با سلام
حدود یکسال پیش با همسرم در خیابان اشنا شده و دوست شدیم.بعد از چندماه عاشق هم شدیم به خاستگاری اومد و چون پایان خدمت نداشت پدرم با اصرار قبول کرد که شش ماه نامزد کنیم تا تکلیف خرید سربازی مشخص شود.
اکنون سه ماه گزشته و روز به روز بخاطر سخت گیری های پدرم و غرور همسرم رابطه این دو خوب نیست.و باهم تقریبا در قهر ولج هستند.
دو هفته پیش بزرگ ترین اشتباه زندگی ام را انجام دادم و به برادر دوقلوی همسرم پیام دادم تا در مورد یک سری مسایل همسرم از او بپرسم ولی او با نقشه منو فریب داد و از من پیام ها و عکسهایی دریافت کرد.
هفته پیش که خانوادم برای روشن شدن تکلیف امده بودند پدرم پیشنهاد داد که پولی که برای خرید سربازی گزاشتیم را با وام و غیره برای خرید خونه بزاریم ولی به شرطی که به نام من بزنند که با مخالفت سخت پدر و خانواده همسرم مواجهه شد و خود همسرم نیز از ما ناراحت شد که چرا دخالت میکنند اگه بخواد بزنه یا نزنه به کسی مربوط نیست.
بعد از رفتن ما برادر هسمرم از حرص پیام ها و عکسهای منو به همسرم و خانوادش نشون میده و هم ابروی من میره هم همسرم داغون شده.طی این چندروز واقعا فهمیدم اشتباه کردم و بهش قول دادم تکرارنمیکنم ولی اون واقعا عاشقم بود و نابودش کدردم.
طی اخرین صحبت ها در حالی ک کینه بیشتری از پدرم داشت شرط کرده که طی سه ماه سربازیشو میخره و باید جهیزیه من کاملا اماده باشه تا بریم سر خونه خودمون.
قابل ذکره که سرمایه چندانی نداره(در حد 10-15 تومن) و شغلش هم سرپرست لیزر و حقوقش حدود یک وسیصد و من هم شاغل حسابدار حقوقم یک تومن.با وضعی که من پیش اوردم احتمال اینکه مهرم به سکه های خیلی پایین تری برسه و جشن عروسی نگیره و خیلی مسایل دیگه وجود داره.
اخرین حرفم اینه واقعا عاشقشم و اون هم هنوز دوسم داره که راه برگشت برام میزاره…