عرض سلام و خسته نباشيد. من و همسرم كمتر از يك سال هست كه عقد كرديم.ايشان از اقوام دورمان هست كه به صورت سنتي به خواستگاري من آمد ولي درهمان جلسه اول كه صحبت كرديم گفت قبل آمدن به خانه ما به پدر و مادرش گفته اگر من را پسنديد(ظاهري و صحبتها) به خواستگاري كسي ديگه نميره و تازماني هم كه جواب بله را گرفتند خيلي اصرار وپيگيري داشتند و پدر و مادرش به والدين من ميگفتند اگر دختر شما جواب مثبت ندهد پسر ما افسردگي ميگيرد و گفته يا من ياهيچ كس ديگه.من اولين كسي بودم كه ايشان به طور رسمي به خواستگاريش ميرفتند. من همان هفته اول ازدواج فهميدم كه ايشان قبلا بادخترهاي زيادي دوست بوده و رابطه نامشروع هم داشته(طي موضوعي مجبور شد خودش اعتراف كند) ولي گفت حالا آن دخترها ازدواج كرده اند و گفت هم آن ها شوهرم را فراموش كردن هم شوهرم آن ها را. من چون خودم گذشته پاكي داشتم و همچنين به خاطر دروغ شوهرم در زمان خواستگاري راجب این موضوع واقعا ناراحت شدم .هميشه تصورم از اين مدل آدم ها(كه بادخترهاي متعددي رابطه دارند) اين بود كه آدم هاي بي احساسي هستند و اگر بادخترها هستند فقط به خاطر خوش گذراني و عياشي است. كه البته حالا ميفهمم تصور غلطي بوده. سه چهار ماه بعد ازدواج به طور اتفاقي در لاين گوشي يكي از اعضاي خانواده ام چند تا از پست هاي لاين شوهرم را خواندم كه البته مربوط به قبل آشنايي وازدواج ما بود،آن پست ها همش گوياي اين مطلب بود كه يكي را عاشقانه دوست داشته (حتي تا آخر عمر دوست خواهد داشت) ولي از او جدا شده .باز هم ناراحت شدم و در خودم شكستم ولي اصلا به روش نياوردم كه اون پست ها را ديدم. آهنگ هاي گوشي اش هم تقريبا همه يك محتوا داره و اون هم محتواي يك عشق از دست رفته و دلتنگي و…وقتي هم به اين آهنگهاش گوش ميده واقعا ميره تو حسشون وحتي يك بار ديدم باشنيدن آهنگ اشك تو چشماش جمع شد كه البته از من قايم كرد . تا حالا چندبار مستقيم و غيرمستقيم گفته آهنگ ها را به خاطر شعر و متنشون گوش ميده و محتواي همه ي اون هم كه دلتنگي و فراموش نكردن يك عشق قديمي هست.جديدا ديگه تحمل اين موضوعو ندارم و هروقت به اين آهنگ ها گوش ميده تك تك جملاتش مثل پتكي توي سرم كوبيده ميشه ووقتی دیدم داره آهنگاشو گوش میده با شوهرم چندبار سرسنگين شدم كه البته دست خودم هم نبود و نميتوستم خودمو عادي بگيرم.وقتی هم دلیل سرسنگینیم رو پرسید جوابی ندادم. درضمن همون اوايل ازدواج بهم گفت من يكي ديگه رو هم دوست دارم اين حرف را قبل ازاینکه پستهاي لاينش رو بخونم يا توجه كردنم به قضيه آهنگهاش گفته بود همچنين چون خيلي از حرفهاي شوهرم حالت شوخي داره منم جدي نگرفتم و بي اهميت ازكنارش گذشتم.(گاهی هم به شوخی از خیانت حرف میزنه).سوالم اينه عكس العمل من بايد چي باشه در برابر اين موارد؟من اصلا اين موضوعو به روش نياوردم چون نميخوام قبح اين مسئله ريخته بشه و نميخوام بدونه كه من فهميدم هنوز هم به ياد عشق گذشتشه .هم اينكه خودم اعصاب مطرح كردنشو ندارم و حتي برام خوشايند نيست راجبش حرف بزنم .ولي عكس العمل مناسب را نميدونم چيه.مثلا وقتي داره به آهنگاش گوش ميده و ميدونم تو اون لحظه چي داره تو فكرودلش ميگذره؟خواهش ميكنم راهنمايي ام كنيد.درضمن اون يك باري كه اعتراف كرده بود خودش گفته بود چندتا از دخترهايي كه قبلا باهاشون رابطه داشته از آشناهاي مشتركمون هستن ولي نميدونم اوني كه عاشقش بوده آشنا بوده يانه. واينكه خيلي وقتا كه با اقوام و آشنايان جايي جمع ميشيم همش به اين فكر ميكنم نكنه يكي از همين دخترا هم جزو دوستان شوهرم بودن،واقعا از اين موضوع احساس ناراحتي و حقارت ميكنم.و نميتونم باهاش كنار بيام. نميدونم چرا با اون همه خواستگاري كه داشتم اين سهم من از زندگي شد چرا خدا هوامو نداشت يعني حق من كه اين همه سال پاك زندگي كردم و تمام احساسمو نگه داشته بودم تا فقط براي همسرم باشه اين حقم بود؟ آخه مشكلات ديگه اي هم هست ولي سوال اساسي ام همين عكس العمل مناسب هست كه چگونه بايد باشه؟ممنون ميشم جواب بدين