سلام
من حدود 2سال و نیم هس با آقایی در ارتباطم.و حدود4 ماه بعد اشنایی ایشون قضیه رو با خانواده در میون گذاشت
منتها بخاطر دلایلی مثل کارایشون و شرایظ تحصیلی من ازدواج ما به تاخیر افتاد
همه چی خوب پیش رفت و تا چندماه دیگه قرار ازدواج کنیم.از طرف خانواده هامونم مشکلی نیست خداروشکر
یه مشکلی که هس اینه که این اقا من هر کاری میکنم یا هرچیزی میگم میگه تواینا رو ازکجا میدونی.اینایی که تومیگی تجربیه تصور نیس
بنظرم خیلی مودبانه داره میگه که توقبلا با یکی بودی
مثلا بهش میگم وتی ناخنام بانده و باهمیم حس بهتری دارم میگه تو اینارو ازکجامیدونی ما که تاحالا با هم نبودیم درحالیکه اینا چیزایی که ادم بسته به نیازش تو دلش داره
من هر چیزی ازش میپرسم همش با چطور و واسه چی جواب میده
ولی نوبت به سوالای خودش میرسه باید بدون هیچ سوالی جواب بدم
و میگه وقتی ازت سوال میپرسم درست جواب بده
بهش میگم اززیاد سوال پرسیدن خوشم نمیاد میگه وظیفته جواب بدی
من با همه چی کنار اومدم از حق نگذریم اونم کوتاه اومده و نمیگم ادم مستبدیه
اما واقعا بهم برخورد وقتی گفت تجربه داری
میتونست هزار مدل دیگه بپرسه که ازکجا میدونی
اما میگه تجربه
من نمیدونم این شک یا بی اعتمادی
نمیدونم باید چیکارکنم؟