عدم درک متقابل
سلام
محمدهستم 34 سالمه از مشهد
5ساله که زیر یک سقف باهم زندگی می کنیم و حاصل ازدواجمون یک پسر که خدا بهمون داده و تازه فهمیدم که همسرم قدرت درک کردن نداره.در این مدت باید بگم فقط شاید 2 بار شده که دیدم لباسام بدون اینکه چیزی بگم اتو کرده اونم یک پیراهن و شلوار و کفشام واکس زده البته نه اینکه انتظار داشته باشم همیشه اینطور باشه خوب یه چیزایی خوشحالم میکنه اینم از اون دسته .در رابطه جنسی که حرفش نزن افتضاح بارها شده از خواستم چون خودش نخواسته به من توجه نکرده و حتی بعضی وقتها با گریه می خوابم . جونم بهتون بگه از نظر نظافت شخصی که خودش تمیز کنه هم همینطور آخه همسرم مشکل پرمویی داره و پاهاش پر از مو میشه و همینطور با موهای بلند جلوم حاضر میشه و آرایشم که تعطیله در 5 سال تعداد آرایشهایی که کرده شاید به انگشتهای دست نمیرسه.یه شب پسر حین بازی با اسباب بازی زد به لبم و لبم زخم شد منم دهانم گرفتم و ناله کردم به جای اینکه بگه چی شد گفت چته؟منم تا اینو شنیدم محکم با پام توپی که جلوم بود شوت زدم و عصبانی شدم.دیرم شده بودو میخواستم برم سرکار پسرم دنبالم اومده بود و بغلم بود نشسته بود هندوانه می خورد منم حرص میخوردم بعد با عصبانیت هندوانه را پرت می کنه و بچه را میگیر بهش گفتم تو فهمیده نیستی .گفت مثل کی ؟(منظور اینکه کی فهمیده است؟منم که همسایه قبلیمون واقعا ازش درک و فهمیدگی رو دیده بودم گفت افسانه.گفت برو باهمون ازدواج کن و بعد محکم به درب ضربه زد.آخه زمانی که ویار داشت و حالش بد بود و بیمارستان بستری بود وقتی اومد خونه به افسانه گفت شوهرم که راحت بود منم که اونجا بودم افسانه گفت نه ایشون جوش می زنه و به من نگاه کرد.اینو که گفت فهمیدم چقدر افسانه عقلش میکشه .خلاصه باید بگم متوجه شدم که همسرم درک نداره نه تنها برای من بلکه فرزندم و خانوادم و حتی خانواده و کلا هر کس که مقابلشه.من نگران کرده چون نگران فرزندم هستم .لطفا راهنماییم کنین.
دوست عزیز توجه کردن، گوش دادن، سؤال کردن، گسترش فرهنگ صراحت و مبادله اطلاعات صحیح، از جمله مؤثرترین راههای مقابله با سوءتفاهماند. یکی از تکنیکهای مؤثر و کارساز در عرصه روابط عمومی انسانی، تبدیل شکایت و انتقاد، به درخواست است. به جای آنکه انرژی خود را صرف برخوردهای عصبی و بحث های زائد و بینتیجه کنیم، می توانیم از «درخواست» سود جوییم. به جای نسبت دادن خصوصیات منفی به یکدیگر و زدن برچسبهای گوناگون، باید وقت معینی را برای گفتوگو درباره حل اختلافاتمان در نظر بگیریم. شاید بهتر باشد هر هفته زمان مشخصی را به این امر مهم اختصاص دهیم. اگر دو طرف پیش از آن که کار به جای باریک بکشد، سو ءتفاهم ها را شناسایی و اصلاح کنند، می توانند طوفان بحران را مهار نمایند.
زن و شوهر باید انعطافپذیر، پذیرنده و باگذشت باشند. خطاهای یکدیگر را تحمل کنند و به خصوصیات منحصر به فرد هم بها بدهند. همسران توقعاتی از یکدیگر دارند: هر کدام انتظار دارد که از عشق بیقید و شرط، صمیمیت، وفاداری و حمایت دیگری برخوردار باشد. وقتی مشکلات نمایان می شوند و خصومت و لجبازی بالا می گیرد. زن و شوهر جنبه مثبت و نقاط قوت یکدیگر را از یاد می برند. به تدریج کار به جایی میرسد که اصل زندگی مشترک زیر سؤال می رود و گرفتاری اصلی و عامل سوءتفاهم فراموش میشود.
پس از ازدواج که انتظارات خفته دو طرف بیدار می شود؛ زن انتظار دارد شوهرش بدون استثنا از او در مواقع بروز بحرانهای روحی حمایت کند. همیشه وقتشناس باشد و از همه این ها مهم تر، در هر لحظه به او دسترسی داشته باشد. با این حال، هرگز انتظاراتش را با شوهر خود در میان نمی گذارد. فرض زن این است که انتظاراتش به قدری طبیعی وگویا هستند که نیازی به طرح آن ها نیست.
اگر بعد از تجربههای مکرر، اشخاص به این نتیجه برسند که همسرشان به این معیارها پایبند نیست و مثلا از یاری دادن و درک احساس و هم دردی طفره میرود، در نظرشان تصویر همسر و خود ازدواج، در مجموع از مثبت به منفی میگراید. با آموزش دینامیسم ازدواج، یعنی درک حساسیتها و نیازهای طرف مقابل، رسیدن به تصمیمات همگون و یافتن راههای لذت بردن بیش تر از یکدیگر، بسیاری از مشکلات خانوادهها برطرف خواهند شد. در واقع برخی از چشمگیرترین موفقیت ها شامل حال زوج هایی شده اند که با داشتن زندگی سعادتمند، باز هم طالب رابطه بهتری بوده اند.
زندگی خانوادگی و روابط زن و شوهر در زندگی مشترک با چالش های متعددی رو به روست: چگونه برداشت های منفی و سوءتفاهم ها بر جنبه های مثبت ازدواج غالب می شوند؟ چرا تصویر زن و شوهر از همه چیز خوب، به همه چیز بد می رسد؟ چگونه زن و شوهر می توانند، درحالی که نسبت به یک حادثه نظرات کاملا متفاوتی دارند، با هم کنار بیایند؟ چگونه معیارهای بیانعطاف، به ملالت و عصبانیت می انجامد؟ چرا زن و شوهر صحبت ها را آن طور که هستند درک نمی کنند و چرا حرف هایی را می شنوند که اصلا مطرح نشده اند؟ چگونه تعصبات شخصی و فقدان مهارت های لازم، کار تصمیم گیری را با دشواری رو به رو می سازد؟ چگونه صحبت باید به جای ایجاد رنج و دلخوری، شادی و شادمانی بیافریند؟
اغلب تغییر رفتار زن یا شوهر، بهبود قابل ملاحظه ای در رفتار همسرش ایجاد می کند. برخی اوقات برداشت ما از افکار و احساسات دیگران بیش تر مبتنی بر احساسات درونی،اضطراب ها و انتظارات شخصی است و نه ارزیابی منطقی دیگران. برای مثال، یک خانم افسرده ممکن است، در برخورد با نگاه خسته شوهرش فوراً پیش خود نتیجه بگیرد که «او از من خسته شده است» و یا اگر خانم مضطرب باشد، وقتی همسرش دیر به خانه برگردد، فکر می کند: «نکند در یک حادثه رانندگی جانش را از دست داده است!» عواطف و احساست هرگز مستقیما منتقل نمی شوند، بلکه توسط لحن صدا، اشارات صورت و عمل و رفتار ما انتقال می یابند.
«احساس حق داشتن» هم عامل دیگری است که در بسیاری از زوج ها مسأله ساز می شود. هر کدام از آن ها احساس می کند که در حق او خیانت شده است. برخی از علاقه های مشترک، در مراحل بعدی با از دست رفتن حالت شیفتگی، محو و ناپدید می شوند. زنی که قبل از ازدواج حاضر است برای راضی کردن همسرش تا آن سوی دنیا برود، بعد از ازدواج حاضر نیست به خاطر او فاصله دو اتاق را طی کند.
اما آینده روابط آشفته زن و شوهر، برخلاف آنچه ممکن است برداشت شود، شوم و ترسناک نیست. ایرادهایی که به آن ها اشاره کردیم، قابل اصلاح هستند. غالبا دلگیریها را نمیتوان با دلایل ملایمی توضیح داد. اگر زن و شوهر به جای آنکه یکدیگر را به بی انصافی و کم توجهی متهم سازند، علت اصلی رنجش خود را جستوجو کنند، بسیاری از واکنشهای غیرمنطقی از بین می روند. آنها احتمالا به این نتیجه می رسند که علت اصلی ناراحتی شان به جای رفتار ناپسند همسرشان، حساسیت های خود آن ها بوده است. با این آگاهی، شدت واکنش فروکش می کند و برخورد سازنده جای سرزنش را می گیرد.
«تردید در شایستگی» هم معمولاً تولید گرفتاری می کند. برای مثال، وقتی مرد از یک خانواده طبقه کارگری است و اقوامش اغلب بیش از سطح دبیرستان درس نخوانده اند، اما خانواده زن تحصیلات دانشگاهی دارند، ممکن است زن از مو ضع برتریطلبی حرف بزند و حرف زدنش حالت تشر داشته باشد. در این شرایط، مرد احساس حقارت می کند و چون تقصیر را به گردن زنش می اندازد، اندوهش به عصبانیت می انجامد. این دلتنگی و اختلاف به زودی به سایر جنبه های زندگی نیز سرایت می کند. اگر شوهر زمانی تنها به دلیل قطع صحبت از سوی همسرش ناراحت می شد، حالا از هر رفتار او احساس ناراحتی می کند و بر هر کار او عیبی می گذارد. در همه زمینه ها، در سلام و احوالپرسی و در معاشرتهای اجتماعی، با نگرش سیاه و سفید دیدن امور، به انتقاد از همسر مینشیند. در این حالت مباحث خانوادگی، انجام کارهای منزل، مسائل مالی، روابط جنسی و اوقات فراغت، تولید اختلاف می کنند. مسائل حل شده در گذشته، از نو مطرح می شوند، مشاجره های داغ ایجاد میکنند. بی نتیجه و حل نشده باقی می مانند.
بسیاری از زوج هایی که در زمینه ارتباط زناشویی با دشواری رو بهروهستند و با این حال نمی خواهند با مراجعه به مشاوران امور زناشویی، فکری به حال خود کنند – حتی اگر با مشکلاتی در این حد رو به رو نباشند- میتوانند با رعایت چند اصل مهم، لطمات ناشی از گفت و گوی تند را به حداقل برسانند:
ممکن است زن و شوهر در زمینه مدیریت خانه، رسیدگی به بچه ها و در سایر موارد، بی دلیل حالت بر افروخته داشته باشند. در این حال، به جای آن که با نیش و کنایه و انتقاد سعی در حل مسائل خود داشته باشند، باید در کمال آرامش و به طور منطقی با یکدیگر از خواستههایشان حرف بزنند.
اغلب اوقات زن یا شوهر به دلیل آنکه حق را به جانب خود می داند، از نیش و کنایه در حرف هایش استفاده میکند. دلیل دیگرش نیز آن است که یا اصولا با روشهای دیگر آشنا نیست و یا به اثربخشی آن ایمان ندارد و متوجه نیست که این روشها نه تنها بیحاصل هستند، بلکه اغلب با ایجاد رنجش، مخالفت و تلافی، سبب وخامت اوضاع میشوند.
مفهوم «بکش تا کشته نشوی»، اگر در میان اقوام جاهلیت سیاست مؤثری بوده است اما در زندگی خانوادگی کاربرد مفیدی ندارد. زن و شوهر باید به جای عصبانیت، راه خویشتنداری را بیاموزند و خشم خود را کنترل کنند.
فنون کنترل و خویشتنداری از روشهای سادهای مانند تامل هنگام اقدام در حالت خشم، اجتناب از برخوردهای خصمانه، رعایت اعتدال و ترک صحنه گفتوگو وقتی گفت و گو شکل مشاجره به خود میگیرد، تشکیل می شود. بسیاری از اشخاص تحت تاثیر آرامش فوری و رضایت خاطری که اغلب در پی عصبانی شدن به آن می رسند، عکس العمل آنی نشان می دهند. اما آنچه در نظر نمی گیرند، تاثیر ی است که روی همسر خود گذاشته اند.
عوامل نگه دارنده ارتباط عاشقانه میان زوج ها عبارتند از: تعهد، صمیمیت، اعتماد و همکاری که از این پیوند عاشقانه حراست می کنند. برای مثال، وقتی بدانید همسرتان هرگز شما را تنها نخواهد گذاشت، احساس امنیت می کنید.
همکاری
چگونه می توانید انتظار بهبود رابطه ای را داشته باشید که در آن زن و شوهر با هم در برخورد دائم هستند. از هم تصویرهای منفی دارند و یکدیگر را دشمن می بینند؟ در این شرایط نمی توانیم تغییرات اصولی و بنیادینی را انتظار داشته باشیم ؛ هر چند خوشبختانه انسان موجودی خودمدار نیست، بلکه توانایی همکاری و از خودگذشتگی را نیز دارد.
همکاری در ازدواجی منطقی، با شیدایی و از خود بیخودشدگیهای رمانتیک متفاوت است. در یک ازدواج منطقی ممکن است، علاقه ها و هدف های زن و شوهر متفاوت باشند.
تعهد
این تفکر که در هر شرایط، باوجود همه مشکلات، پیوند زناشویی خود را حفظ می کنیم و گفتن این جملات: «اگر مشکلی بروز کند، با همسرم برای رفع آن کوشش خواهیم کرد» ، یا: «در سختیها همسرم را تنها نمیگذارم»، تفکری متعهدانه است.
بعد از شیدایی اوایل ازدواج و پس از آنکه عشق شدید روزهای نخست فروکش می کند، توجه به رفاه و خوشبختی همسر، مهمترین نیروی پیوند دهنده روابط زناشویی می شود. این احساسات کم و بیش با زندگی مشترک و نقش بعدی مراقبت از فرزندان منطبق هستند. زن و شوهر در هر شرایطی در بیماری و سلامت، در قبال آسایش، ناراحتی، ثروت و فقر یکدیگر مسوولند. گرچه بعضی از زوجها درآغاز زندگی مشترک، خود را نسبت به رابطه زناشویی متعهد میدانند اما ممکن است میزان تعهد آن ها به قدری نباشد که در برابر توفان های ناگزیر و ناشی از ناملایمات زندگی، مقاومت کنند.
اعتماد
با فرض تعهد، وابستگی و حضور داشتن همسر، اعتماد به این طرز تلقی ها ارتباط دارد. می دانم که میتوانم در مواقع عادی و اضطراری روی همسرم حساب کنم؛ می دانم که همسرم هنگام نیاز به کمک من خواهد شتافت؛ می توانم به همسرم اعتماد کنم که به طور عمد، کار ی برخلاف منافع من انجام نمی دهد. ممکن است زن و شوهر به رغم تعهد نسبت به ازدواج خود، نتوانند احساس اعتماد و اطمینان محکمی در یکدیگر ایجاد کنند. ایجاد اعتماد دشوار، و از میان بردنش سهل است. بسیاری از اشخاص در مواقع به خصوصی به همسرشان اعتماد می کنند. اما این اعتماد همیشگی نیست. برای مثال ممکن است در زمینه مخارج، روابط با افراد خانواده همسر و یا صرف وقت در بیرون از منزل، احساس اعتمادی وجود نداشته باشد. در این شرایط ممکن است، زن و شوهر در اثرآگاهی یافتن از بیاعتمادی همسرشان، از او رنجیده خاطر شوند، و حتی این بی اعتمادی،آن ها را به سرکشی و طغیان بکشاند و مترصد اقدام گرداند.
صمیمیت
توجه به خواسته های همسر، همراهی او در سختیها و این طرز تلقی که: به منافع همسرم و آنچه به سود اوست، اولویت می دهم، و همسرم را مانند یک دوست صمیمی در حمایت خود می گیرم، به ایجاد صمیمیت می انجامد.
وفاداری
گاه به اشخاصی برمی خوریم که هر چند از ازدواج خود راضی هستند، اما حاضر نیستند به خاطر زندگی مشترکشان از خود گذشتگی کنند. می خواهند از هر درختی میوه ای بچینند. برای مثال، از یک سو، امنیت عاطفی و ادامه عشق و محبت ناشی از ازدواج را میخواهند و از سوی دیگر آزادی و نپذیرفتن مسوولیت را که ویژه زندگی تجرد است، طلب می کنند.
نو ع دیگر و فاداری با این طرز تلقی تبیین می شود که:«درست یا غلط، او همسر من است.» یا: «او طرف مرا می گیرد و مرا از خود طرد نمی کند.» این ها به این معناست که زن و شوهر باید بتوانند به طور دائم روی حمایت همسر خود حساب کنند. جانبداری، به اینکه حق با کیست ارتباطی ندارد. ممکن است در روابط زناشویی جانب بی طرفی را گرفتن، مفهوم وفادار نبودن را تداعی کند. از این رو در شرایط برابر، جانب همسر را گرفتن، بهتر از قضاوت بی طرفانه است. در برخی ازدواجها بی وفایی، به خصوص بیوفایی نوع اول، به سکوت برگزار می شود و زن و شوهر بی آن که به روی خود بیاورند، بی وفایی همسر خود را قبول می کنند اما در اغلب موارد، بی وفایی نقطه ی اوج نداشتن صمیمیت و بی صداقتی است. در این شرایط اگر کار ازدواج به طلاق هم نکشد، بی وفایی رنجشی ایجاد می کند که ممکن است برای همیشه بر روابط زن و شوهر حاکم شود. صرف نظر از اشکالات اخلاقی، بی وفایی و خیانت نسبت به همسر، به قدری در پیکره ی روابط نفوذ می کند که بر تصور ذهنی او اثر می گذارد و میتواند روابط زندگی زناشویی را از هم بپاشد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
سلام مردی مسن هستم که تازگی داماد دار شده ام دخترم ۲سال هست که عق هستند داماد مدام با او بد رفتاری میکند و ارا تحدیدبه خانه نشینی طلاق و… میکنید با اینکه دخترم هیچ مشکلی ندارد او بسیار بدبین و نگاهش بسته است مثلا میگوید به خانه شما نمی ایم تا زیر منت شما نروم. مشکل چیست؟
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
با سلام
حدود ۱۰ ساله ازدواج کردم و از خانواده ام که شهرستان هستند دورم،، با همسرم مشکلی ندارم،، مشکلی که الان وجود داره بین پدر و مادرمه،، از زندگی زناشویی آنها حدود ۳۲ سال میگذره،، یه برادر ۲۸ ساله دارم که درحال حاضر بیکار هستن و یک خواهر ۱۶ ساله،،که همه نگرانی من برای این خواهرمه،، مادرم از زمانی که ازدواج کرده است با مادرشوهرش زندگی میکنه،، دخالتها و مشکلاتی که مادربزرگم در زندگی پدر و مادرم داشته باعث شده که مادرم صبرش تموم بشه و سر ناسازگاری با پدرم گذاشته،، از طرفی چون پدرم در کودکی پدرش رو از دست داده خیلی به مادرش وابسته و نسبت به ایشون حساسه،، این مساله خیلی بزرگ شده و پدر و مادرم عین دوتا بچه با هم لج و لجبازی دارند که این وسط فقط خواهرم داره قربانی میشه،، برادرم چندماه پیش سر مساله ای که هنوز هم خودمون نمیدونیم چی بود،، با همه خانواده دعوا و قطع رابطه کرد طوری که با هیچکس حرف نمیزنه و کاری به کار کسی نداره،،، پدرم عوض اینکه بخواد مشکل رو برطرف کنه با مادرم سر ناسازگاری گذاشته و کلا جو خونه پدری ام متشنج هست،، خیلی ناراحتم و دوست دارم هرچه زودتر مشکل خانواده ام بر طرف بشه و همه شاد باشند،، ممنون اگه کمکم کنید
در این مورد باید از بزرگان و افراد قابل اعتماد در خانواده و فامیل استفاده کنید تا حرفشون روی خانواده شما موثر باشه
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
با سلام
من احساس میکنم دیگه همسرم رو دوست ندارم.در واقع برای هر اتفاقی که میفته،مقابله به مثلشو میارم.یعنی یه کاری میکنم که از خودم بدم میاد.من ادم بدی نیستم.ولی دارم بد میشم.به خدا کم میذاره واسم.دیگه نمیتونم تحمل کنم.
شرایط نامساعدی چون عدم اعتماد به نفس کافی ،اضطراب، استرس و حتی رفتارهای کودکانهای که هنوز در خلق و خوی زن و مرد بالغ وجود دارد، ایجاب میکند که گاهی در مقابل مشکلاتی که ناچیزند و با اندکی تامل قابل رفع و رجوع هستند، ذره بینی در دست گیرند که بیش از حد بزرگنمایی کنند و مسلم است این شرایط نامساعد دلیلی می شود تا این بزرگنماییها به مشاجره و بگومگوهایی تبدیل شود که آرامش را از خانه و خانواده سلب کند.
در چنین مواقعی بهتر است به دنبال راه حلی باشیم تا این درگیریها و برخوردهای تند تبدیل به دعواهای خانوادگی نشود.مهم نیست چه کسی مقصر است، مهم این است که چطور و چگونه جلوی جرقههای ریز را بگیریم تا تبدیل به یک آتش سوزی مهیب نشوند.
گاهی به دنبال گوشی میگردیم تا سفره دلمان را برایش باز کنیم. زن و مرد در زندگی زناشویی، هیچ همدمی را بهتر از شریک زندگی خود ، محرم ناگفتههایشان نمیدانند.
دکتر غفار تبریزی، روانشناس بالینی در این باره میگوید: گلایههای طرفین نسبت به هم از دلایل مختلفی نشأت میگیرد. همسران در وهله اول وظیفه دارند، در مورد مشکلاتشان با هم صحبت کنند و در تلاش باشند با گفتوگو برسر اختلاف نظرهایشان کنار بیایند و سپس با عمل کردن به یک سری نکات مهم به این بحث و جدلهای پی درپی خاتمه دهند.
زندگی همیشه بالا و پایینهایی دارد که روح و روان ما را تحت الشعاع قرار میدهد. گاهی دوست داریم آن لحظههای ناگوار و آشفتگیهایمان را باور نکنیم و به دنبال فردی هستیم که مانع از القای حس پریشانی شود و بگوید روزهای خوش در راهند و ناخوشیها ،ناپایدار و گذرا هستند.
غفارتبریزی در این خصوص میگوید: یکی دیگر از دلایل جر و بحثهای زناشویی میتواند ناشی از اضطراب و افسردگی یکی از طرفین باشد. کسی که گله مند است، در شرایط روحی نامساعدی به سر میبرد.اگر حرف حق هم بزند ، زبانش تلخ است و آزردگی خاطر اطرافیان را به بار میآورد. در چنین شرایطی هریک از همسران باید سعی کنند در عین این که حالت عصبی طرف مقابل را به رو نمیآورند، استرس و اضطراب او را نیز کم کند.
ظرافت و حساسیت زنان ایجاب میکند همیشه و در همه حال نیاز به یک حامی داشته باشند. در واقع احساس شوهر همانند یک پشتیبان ، با ابراز محبت و دوستی میتواند تکیه گاهی برای همسرش باشد.
همچنین یک مرد نیز با تمام غرور و جذبه مردانگی، گاهی نیازمند مهر و محبت همسری است که در شرایط خاص، مرهمی برای او شود و تسکینی برای دردهایش باشد.
مریم،۲۴ساله ،متاهل و خانهدار میگوید: وقتهایی هست که به دلایل گوناگون حالت روحی مساعدی ندارم و ممکن است در برابر هر پرسش یا حرفی از جانب همسرم، بازخورد منفی و پرخاشگرانهای نشان دهم. در چنین مواقعی او سعی دارد مرا به آرامش دعوت کند، گاهی فقط نیازمند آن هستم که تنها باشم ، همین که آنقدر درک و صبر دارد مرا به حال خود رها کند برایم کافی است.
فردی که عصبی است و موضوعی او را رنجانده به طور حتم از نظر روحی وضعیت خوبی ندارد و رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهد.رفتارهایی که گاهی نسبت به آن ها سردرگم میشویم که چگونه با آن ها مقابله کنیم.
اکبر، ۳۵ساله، کارمند، پس از ۲سال زندگی مشترک هنور نتوانسته با گلایههای پی در پی همسرش به خوبی مقابله کند. هر وقت از همسرش در مورد موضوعی شکوه میکند ، او بی تفاوت عبور میکند و باعث اوج گرفتن عصبانیتش میشود.
گاهی در مواقع اینچنینی، بی تفاوت رد شدن نسبت به فرد مقابل و یا گارد گرفتنهای بی مورد ، مشکلات را دو چندان میکند.
غفار تبریزی همچنین میگوید: در اینجا مبحث مقابله هیجانی مطرح میشود. اگر همسرتان هنگام بیان مشکلاتش شما را مورد حمله قرار داد ، با آرامش هرچه تمام از او بپرسید که چه موردی آزارت داده است و چه کاری برای آرامشت میتوانم انجام دهم؟. اگر استرس و اضطراب عامل شرایط روحی نامساعد او بود، سعی بر عوض کردن فضا را داشته باشید تا اندکی آرام گیرد.
چقدر خوب است زن و مرد در زندگی زناشویی خود، رابطه دوستی را جایگزین هر رابطه دیگری کنند ؛ دو دوستی که یکدیگر را در یک سطح میبینند و هیچ برتری ای نسبت به هم قائل نیستند. به راحتی بر سر مسائل مختلف گفتوگو می کنند و از تفاوتهایشان می گویند. تفاوتهایی که روزی میتواند سرچشمه درگیریهای شدید شود. همه سعیشان بر این باشد با حرف زدن و صحبت کردن پیرامون مشکلاتشان بخشی از آنها را حل کنند. اگر چه شاید به نظر برخی ،رفع بخشی از مشکلات کافی نباشد، اما نمی توانیم همه معضلات پیش رو را از میان بر داریم؛ چرا که ما نمی توانیم همه روحیات و خلقیات خود را تغییر دهیم و به طور حتم همسرمان نیز حاضر نمیشود این تحول عظیم را بپذیرد.
سلام.
من یکساله که عروسی کردم و ۷ ماه هم عقد بودم.سر انتخاب همسر خیلی وسواس داشتم تا اینکه همسر ایندمو با نظر و تایید بزرگان فامیل انتخاب کردم اوایلش همه چی عالی بود ولی از عروسی تا به الان رفتارهایی را از همسرم میبینم که اصلا نمیتونم درک کنم.سر مسایل پوچ و بیخود فحاشی میکنه حتی به من که زنشم فحش میده و اصلا اهل عشق ورزی و کادو دادن و گل دادن و….نیست میگه اینا کار ادمای بیکاره نه من.هروقت هم مشکلی پیش میاد من اروم و با حرف زدن میخوام حل کنم ولی اون با دعوا و فحاشی کردن.خدا میدونه هرشب کارم گریس.میسوزم از این که اینده و زندگیمو با یه بله گفتن به تباهی کشیدم.میترسم ازش جدا بشم چون مطمعنم مادر و پدرم از غصه دق میکنن.الکی و بزور جلوشون خوشحالم و تو تنهایی خودم زار میزنم.اصلا طرز درست حرف زدن درست پوشیدن درست زندگی کردن رو بلد نیست هرچی هم با زبون نرم باهاش حرف میزنم فقط مسخرم میکنه.من خودم لیسانس عمران دارم و ایشون دیپلم.درسته که تحصیلات شعور و ادب نمیاره ولی بخدا فهم ادما رو از زندگی بالا میبره.شما به من بگید چیکار کنم ؟
اولین و مهمترین اشتباهی که بیشتر افراد به آن دچار میشوند این است که وقتی میخواهند به همسرشان بفهمانند فلان عمل و یا رفتارش درست نیست، سعی میکنند وی را تغییر دهند؛ برای همین در این کار شکست میخورند. مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که دست از تلاش برای تغییر و اصلاح همسرتان بردارید؛ به عبارت دیگر بهتر است این واقعیت را بپذیرید که تنها یک چیز در دنیا تحت کنترل شماست و آن «خودتان» هستید؛ اینکه چگونه فکر میکنید، چگونه عمل میکنید و حتی چگونه احساس میکنید. همسر من در چه مواقعی عصبانی میشود و به احتمال زیاد بددهنی میکند؟
بهتر است بدانید که ما با هر کسی ازدواج کنیم، آن فرد قطعاً ویژگیهایی خواهد داشت که از دید ما دوست داشتنی نیست. تنها کاری که از دست ما برمی آید این است که آن ویژگیها را بشناسیم و در صدد کنار آمدن با آنها و مدیریت شرایط باشیم. یادتان باشد منظور از کنار آمدن، تایید آن رفتار نیست، بلکه منظور پذیرش آن رفتار و سعی در هماهنگ شدن با مسئله است؛ به نحوی که کمترین آسیب و بیشترین بهره نصیب همه اعضای خانواده شود. به طور مثال ممکن است وقتی همسرتان با بیپولی، ترافیک، مشکلات کاری و… روبه رو میشود، عصبانی شود؛ در چنین شرایطی بهتر است که عوامل ایجاد کننده عصبانیت را بشناسید و رفتار خودتان را طوری تنظیم کنید که اولا از عواملی که باعث بروز تنش میشود، پیشگیری شود و ثانیا در شرایط بروز تنش، زمینه کاهش آن را فراهم کنید.
از خودتان بپرسید سهم من در به وجود آمدن شرایط عصبانیت و بددهنی همسرم چقدر است؟ درواقع چه چیزهایی را رعایت نمیکنید که موجب درگیری بیشتر میشود؟ مثلاً نابلدی در نحوه گفتوگو، ادامه دادن بحث در مواقع پرهیجان، انتقاد غیر منصفانه و…؟
در همه تعارضها معمولاً هر دو نفر سهمی دارند. پس بهتر است سهم خود را در ایجاد تعارض بشناسید و در صدد کم کردن آن باشید.
این را بدانید که وقتی فردی مثل «دیگ زودپز» جوش میآورد و سوت میزند (بددهنی میکند) بهتر است فقط شعله را کاهش دهید؛ گاهی با سکوت، گاهی همدلی و یا حتی عذرخواهی؛ نه اینکه در صدد دفاع از خود برآیید، بحث را ادامه دهید و مدام ایراد بگیرید.
تشخیص دهید که ویژگیهای مثبت واقعی همسرتان کدام است؟ چند بار این ویژگیها را با همسرتان در میان گذاشته و از وی قدردانی کردهاید؟ «نگاه شکرگزارانه به زندگی، به انسان آرامش پایدار میدهد». همواره نعمتهایی در اطراف ما وجود دارد که به خاطر تکراری شدن، از دید ما پنهان میماند. نگاه به موهبتها به انسان سعه صدر میدهد و باعث میشود در مواقع عصبانیت، قدرت بیشتری برای مدیریت شرایط داشته باشید. این ویژگیها را با همسر و فرزندانتان درمیان بگذارید تا فرهنگ قدردانی در خانواده شما گسترش یابد. همسرتان در شرایطی که عصبانی میشود، چه انتظاری از شما دارد؟ بهتراست خیلی شفاف از وی بپرسید که در این شرایط، دوست دارد شما چه کاری انجام دهید. در این گفتوگو سعی کنید که اطلاعات دقیقی به دست آورید؛ مثلا «منو عصبانی نکن» مبهم است و بهتر است به طور مثال بگوید که «وقتی از خانوادهات طرفداری میکنی، عصبی میشوم و اگر چیزی نگویی من هم ادامه نمیدهم».
بهتر است در این گفتوگو فقط شنونده بوده و در صدد کسب اطلاعات بیشتر باشید. فرزندانتان از شما چه چیزهایی میآموزند؟ بگذارید فرزندان دلبندتان از شما مدیریت شرایط بحرانی، انعطاف پذیری و صبوری را یاد بگیرند. این ویژگیها در آینده میتواند زندگی آنها را نیز نجات دهد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
من میخوام از همسرم جدا شم.ولی همه مخالفت میکنن.میگن بچه ای.ولی دوسش ندارم.چی کار کنم؟
انتظار که ندارید با یک جمله کار شمارو تایید یا نفی کنیم ؟
جدایی مسیرش مشخصه و باید پروسه دادگاهو طی کنید و البته اگر شوهر شما تمایل داشته باشه اینکارو انجام میده
چون حق طلاق با شوهره
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲