شکاکی همسم
با سلام
بنده ترانه ۲۶ ساله هستم. حدود پنج ماه از ازدواجم میگذره.
قبل از ازدواج تقریبا یک سال با همسرم دوست بودم.
خودم فوق لیسانس الکترونیک از دانشگاه امیرکبیرم و همسرم متخصص مغز و اعصاب هستند و در آمریکا تحصیل کردند.
ما با هم توی یه کافه آشنا شدیم گرچه آشنایی عجیبی هم داشتیم. به طوری که ایشون حدود چند ماه هر دوشنبه به کافه ای که من دوشنبه ها برای مطالعه میرفتم، میومدن و روبهروی من میشستن و بهم زل میزدن تا اینکه خودش پا پیش گذاشت و با هم آشناا شدیم. و البته آشنا شدنمون تقریبا اجباری بود، چون من نمیخواستم با ایشون ارتباط داشته باشم ولی ایشون آنقدر پاپیچ بنده شد که من تقریبا مجبور شدم.
در زمان دوستیمون من متوجه حساس بودنش شده بودم. طوری که ازم میخواست زیاد آرایش نکنم، قبل از بیرون رفتنم از خونه بهش اطلاع بدم، با مردها بگو بخند نکنم و و و…
خب من اون موقع همه ی این مسایل و پای غیرت و دوست داشتنش میذاشتم و خیلی هم برام خوشایند بود که آنقدر براش مهمم.
باید این موضوع رو هم بگم که من شیرازی هستم و خانواده ام شیراز زندگی میکنن. و بعد اتمام دانشگاه توی خونه ی شخصی خودم تنها زندگی میکردم.
همه چیز عالی بود. تا اینکه همسرم شروع به اصرار برای ازواج کرد.
خب ایشون از همه لحاظ عالی بود، از نظر تحصیلات،تیپ و قیافه، وضعیت مالی، شخصیتشون و کلا هرچیزی که من میخواستم و داشتن.
بنده موافقت کردم. و اصلا نگران حساسیت هاش که دفعات معدودی غیر عادی بودن نبودم.
همسرم فامیلی تهران نداشتن و خانواده شون هم کانادا زندگی میکنن.
عروسی خیلی ساده ای گرفتیم. و من به جز پدر و مادرش کسی از فامیل هاشو یا حتی دوست هاشو ندیدم.
اما از فردای ازدواجمون همسرم کاملا عوض شد.
بنده شرکت الکترونیکی داشتم و شریکم هم مرد بود و ما باهم از ترم یک دانشگاه میشه گفت دوست (نه به معنی دوست پسر، فقط دوست معمولی) بودیم.
یک هفته ی بعد روز عروسی رو توی خونه موندیم.
شنبه که از خواب بیدار شدم که برم سرکار دیدم همسرم نیست فکر کردم شابد مورد اورژانسی پیش اومده و زودتر از من رفته بیمارستان.
حاضر شدم ولی وقتی خواستم از خونه خارج بشم در قفل بود.
رفتم دنبال موبایلم پیداش نکردم. تلفن خونه هم نبود.
خیلی ذهنم مشغول بود تا وقتی همسرم اومد و گفت دیگه نمیخواد که سر کار برم.۰گفت دوست نداره با تلفن حرف بزنم مگر اینکه با خودش و یه گوشی جدید بهم داد که رمز داشت و فقط میتونستم تلفن های که بهم زنگ میزنن رو جواب بدم و البته هیچکس جز خودش شمارشو نداشت.
چند وقتی با هم قهر بودیم و دعوا میکردیم تا اینکه من خواه ناخواه با قضیه کنار اومدم.
فقط هرچند وقت یکبار بهم اجازه میداد که با گوشی خودش با مادرم صحبت کنم.
فکر میکردم اگه باش کنار بیام پی به اشتباهش میبره و درست میشه اما انگار روز به روز بدتر میشه.
بیرون که اجازه ندارم برم مگر با خودش و کسی هم حق نداره بیاد خونمون.
تقریبا هفته ای چند بار با هم بیرون و خرید و اینا میرفتیم که الان اونم نمیریم. چون چند وقته پیش یه پسره توی خیابون بهم تیکه انداخت و همسرم تا میخورد زدش و وقتی اومدیم خونه کلی هم منو دعوا کرد.
من باز هم با همه چیز کنار اومدم ولی جدیدا دست بزن هم پیدا کرده.
چند شب پیش تولد دوستش بود. اونجا بر حسب اتفاق یکی از هم کلاسی های دانشگاهم رو دیدم. همسرم که دستشویی بود با هم چند کلمه ای حرف زدیم وقتی اومد و دید من با اون آقا حرف زدم یه قشقرقی به پا کرد. ابرومون و پیش همه برد. اومدیم خونه و داد زدناش شروع شد. بهم فحش های رکیک میداد و میگفت تو داری به من خیانت میکنی. میگفت تو منو نمیخوای ولی من نمیذارم بدون من حتی یه نفس راحت بکشی.
منم که عصبی شده بودم و واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم بهش گفتم میخوام ولش کنم و ازش بدم میاد. اونم نامردی نکرد و انقد با کمربند زدم تا از هوش رفتم.
جالب اینجاست که وقتی به هوش اومدم طوری رفتار میکرد که انگار چیزی نشده.
واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم. دوستش دارم و نمیخوام ترکش کنم ولی توی این پنج ماه واقعا ظرفیتم تکمیل شده. به خانواده ام نمیخوام بگم و مطمئنم اگه بگم همسرم دیوونه میشه.
به خانواده اش هم دسترسی ندارم و فقط روز قبل و خود روز عرروسی دیدمشون.
این ایمیلم با گوشی همسرم دارم میفرستم. الان حمومه.
توروخدا بگید باید چکارکنم؟
آیا راه درمانی داره؟
واینکه چیزهایی که برای شما گفتم یک اپسیلون زجری که من دارم میکشمم نیست.
البته که لحظات خوب زیادی هم داشتیم ولی…
لطفا کمکم کنید! لطفا بگید که باید چکارکنم؟
با سلام خدمت شما
با توجه به مطالبی که عنوان کرده اید لازم است در مورد یک اختلال شخصیت اطلاعاتی کسب کنید که در ادامه مطالب ارائه شده است. ایشان نیاز به درمان دارند و شما باید کمک بگیرید هم از خانواده خودتان و هم از خانواده همسرتان، تا متقاعد شوند برای درمان اقدام کنند . روانشناسان کانون مشاوران ایران ۲۲۶۸۹۵۵۸ می توانند کمکتان کنند.
اختلال شخصیت پارانوئید
مشخصه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت بدگمان ( پارانوئید به انگلیسیParanoid personality disorder (PPD)، شکاکیت و بی اعتمادی دیرپا به همه افراد است. مسئولیت این احساسات از نظر آنها نه به عهده خود آنها، که بر دوش دیگران است. این بیماران اغلب متخاصم، تحریک پذیر و خشمگین اند. افراد متعصب و جزم اندیش، کسانی که مدارکی دال بر تخلف دیگران از قانون جمع می کنند، افرادی که به همسر خود سوءظن دارند، و اشخاص بدعنقی که اهل دعوا و مرافعه اند، اغلب دچار اختلال شخصیت پارانوئید هستند.
محتویات
• ۱ همهگیرشناسی
• ۲ تشخیص
• ۳ ملاک های DSM-IV-TR در مورد اختلال شخصیت پارانوئید
• ۴ خصایص بالینی
• ۵ تشخیص افتراقی
• ۶ سیر و پیش آگاهی
• ۷ درمان
o ۷.۱ رواندرمانی
o ۷.۲ دارودرمانی
• ۸ جستارهای وابسته
• ۹ منابع
همهگیرشناسی
میزان شیوع اختلال شخصیت پارانوئید ٥/. تا ٢.٥ درصد از جمعیت عمومی است. اینگونه بیماران تقریباً هیچ وقت خودشان به جستجوی درمان برنمی آیند و اگر هم صاحبکار یا همسرشان آنها را برای درمان ارجاع کند، اغلب می توانند رنجیدگی خود را پنهان کنند. در بستگان بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی، میزان بروز اختلال شخصیت پارانوئید بیشتر از افراد گروه شاهد است. این اختلال در مردان شایع تر از زنهاست و به نظر نمیرسد الگویی خانوادگی داشته باشد. میزان بروز آن در همجنس گراها و برخلاف آنچه قبلاً پنداشته می شد، بیشتر از معمول نیست، ولی اعتقاد بر این است که در گروههای اقلیت، مهاجران و سالمندان و ناشنوایان بیشتراز جمعیت عمومی است. [۱]
تشخیص
بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است در حین معاینه روانپزشکی، رسمی به نظر برسند و از اینکه آنها را مجبور کرده اند که از روانپزشک کمک بگیرند، ناراحت باشند. تنش عضلانی، ناتوانی از آسوده بودن و منبسط کردن عضلات خود، و نیاز به کاویدن محیط برای یافتن سرنخهایی در آن، ممکن است در این بیماران دیده شود. حالت عاطفی بیمار اغلب جدی و غیر مطایبه آمیز است. برخی از پیش فرضهای آنها در بحثها و جدالهایشان ممکن است غلط باشد، اما تکلمشان منطقی و متضمن مقصود است. در محتوای فکر آنها شواهدی از فرافکنی، پیشداوری و گاه افکار انتساب به خود دیده میشود. [۱]
ملاک های DSM-IV-TR در مورد اختلال شخصیت پارانوئید
الف) بیاعتمادی و شکاکیتی نافذ و فراگیر نسبت به دیگران به طوری که انگیزههای افراد را شرارت آمیز تلقی کند. این حالت باید از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینههای مختلف به چشم بخورد، که علامتاش وجود حداقل چهار تا از موارد زیر است:
۱٫ بدون دلیل کافی، شک داشته باشد که دیگران دارند آن را استثمار می کنند، به وی ضرر میرسانند، یا سرش کلاه میگذارند.
۲٫ مشغولیت دائم ذهنیش شکی اثبات نشده در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و اطرافیانش باشد.
۳٫ به دلیل ترسی ناموجه از اینکه اطلاعاتی را به دیگران میدهد مغرضانه بر ضد خودش بکار ببرند، از اطمینان کردن به دیگران اکراه داشته باشد.
۴٫ در پس اظهار نظرهای بیغرضانه یا اتفاقهای بیخطر، معانی تحقیر کننده یا تهدید کننده پنهانی بیابد.
۵٫ همیشه دلخور و ناخشنود باشد، یعنی اگر کسی توهین کرده باشد، صدمهای رسانده باشد، یا بیاحترامی کرده باشد هیچ وقت او را نبخشد.
۶٫ با کوچکترین چیزی احساس کند به شخصیت یا اعتبارش لطمه وارد شده است، حال آنکه دیگران چنین معنایی را در آن چیزها به طور آشکار نیابند؛ فوراً واکنشی خشمگینانه نشان دهد یا به مقابله بپردازد.
۷٫ مکرراً و بدون هیچ دلیل به وفاداری همسر یا شریک جنسیش شک کند.
ب) حالت مذکور منحصراً در سیر اسکیزوفرنی، اختلال خلقی با خصایص روانپریشانه، یا یک اختلال روانپریشانه دیگر پیدا نشده باشد، و نیز ناشی از اثرات جسمی مستقیم یک بیماری طبی عمومی نباشد. نکته: اگر این ملاکها پیش از شروع اسکیزوفرنی وجود داشته باشند قید “پیش مرضی” را باید افزود، مثلاً “اختلال شخصیت پارانوئید (پیش مرضی)”.[۱]
خصایص بالینی
خصیصه بنیادین اختلال شخصیت پارانوئید، شکاکیت و بیاعتمادی به دیگران است که تظاهرات آن به صورت تمایلی است نافذ و ناموجه برای تفسیر اعمال دیگران به اعمالی که گویا به قصد تحقیر یا تهدید بیمار انجام شده است. این تمایل در اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینههای مختلفی نمایان میگردد. افراد مبتلا به این اختلال تقریباً همیشه منتظر آناند که دیگران به طریقی آنها را استثمار کنند یا به آنها ضرر برسانند. آنها در بسیاری از اوقات بی هیچ توجیهی، در وفاداری یا صداقت دوستان و همکاران خود تردید میکنند. اغلب حسادت مرضی دارند و در وفاداری همسر یا شریک جنسی خود بی دلیل شک میکنند. اینگونه بیماران در واقع احساسات خودشان را برون سازی میکنند و دفاع مورد استفاده آنها فرافکنی است، یعنی تکانهها و افکاری را که خود دارند و برایشان غیر قابل قبول است، به دیگران نسبت میدهند. افکار انتساب به خود و خطاهای ادراکیای که قابل دفاع منطقی است، در این بیماران شایع است. بیماران مبتلا به این اختلال، حالت عاطفی محدودی دارند و به نظر میرسد فاقد هرگونه احساس و هیجانی باشند. آنها از اینکه مستدل و عینی میاندیشند، به خود میبالند، حال آنکه چنین نیست. اینها آدمهای گرمی نیستند و قدرت و منزلت افراد آنها را تحت تاثیر قرار میدهد و به آن دقیقاً توجه دارند و اگر کسی را ضعیف و بیمار بیابند، یا ببینند که اختلال یا نقصی در وضع و حالش وجود دارد، به وی با دیده تحقیر مینگرند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است در موقعیتهای اجتماعی، آدمهایی فعال و کارا به نظر برسند، حال آنکه اغلب دیگران را فقط میترسانند یا افراد را به جان هم میاندازند. [۱]
تشخیص افتراقی
اختلال شخصیت پارانوئید از اختلال هذیانی اغلب بر این اساس قابل افتراق است که هذیان تثبیت شدهای در اختلال شخصیت پارانوئید وجود ندارد. از اسکیزوفرنی بدگمانانه (اسکیزوفرنی پارانوئید) قابل افتراق است، چون در اختلالات شخصیت توهم و اختلال در شکل (فرم) فکر وجود ندارد. از اختلال شخصیت مرزی نیز قابل افتراق است، چون بیماران پارانوئید به ندرت میتوانند مثل بیماران مرزی، روابط بیش از حد مداخله جویانه و آشفته با دیگران برقرار کنند. سابقه درازمدت رفتار ضداجتماعی هم که در شخصیت ضد اجتماعی دیده می شود، در بیماران پارانوئید وجود ندارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید نیز افرادی منزوی و نجوشاند، ولی افکار بدگمانانه ندارند. [۲]
سیر و پیش آگاهی
هیچ گونه مطالعه درازمدت مکفی و منسجمی در مورد اختلال شخصیت پارانوئید صورت نگرفته است. اختلال شخصیت پارانوئید در برخی از بیماران، مادامالعمر و در برخی دیگر مقدمه اسکیزوفرنی است. برخی دیگر نیز با پخته شدنشان یا با کاهش فشارهای روانیشان، صفات بدگمانه خود را وارونه سازی میکنند و به این ترتیب به افرادی بدل میشوند که توجهی درخور به اخلاقیات و نوعدوستی از خود نشان میدهند. اما بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید در مجموع تا آخر عمر در کار و زندگی با دیگران مشکلاتی خواهند داشت. مشکلات شغلی و زناشویی هم در این بیماران شایع است. [۲]
درمان
رواندرمانی
درمان انتخابی، رواندرمانی است. درمانگر در تمام برخوردهایی که با این گونه بیماران دارد، باید کاملاً صریح و روراست باشد. اگر به دلیل تناقض یا اشتباهی _مثلاً دیر کردن در جلسه رواندرمانی_ قصوری متوجه درمانگر شد، بهتر است صادقانه عذرخواهی کند، نه که در دفاع از خود به توجیه بپردازد. درمانگر باید همواره به خاطر داشته باشد که اعتماد و تحمل روابط صمیمانه برای بیماران مبتلا به این اختلال مشکل است. لذا در رواندرمانی فردی، درمانگر باید رفتاری جدی در پیش بگیرد و زیادی با بیمار گرم نگیرد. اگر بالینگر به خاطر اشتیاق مفرطی که خود دارد، از تفسیر _به ویژه در مورد احساس وابستگی شدید بیمار، مسائل جنسیش و آرزویش برای داشتن روابط صمیمانه_ بیش از حد استفاده کند، بی اعتمادی او را به نحو چشمگیری افزایش خواهد داد. بیماران پارانوئید معمولاً در گروه درمانی خوب عمل نمیکنند، با این حال رواندرمانی گروهی برای ارتقای مهارتهای اجتماعی و کاهش شکاکیت آنها از طریق ایفای نقش می تواند مفید باشد. بسیاری از این بیماران رفتاردرمانی را هم که برای پرورش مهارتهای اجتماعی به کار می رود، ممکن است مزاحم و مداخله گر بیابند و تحمل نکنند. گاه رفتار بیماران مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به قدری خطرناک و تهدید کننده است که لازم می شود درمانگر آن را مهار کند یا محدودیتهایی برایش وضع کند. با تهمت زدنهای هذیانی بیمار باید واقع بینانه، اما آرام و به نحوی غیر تحقیر آمیز برخورد کرد. بیماران پارانوئید اگر کسی که می خواهد به آنها کمک کند، ضعیف و درمانده است، عمیقاً وحشت زده می شوند، لذا درمانگر هیچ وقت نباید کاری کند که بیمار خیال کند او می خواهد بر وی مسلط شود، مگر آنکه هر دو طرف بر سر آن به توافق رسیده باشند و قادر به انجام آن باشند. [۲]
دارودرمانی
برای مقابله با سراسیمگی و اضطراب این بیماران، دارودرمانی مفید است. در اکثر موارد داروی ضداضطرابی مثل دیازپام کافی است. اما گاه از داروی ضدّ روانپریشی مثل هالوپریدول به مقدار کم و به مدتی کوتاه استفاده شود تا سراسیمگی شدید یا افکار نیمه هذیانی آنها قابل تدبیر باشد.معمولا در درمان دارویی موفقیت چمشگیری مشاهده نشده است.[۲]
خودتون رو درمان کنید