو پنهون کرد یعنی وقتی میخواست با من ازدواج کنه اعتیاد داشته و این مساله رو نگفته(بازی با سرنوشت یه آدم) توی ۳ سال عقد اعتیاد داشته و نگفته…بارها در مورد سیگار که هرچند مساله سیگار هم بین من و خانوادم عادی نیست اما ازش خواستم سعی کن نکشی اگر میکشی بهم بگو ایرادی نداره و بارها دروغ گفته….الان هم مساله به این مهمی : خودارضایی….که نمیدونم درگیرش شده نشده چند وقته …چون خودش که امکان نداره واقعیتو بگه…راستش شاخ درآوردم من تو این زندگی چیکار میکنم بچه ی من قراره همچین پدری داشته باشه قراره چی یاد بگیره از این پدر ((….واقعا خسته شدم از مدام تلاش کردن و نتیجه نگرفتن خسته شدم…۴ سال این همه انرژی گذاشتم…این انرژی باید صرف آرامش و رشد کنار همسرم میشد…من مدام مشغول درمانم(….هربار درمان یه مساله…میدونم وقت زیادی ازتون گرفتم..اما اگه راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم…برای وقتی که گذاشتید ممنونم
دوست عزیزم کاملا درکت میکنم. شوهر من هم تا حدی اهل پنهانکاریه و من فکر میکردم اصلا اهل مواد مخدر نیست اما بعدا فهمیدم پنهانی سیگار میکشه و گاهی تریاک.و من در خانواده ای بزرگ شدم که این چیزها واقعا ننگه. اینها دروغ معمولی نیست آدم فکر میکنه هر لحظه ممکنه مسایل دیگه ای رو بشه و فکر میکنی اصلا طرف رو نمیشناسی و این باعث وحشت آدم میشه و باعث میشه نتونی اعتماد کنی بهش. بهر حال باید باهاش به نظر من قاطع باشی و اگر دوستت داره بهش بگو تحت نظر روانشناس اگر خودش رو اصلاح نکنه از زندگیش بیرون میری مخصوصا العان که هنوز بچه نداری راحتتر میتونی تصمیم بگیری.تمام تلاشت رو برای اصلاحش بکن اما اگر خواستی با همین وضع ادامه بدی به فکر تاثیری که روی بچه ت و روح و روان خودت در آینده میذاره باش
دقیقا همینطوره هرچی جلوتر میری با مسائل عجیب تر مواجه میشی …..این مساله خود ارضایی ام واقعا بهمم ریخته…مدام باید مواظبش باشم مراقب باشم اشتباهی نکنه تست بگیرم ازش…خسته شدم از اینهمه مراقبت….میخوام مرد زندگیم خودش درست و غلط بفهمه من ازش چیز یاد بگیرم بهش تکیه کنم…..از طرفی از عواقب جدایی میترسم …واقعا موندم????
نمیدونم عواقب جدایی بیشتره یا عواقب موندن تو این زندگی…..از طرفی فکر میکنم با این وضعیت دارم خیلی به خودم فشار میارم و هر بار که یه دروغه دیگه مشخص میشه باید تو یه موضوع دیگه ام مواظبش باشم…خیلی فشار رومه…از طرفی میترسم جدا شم….واقعا این تردید خیلی اذیتم میکنه
ممنون عزیزم بابت حرفات