سلام دختری17ساله هستم که حدودا6ماهه که در اینترنت با پسری25ساله اشنا شدم و کم کم بهش وابسته شدم ورابطمون رو تلفنی کردیم اون پسرخیلی خوبیه از هر لحاظ ایدآله وخیلی هم همدیگه رو دوست داریم اون همه ی شرایطی رو که من و خانوادم برای ازدواج من مدنظرمون هست رو داره.مثل ایمان و اخلاق وتیپ و ظاهر.مامانم هم خبر داره.ماخیلی همدیگه رو توی این مدت شناختیم ولی چندتا مشکل این وسط وجود داره یکیش فاصلمونه که من در اصفهان زندگی میکنم واون در ملایر یکی دیگه این که اون درحال حاضر بیکاره وهیچ پس اندازی برای اینده نداره.وضعیت اقتصادی جفتمون مثل همه و تعریف چندانی نداره…ولی اون لیسانس برق قدرت داره ومدرک های زیادی داره و از نظر من میتونه اینده ی منو تکمیل کنه چندوقیته که دوستاش توگوشش خوندن که رسیدن مادوتا محاله و امکان نداره پدر ومادر من بذارن ما باهم ازدواج کنیم ولی من بهش گفتم که با شناختی که من از خانوادم دارم میدونم که اوناشرایط تورو قبول میکنن و فقط میمونه مشکل راه دورمون که اونوهم من راضیشون میکنم اما اون میگه من نمیخوام تورو بدبخت کنم تو لیاقتت یکی مثل من نیست و از اینا حرفا ولی من اونو تا سرحد مرگ دوستش دارم البته اینم اضافه کنم که ما یه مدتی توافق کردیم که از هم دور باشیم تا همدیگه رو فراموش کنیم ولی به هیچ وجه نتونستیم و دوباره مثل سابق شدیم…اون به من گفت که با مشاور درمورد شرایطمون صحبت کنم اگه مشاور گفت که امیدی به رسیدن ماهست که هیچ ولی اگه گفت نیست……خواهش میکنم کمکم کنید