16
طولانی شدن رابطه قبل از ازدواج
سلام
من دختری ۱۹ ساله ام که ۹ماهه با پسری که دو ماه ازم بزرگتره دوستم. قصد ما از همون اول ازدواج بوده ولی به من گفته که تا چند سال (۷،۸سال دیگه) شرایط ازدواج نداره بخاطر تحصیلو کار و سربازی و اینکه میگه تا به یه وضع مالی خوبی نرسه جلو نمیاد البته خانواده ی اون و مادر من در جریانند و از نظر مذهبیم هردو معتقدیم. میترسم بعد ۷ ۸سال رابطمون سرد بشه( البته الان هر دو واقعا همدیگرو خیلی دوست داریم) یا اینکه شرایطی برا من پیش بیاد که چند سال دیگه خانوادم اصرار کنن که ازدواج کنم از یه طرفم نمیتونم ازش بگذرم
به نظر شما این رابطه درسته؟
ممنون میشم راهنماییم کنین
با سلام خدمت شما
اینکه ایشان بخواهند زمانی جلو بیایند که همه شرایط ایده آل شده باشد و هفت و هشت سال آن هم بدون هیچ مراسمی خیر حداقل تا یکی دو سال آینده باید با خانواده پا پیش بگذارند و حداقل نامزدی صورت بگیریدو…. . بهتر است در مورد این مسئله از همین ابتدا سنگ های خود را با ایشان وا بکنید که نه شما پشیمان شوید و ایشان طلب کار. در این زمنیه می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران یاری بگیرید ۸۸۴۲۲۴۹۵
ممنون برای پاسخگوییتون🙏
سلام .حدود ۱۲سال پیش با پسری که ۳سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم و پسره بهم ابراز علاقه کرد و …و به دلیل شرایطی که هر دومون داشتیم )تحصیل و کار (.۶سالی گذشت و ما همچنان باهم در ارتباط بودیم و در این میان به دلیل شرایط کاری ازدواجی بین خواهر من و برادر ایشون که بزرگتر از ما بودن به صورت خیلی اتفاقی صورت گرفت .بعدش مسائل کار و مالی طوری شد که در حد ورشکستگی رفتن و به همین دلیل خانواده من اجازه ازدواج من و آقا پسر رو تا وقتی که اوضاع بهتر بشه ندادن.۶ساله دیگه گذشت .در این مدت چند بار به دلیل فشار های مالی که به پسره وارد شده بود دعوامون شد و … تا اینکه در دعوای آخریمون دو ماهه که باهم قهریم.نه اون پا جلو گذاشته نه من .نمیدونم واقعا چطوری توضیح بدم این اواخر طوری شده که از لحاظ احساسی با اینکه هم دیگه رو دوس داشتیم ولی میخواستیم این رابطه رو تموم کنیم.حالا که باهم دعوامون شده به نظرتون صلاح هست که این رابطه ادامه پیدا کنه ؟ میدونم شاید جوابتون نه باشه ولی اینو در نظر بگیرید که خواهر من و برادر اون باهم ازدواج کردن و من و اون اجبارا بعضی اوقات هم دیگه رو بخاطر رابطه فامیلی خواهیم دید .و من هر وقت برادرشو میبینم یاد اون میفتم و …. .نمیدونم چیکار کنم
اگر شرایط به همین منوال بگذره مسلما” رابطه شما هم باید کات بشه … و رابطه به اندازه کافی طولانی شده و شما بهتر از هر کسی میدونید ایا مشکل ایشون به این زودی حل میشه یا خیر ؟
پس خوب فکر کنید و تصمیم گیری کنید
سلام من نزدیک یکساله بایک پسری ک چهارماه ازخودم بزرگتره دوست شدم وواقعابه هم علاقه داریم ولی خانواده هادرجریان نیستن چون هنوز سنمون کمه ودرسمون هم تموم نشده من ۱۹سالمه وایشون۲۰ساله هستن, به من گفته ک تادوسال دیگه ک درسم تموم بشه میام خاستگاری ولی ماسرمساعل بی ارزش دعوامیکنیم ومن ازاین میترسم ک بعداخانوادش منوقبول نکنن ازطرفیم الان موقعیت جفتمون جوری نیست ک ب خانواده هامون بگیم,لطفاراهنماییم کنیدکه چکارکنم؟
تا شرایط ازدواج که مقدمه اون داشتن استقلال مالیه رو نداشته باشید … واقعا” کسی حس و خواست شمارو جدی نمیگیره و لازمه در این موارد بسیار صبور باشید
سلام من و همسرم دوست بودیم و عاشقانه همدیگ رو دوس داشتیم باهم عقد کردیم و دوساله که عقدیم ولی الان همسرم تقاضای طلاق داده و حتی وکیل گرفته و دیگ نمیخاد منو ببینه لطفا کمکم کنید ایا به برگشتنش امیدی هست یا چیکارکنم ممنون
دوست عزیز باید مشکلی باشه که ایشون تا این حد ناراحت شده … از وساطت بزرگان فامیل استفاده کنید
در این مواقع به سختی میشه حرمت های از بین رفته رو دوباره برگردوند
به هر حال شما در این مورد تلاش خودتون رو بکنید ..
بدون علت؟؟؟
سلام من ۲ساله با پسری دوستم که قرار سربازیش تمومشه بیاد جلو خونواده ها در جریانن و حتی رفت و آمد داشتیم ولی رسمی نیست خیلی باهم اوکیم اما موضوع اینه جوونای فامیل و آشنا که تجربه ازدواج دارن پیشنهاد میدن ازدواج نکن هرچقد شناخت داشته باشی بازهم بعد ازدواج تغییر میکنه و به حرفمون میرسی این خیلی حس بدی بهم داده دائم دنبال یه تغییر خلق تو طرفم هستم و ترسیدم واقعا ….
به هر حال دوست عزیز این ترس همیشه وجود داره …
ترس از متعهد شدن لزوماً به این معنا نیست که نیاز به کمک حرفهای دارید بلکه نشانه این است که باید دیدگاههای خودتان را درمورد روابط ارزیابی کنید تا ببینید چه چیز جلوی شما را میگیرد و نمیگذارد وابستگی دائمی ایجاد کنید.
برای غلبه بر این مشکلات، این ۱۰ نکته را بخوانید تا ببینید مشکل شما کدامیک از اینهاست.
۱٫ روابط زیادی را دیدهاید که برهم خورده است
آیا والدینتان از هم طلاق گرفتهاند؟ شاید دوستان زیادی داشته باشید که روابطشان برهم خورده و بخاطر آن سختی و درد زیادی را متحمل شدهاند. اگر اینطور است، ترس شما از متعهد شدن در روابط قابل درک است. با شاهد مشکلات احساسی دیگران بودن میفهمید که چه زمانهایی ممکن است رابطه دچار مشکل شود.به جای اینکه روی روابط شکستخورده اطرافتان تمرکز کنید، به زوجهای موفقی که میشناسید دقت کنید تا ببینید آنها برای شاد و خوشبخت زندگی کردن کنار هم چه میکنند.
۲٫ آشنایان و دوستان نزدیک از زندگی مجردی لذت میبرند
با روی کار آمدن فمینیسم، مجرد ماندن دخترها و بالا رفتن سن ازدواج آنها افزایش یافت و زنان زیادی انتخاب میکنند که زندگی مجردی داشته باشند. زنان مجرد هیچوقت فرصتهای بیشتری نداشتهاند و حداکثر زندگی شان در کار خلاصه می شود.
از شکست فردی ترس دارید
شاید به این دلیل از متعهد شدن میترسید که مهارتهای ارتباط طولانیمدت مثل صبر، حوصله و فداکاری را در خود نمیبینید. شاید غذا پختن و تمیزکاری خانه را بلد نیستید و از این میترسید که طرفمقابلتان را در زندگی زناشویی ناامید کنید. به خاطر داشته باشید که هر فرد تواناییهای خاص خود را دارد و افراد مختلف به تواناییهای مختلفی ارزش میگذارند. روابط طولانی زمانی موفق میشوند که افراد به یکدیگر برای آنچه که هستند ارزش بگذارند. همچنین میتوانید وقت بگذارید و مهارتهای جدیدی را یاد بگیرید و از زنانی که ازدواجهای موفقی دارند کمک بگیرید تا اعتمادبهنفس لازم برای غلبه بر ترس از متعهد شدن را به شما بدهند.
از ناامیدی یا سرخوردگی میترسید
وقتی به سالهای آینده یک ازدواج فکر میکنید، ممکن است نگران شوید که ازدواجتان انتظاراتتان را برآورده نکرده و آنی نباشد که میخواستید. البته این تاحدی درست است. ممکن است یک روز از کنار یک مرد شکمگنده از خواب بیدار شوید که جواب حرفهایتان را به جای قربانصدقه با بیحوصلگی میدهد. همچنین ممکن است مثل قبل دیگر به شما توجه نداشته باشد. اما وقتی آن روز میرسد، همانطور که برای همه زوجها پیش میآید، به خودتان یادآور شوید که چرا با این مرد ازدواج کردید و افکاری که بیشترین ترس از متعهد شدن را برایتان آورده است را سرکوب کنید.به خاطر داشته باشید که صداقت و حرف زدن میتواند ترس از سرخوردگی و ناامیدی را از بین برده و بدانید که همه زندگیها بالا و پایین دارند.
در گذشته شکست در رابطه را تجربه کردهاید
مسائل و مشکلات مربوط به متعهد شدن بعد از یک رابطه شکستخورده بیشتر میشود. ازآنجاکه خانمهای بسیاری بیش از یک بار در روابط خود شکست میخورند، نگرانی آنها از متعهد شدن بالاتر میرود. به جای اینکه به متعهد شدن به عنوان یک رفتار جمعی، سعی کنید هر رابطه را به شکل فردی و خاص نگاه کنید. از خودتان بپرسید چرا روابط سابقتان شکست خوردند و ببینید در آینده چه کارهای متفاوتی میتوانید انجام دهید.با این خودآگاهی در وضعیت بهتری برای ارزیابی مردهایی که وارد زندگیتان میشوند خواهید داشت و خواهید توانست تعهد طولانیمدت ایجاد کنید.
۶٫ نمیدانید چطور دوام یک رابطه را حفظ کنید
حتی زنان بسیار خوشبین و بااعتمادبهنفس هم در یک رابطه ایده آل نگرانیهایی برای دوام بخشیدن به رابطه خود دارند. در نامعلومی و بلاتکلیفی دنیای امروز، با زوال ارزشها و جدایی خانوادهها، به نظر نمیرسد روش مطمئنی برای حفظ دوام ازدواج وجود داشته باشد. به همین دلیل است که ارتباط و گفتگو بین زوج ضروری و حیاتی است. هر دو طرف باید با هم هماهنگ باشند تا بفهمند چه اتفاقاتی میافتد و اصلاحات لازم را انجام دهند. اگر ارتباط کلامی دو طرف از بین برود، نخواهید دانست چه باید بکنید.
از خودتان بپرسید چرا روابط سابقتان شکست خوردند و ببینید در آینده چه کارهای متفاوتی میتوانید انجام دهید.با این خودآگاهی در وضعیت بهتری برای ارزیابی مردهایی که وارد زندگیتان میشوند خواهید داشت و خواهید توانست تعهد طولانیمدت ایجاد کنید
۷٫ مطمئن نیستید او همانی است که میخواهید
اگر دوست دارید بدون اینکه برای همیشه متعهد شوید، رابطهای بادوام داشته باشید، ممکن است لازم باشد درمورد مشکلتان برای متعهد شدن با یک مشاور صحبت کنید.اگر کسی که میخواهید باقی عمرتان را با او بگذرانید پیدا نکردهاید، از خودتان سوال کنید شاید توقعات و انتظاراتتان خیلی بالا باشد. آیا در جای نادرست به دنبال آدم درست هستید؟ آیا با کسانی ارتباط برقرار میکنید که هدفشان از آشنایی متفاوت با شماست؟ هرکدام از این دلایل ممکن است باعث شود فکر کنید نمیتوانید به مرد زندگیتان متعهد شوید.
۸٫ نمیخواهید اعضای خانواده را ناامید کنید
یکی دیگر از دلایل ترس از متعهد شدن در روابط، داشتن والدین پرتوقع است که انتظار دارند جراح مغز و اعصاب شوید یا با رئیسجمهور بعدی امریکا ازدواج کنید. اگر از ازدواج قبلی خود بچه دارید، ممکن است نگران واکنش آنها به ناپدری خود باشید. ممکن است هم هست بدون ارزیابی نیازهای احساسی خود و میزان آمادگیتان برای ازدواج، با یکی از دخترخالهها یا دخترعموها برای ازدواج کردن وارد رقابت شدهاید.
بااینکه نگرانی درمورد فرزندان شوهر سابقتان در رابطه با فرد کنونی اهمیت زیادی داشته و منطقی است، خودداری از متعهد شدن برای خوشحال نگه داشتن بقیه به این معنی است که معیار اشتباهی برای داشتن یک رابطه موفق دارید. وقت بگذارید و به این فکر کنید که به جای نیازهای دیگران چه چیزی برای خودتان بهتر است.
۹٫ میخواهید برای لذت بردن از خوشیهای زندگی مجرد بمانید
اگر زندگی راحت و آرامی دارید و نمیخواهید آن را با نگرانیهای رابطه خراب کنید که تا حدی قابل درک است. آیا میخواهید تا پایان عمرتان مجرد بمانید؟ آیا از مسئولیتهای ازدواج هراس دارید؟ با مسائل و مشکلاتی نظیر این باید روبهرو شوید تا مطمئن شوید به تعهد نگاهی سالم دارید. برخلاف این، اگر سبک زندگیتان به شکل غیرمعقولی آزادانه است و نمیتوانید محدود شدن ازدواج را بپذیرید، پس احتمالاً برای متعهد شدن آماده نیستید. به خودتان زمان بدهید تا به دلایل واقعی اینکه چرا باتوجه به سبک زندگیتان و اهداف آیندهتان از متعهد شدن میترسید، فکر کنید.
تعداد مجردهایی که از متعهد شدن ترس دارند بنا به دلایل مختلف بالا رفته است. اگر شما هم از ایندسته افراد هستید، الان وقتش رسیده است که دلایل الگوهای روابطتان را بررسی کرده و ببینید چطور میتوانید برای غلبه بر ترس از متعهد شدن در خودتان ایجاد تغییر کنید
۱۰٫ تصور میکنید تعهد عشق رابطه را از بین میبرد
عشق مسئلهای ظریف و حساس است و باید از آن مراقبت شود. بااینکه زندگی واقعی چهره خود را بعد از ازدواج نشان میدهد و پیدا کردن وقت برای صمیمت و لحظات دونفره را سخت میکند، زوجها اگر میخواهند رابطهشان همیشگی شود، باید بالاترین اولویت را به رابطهشان بدهند. زوجهای مسنتر ادعا میکنند که روابط عاشقانه باثباتی که در طولانی مدت ساخته شدهاند بسیار عمیقتر و پرمعنیتر از عشق پرهیجانی است که رابطه با آن آغاز شده است. اجازه بدهید عشقتان رشد کنند.تعداد مجردهایی که از متعهد شدن ترس دارند بنا به دلایل مختلف بالا رفته است. اگر شما هم از ایندسته افراد هستید، الان وقتش رسیده است که دلایل الگوهای روابطتان را بررسی کرده و ببینید چطور میتوانید برای غلبه بر ترس از متعهد شدن در خودتان ایجاد تغییر کنید.
سلام و خسته نباشید. خواهش میکنم جواب من رو هم زود بدید.
من حدود ۳ سال هست که با پسری هم سن خودم (همکلاسیم) ارتباط دارم. قرار بود بعد از سال چهارم که هردو لیسانس گرفتیم بیاد خواستگاری، ولی الان میبینیم بعد از لیسانس هم شرایط برای ازدواج مُهَیّا نیست! چون کار پیدا نمیشه!! حالا میگه بذار کنکور ارشد بدیم و فوق لیسانس هم بگیریم بعد میام خواستگاری. ولی اینجوری یعنی ۳ سال دیگه هم باید بگذره! من از خودم نمیبینم که بتونم ۳ سال دیگه هم این وضعیت رو تحمل کنم! پسر خوبیه و واقعا قصدش ازدواجه، ولی شرایط کاری و مالی نداره. متاسفانه خانوادش هم با اینکه در جریان رابطمون هستن ولی اصلا حمایتش نمیکنن! چند بار تاحالا دعوامون شده. دیشب بعد از یه بحث طولانی گفت: من هرجور شده میخوام باهات ازدواج کنم ولی میدونم تا ۳ سال دیگه نمیتونم، اصلا خانوادم اجازه نمیدن که پا پیش بذارم. حالا فکراتو بکن، ببین میتونی ادامه بدی و تا اون موقع صبر کنی یا نه؟
حالا قراره ۲-۳ روز فکرکنم و بعدش جواب بدم. احساسم میگه صبر کنم، عقلم میگه تمومش کنم! خیلی دو دلم! نه میتونم با جدایی کنار بیام نه با ۳ سال دیگه ادامه دادن رابطه! اونم که کلاً افسردگی گرفته از وقتی این بحثا بینمون پیش اومده.
ما بجز دانشگاه خیلی کم همو میبینیم. ولی همون چندباری که رفتیم بیرون باهم، همش نگران بودم که یه آشنایی ببیندمون. چون خانوادهی من در جریان نیستن و اگه منو با یه پسر ببینن خیلی برام بد میشه. یه سری اختلافات دیگه هم داریم، مثلا اینکه ایشون هم سن من هستن (فقط یه ماه ازم بزرگتره!) و من فکرمیکنم اگه مرد از زن چندسال بزرگتر باشه بهتر درکش میکنه. حس میکنم هنوز خیلی پخته نشده و واقعا علاوه بر شرایط مالی، این ۳ سال لازم هست برای آماده شدنش برای ازدواج، الان یکم بچگانهست بعضی از رفتارهاش!
ولی از طرفی این آقا با خیلی از شروط من کنار اومده که فکرمیکنم هرکسی باشه با همهی اینا کنار نمیاد! از جمله تحصیل من در یه شهر دیگه و رفت و آمدم به اون شهر (۲-۳ روز در هفته باید برم یه شهر دیگه دانشگاه). الان هردو تو شهر خودمون درس میخونیم اما چون من بعد از ازدواج هم میخوام حتما ادامه تحصیل بدم و رشته ای که برای ارشد در نظر گرفتم رو دانشگاه شهر خودمون نداره و مجبورم برم یه شهر دیگه. اونم چون خودش هم میخواد ادامه تحصیل بده میگه شرایط هردومون یکیه منم درکت میکنم که بخوای ادامه تحصیل بدی و مشکلی با این موضوع ندارم.
پیشنهاد شما چیه؟
سلام ازتون خواهش میکنم بمن جواب بدید.لطفا
حدود ۶ سال هست با پسری دوست بودم و هم دانشگاهی بودیم و قصدمان ازدواج بود و خانواده او در جریان کامل و خانواده من بی اطلاع بخاطر متعصبی بودنشون.اون بچه مشهد و من بچه جنوب.من تک دختر و دارای ۳ برادرم.بعد از مدتی فهمیدمک این پسر خوب نیست.با رفتن مشاور و..بی اثر بود.اون با زن بیوه ها در ارتباط بود.تصمیم گرفتم جدا شم.وقتی جدا شدم همیشه دم خابگاه بود گاهی اوقات با سروصدا و فیلم بازی کردناش باعث ابرو ریزی میشد.مجبور شدم شکایت کنم.اون تعهد داد ک مزاحم نشود من هم رضایت دادم.اما بعد از فارغ التحصیل شدن.دیدم تمام شماره اعصا خانواده من از دانشگاه گرفته و مادرش خاستگاری کرد اما مامانم مخاف بخاطر مسافت.من ترسیدم ک ابرو ریزی کنه چون ازم کلی عکس تکی داره ک خودم براش میفرستادم بیشتر عکسا بی حجاب هست ک تو خابگاه میگرفتم اما زمینه عکس رو سفید کردم و کمتر مشخص هست .و یدونه عکس دو نفره ب صورت چاپی داره.من چون ترسیدم خودمو علاقمند بهش نشون دادم و اما بعد ازردوهفته الکی گفتم مامانم گوشیمو گرفته و خطمو خاموش کردم اعتراص نکرد گفت مامانم شک نکنه.خودش میدونه اگر خانواده من بفهمن هم من و هماونو میکشن.میگفت حتی در بدترین شرایط نمیزارم بفهمن.اما من بهش اعتماد ندارم.بنطر شما چنین کاری میکنه؟الان من باهاش در ارتباط نیستم اما فکر میکنه دوستش دارم.برادرش میدونه ک من ترسیدم و بهم گفته بود خطت خاموش کن کاری نمیکنه.اما میترسم ک ابروریزی کنه و چون شمارع برادرم داره از طریق اینستا برادرم ب فامیلامون پیام بده و عکسام بفرسته.ایا چنین کاری میکنه؟تو رو خدا جواب بدید.چقدر زمان باید بگدره ک من مطمعن شم کاری نمیکنه و بیخیالم میشه؟مامانم میگفت اگر یکبار دیگر نگ زدن میگم دخترم میخام بفرستم خارج..تو رو خدا ج بدید
فردا بخاطر شکایت من جرم عمومی دارد ک باید جریمه بشه.من باهاش در ارتباط نیستم.از طریفی از برادرش هم میترسع و برادرش گفت چنین کاری نمیکنه.اما از خودش اطمینان ندارم چون وقتی نفهم میشه واقعا نمیفهمه.میترسم.الان حدود یک ماه هست از استرس اشوبم و ن خواب دارم ن خوراک و ن زندگی و ب درد معده دچار شدم و اینقدر میترسم ک گاهی اوقات فکر خودکشی ب سرم میزنه من اشتباه کردم نادانی کردم اما واقعا نمیخام زندگیمو از دست بدم.اعتبارم زیر سوال بره و …بنظرشما ابروریزی میکنه؟
خانم الی: شما بهتر از هر کسی شرایط ایشون رو میدونید و از نزدیک لمس کردید
پس بی تابی و استرسی نباید داشته باشید .. شرایط اقتصادی و شغلی بسیار بد هست و شما باید خودتون محاسبه کنید در صورتی که بعد از سه سال اتفاقی نیفتاد آیا میتونید باز تحمل کنید ؟
به هر حال شما در این مدت باید به جواب قانع کننده ای برسید که بهتر میدونید چی هست …چون فرصتهای زندگیتون رو از دست میدید و ایشون هم تحت فشار نمیتونه کار خاصی انجام بده
بهتره در تصمیم گیری قاطع باشید و بدون احساسات عاطفی فکر کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
خانم زهرا: در این مورد پاسخگویی شده … ولی متاسفانه دقت نمیکنید
ایشون اگر قصد استفاده از عکس یا فایلی رو داشت تا به امروز نشانه ای رو مشاهده کرده بودید .. از طرفی برادرش به شما اطمینان داده پس نیازی به این همه نگرانی و استرس نیست … البته خوبه در دادگاه از ایشون تعهدی مبنی بر عدم ایجاد مزاحمت دریافت بشه
ولی در کل نگرانی شما بی مورده …
سلام من زهرا هستم ک مشکلم رو در بالا گفتم ک ۶ سال هست با پسری دوستم و…حدودا دو ماه پیش این مشکل را گفتم و شما هم جواب دادید
از این موضوع ک اتمام رابطه کردم و اون فکر کرد مامانم فهمیده و خودش خطم را سوزوند ۶۰ روز میگذرد.و در این مدت ن دیگر مادرش خاستگاری کرد و ن خودش کاری کرد فقط از عکس پروفایلش فهمیدم ک عموش فوت کرده و بعد هم ماه محرم.امروز از پروفایلش دیدم نوشته ۶۰ روز گذشت اما نیومد…تعجب کردم ک هنوز بیخیال نشده و ترسیدم.میترسم ک عکسام بفرسته ب برادر و خانوادم یا زندگی ایندمو خراب کنه.بنظر شما چگار کنم.ایا ابرو ریزی میکنه؟هر چند تعهد داد در دادگاه و جریمه شد و برادرش گفت کاری نمیکند اما میترسم چون اروم نمیشه.تو رو خدا جوابم بدید جز شما ب کسی نمیتونم دردم رو بگم