10
عاشق خسته
ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ۱۵ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ۱۳ ﺳﺎﻟﻪ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻦ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎﺧﺒﺮﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭﻧﻪ.ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ.ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺯﻭﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻼﻗﻪ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻢ ﻭﺍﮔﺮ ﺍﺣﯿﺎﻧﺎ ﺩﯾﺪﻣﺶ ﺑﻬﺶ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻢ؟ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ؟ﺁﯾﺎ ﺍﻭﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﻢ؟
ﺩﺭﺿﻤﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺩﻭﻧﻪ
دوست عزیز مثالی میزنم … شما قرصی رو در دهان میذارید … این قرص یک لایه شیرین روی خودش داره که قورت دادنش رو راحت میکنه … اگر شما این مدت رو کش بدید این لایه از بین میره و قورت دادنش سخت میشه … شما هم در سنی دارید ابراز عاشقی میکنید که ممکنه تا زمان مناسب برای رسیدن به عشقتون این شیرینی به تلخی تبدیل شده باشه … بهتره به این مورد توجه کنید … تازه این مورد مربوط به قبول دختر و خانواده اش میشه اگر هم مخالفتی باشه که تکلیف مشخصه …
ﺷﻤﺎ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﻧﺪﺍﺩﯾﺪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﯽﺯﻧﻢ
ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺳﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺳﺖ ﻭﭘﺎﻣ ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﻗﻠﺒﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
بقول خودتون با دیدن یک دختر دست و پای شما میلرزه … پس این موضوع عمومیت داره و مختص این خانم نیست … چون اقتضای سن و شرایط شما چنین حالتی رو به وجود اورده … به همین خاطر باید یادبگیرید که خوددار باشید … چون شما انسان هستید و باید بتونید در مقابل قلیان احساسات اونم جنسی ایستادگی کنید …تمام این مقاومت کردن برای شما و یا هر فردی نوعی رشد و تکامل به حساب میاد و باید بتونید در مقابلش ایستادگی کنید و این تفاوت بین ما و تمام مخلوقاته که بتونیم خودمون رو در برابر احساسات حفظ کنیم و عقل و منطق رو حاکم کنیم …
شما عاشق دختری شدید که ۱۳ سال سن داره و واقعا” چیزی از روابط عاشقانه نمیدونه جز همونکه احساسش بهش میگه … شما قراره با خودش و خانواده اش این موضوع رو مطرح کنید و بر فرض قبول کردن باید بپذیرید با شرایطی که در اجتماع حاکمه ایشون وقتی به سن بلوغ فکری و عاطفی ۲۱ تا ۲۵ سالگی برسه نظرش با امروز خیلی تفاوت پیدا کرده …به همین خاطر به شما گفتم صبور باشید …
ﭘﺲ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺩﺭﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﻢ باﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ ؟
در این مورد دستورات خوبی در دین ما وجود داره که خود خداوند افرادی که شرایط ازدواج رو ندارن به پرهیزکاری امر کرده تا با توکل به خودش راهی براشون باز بشه … وقتی نتونید زندگی رو اداره کنید چطور انتظار دارید با سرنوشت فرد دیگری بازی کنید ؟ اینکه به گناه میفتید یک بهانه برای توجیه کردن خودتونه
سلام.آقایpopoy من خودم از سن۶سالگی عاشق بودم ولی بااینم ک ب عشقم نرسیدم و دلیلش این بود ک وقتی ک واسه عشقم خاستگار اومدمن۱۴سالم بود و این موضوع را ب کسی نگفتم وحتی ب عشقمم نگفتم و الان۱۳ میگذره هنوزم عاشقشم و هیچوقت نمیتونم عشقمو فراموش کنم.من فک میکنم آقای مشاور تاحالاعاشق نشدن ک این حرفارامیزنند ولی اینو بدون ک عشقت نباید بخاطر شهوت باشه من هم چون عاشق هستم ب دخترای دیگه توجهی ندارم .موفق باشید.یاحق.
سلام من ۱۷ سالمه ۸ ماه با یه پسر نامزدی بودم خیلی زیاد وابستش بودم حتی تحمل یه دیقه دوریشو نداشتم خیلی اوقات بهم خیانت مبکرد و دورغ میگفت و گوشیشو بعضی اوقات دستم نمیداد و منم منشستم گریه میکردم و اشکام براش مهم نبود بعضی موقع هم خیلی بهم ابراز محبت میکرد و جونشو فدا میکرد الانم فهمیدم معتاده و به علت فروش مواد مخدر گرفتنش من از اعتیادش خبر نداشتم که پلیسا بهم گفتن معتاده خیلی داغون شدم و خونوادش و خودش به هیچ عنوان قبول نمیکنن معتاده و نامزدم به من میگه به پام بمون تا از زندان بیام بیرون دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار کنم آخه عشق اولم بود و خیلی به شدت وابستش هستم
دوست عزیز تصمیم گیری در این مورد زیاد سخت نیست چون شما میدونید باید عمرتون رو به پای چه کسی بگذارید ؟ پس بهتره به دور از احساسات در مورد زندگیتون تصمیم گیری کنید
شما به خاطر سن کمتون شدیدا” وابستگی پیدا کردید و به همین خاطر براتون سخته تصمیم گیری کردن … پس با خانواده مشورت کنید تا بتونید انتخاب درست رو انجام بدید