عشق یه طرفه
سلام من یه دختر 16 ساله ام که متولد 25 بهمن78 هتم و عاشق پسر عمویه دختر خالم شدم که برادر زن پسر داییمم هست من از پنجم ابتدایی از این پسر خوشم میومد الان 1ساله که واقعا عاشقانه میخوامش نمیدونم چرا عاشقش شدم من پار سال بعد از 3سال دیدمش ولی اون شب اصلا بهش توجه نکردم ینی اونموقع دوسش نداشتم یه بار نگاش کردم دیدم ادمی نیس که به ادم نگا کنه دیگه کاریش نداشتم 1ماه بعد که خواهرش اومده بود خونمون فهمیدم که متولد 25 بهمن68 از اونموقع عاشقش شدم خود پسره حاجی 26سالشه به من دقیقا 10سال فاصله داره فوق لیسانس خوانواده خوبی داره من خیلی با دختر خالم درد و دل میکردم ولی هر بار اون میخوایست منو از محمد سرد کنه چون میترسید بهش نرسمو عذاب بکشم ولی من امید دارم که علی منو دوس داره همه مسخرم میکنن میگن عشق یک طرفه فایده نداره ولی یه حسی بهم میگه این عشق یه طرفه نیست اگه حوس من باید اون شبی که میدیدمش عاشقش میشدم ولی من یهو عاشق شدم همش خبرشو از دختر خالو میگیرم همه فامیل بهش گیر میدن که زن بگیره ولی خودشو خوانوادش خیلی در این باره ریلکسن انگار داخل خودشون حرفی شده حالا جالب اینکه ما رفتیم شمال (یادم رفت بگم ما اهل شمالیم ولی یه جای دیگه زندگی میکنیم اونا تو شمالن)(تمام فامیلامون اونجان)18روز اونجا موندیم موقع برگشت پسر داییمو زن و بچش با ما اومدن روز اول که خونه ما بودن زن پسر داییم حرف باز کرد بدون اینکه ازش بپرسن شروع کرد از داداشش (علی داداش بزرگشه)تعریف کرد 2تایی تو اتاق بودیم یهو گوشیشو در اوردو گف بزار عکس علی نشونت بدم یکی کی عکساشو نشون میدادو نظرمو میپرسید ولی تا عکس داداش کوچیکش یا بقیه میرسید زود رد میشد ولی رو عکسایه علی زوم میکرد خلاصه میخوام نظرتونو در مورد عشقم بدونم
من رضا ۱۹ ساله هستم
دختر خاله ام رو خیلی دوست دارم اون از من ۳ سال کوچیک تره
مشکل من اینه که نمیدونم دوستم داره یانه
یه بار واسم تو کاغذ شعر ادمک اخر دنیاست بخن رو نوشت …..یه بار من خونه نبودم اومد تو اتاقم تو دفترم نوشته(چقدر بد خطی اقا رضا اه اه برو یه کلاس خط محض رضای خدا ثبت نام کن راستی داداشم عطرت رو زد…درس بخون دنبال چیزای چرت پرت نرو) بعد یه کاغذ کل حروف AO با قلب های کوچیک کشید
من اصلا منظورشو نمیفهمم بعضی موقع نزدیکم میشه باهم جدول حل میکنیم و تست روانشناسی انجام میدیم
همیشه هم بهم میگه بچه مثبت هستی و ابرو هات کتلتی است
میترسم بهش ابراز علاقه کنم بگه منو به چشم برادر میبینه
لطفا راهنمایی ام کنین
دوست عزیز با این نشانه ها نمیتونید متوجه دوست داشتن کسی بشید … پس بهتره راه دیگه ای رو برای پی بردن به این مورد پیدا کنید
در ضمن میتونید از واسطه ای قابل اعتماد برای این کار استفاده کنید که کسی بهتر از مادرتون نیست
رضا من یه دخترمو احساست دخترارو درک میکنم اون حتما خیلی دوست داره ولی ازت میترسه میترسه که تو دوسش نداشته باشی به خاطر همینه گاهی اوقات ازت فاصله میگیره شما اگه واقعا عاشق باشین بهم میرسین یه قانونی هس که میگه یه عشق حقیقی هیچوقت یک طرفه نیست
خیلی ببخشی مشاور عزیز قسد بی احترامی رو ندارم ولی اگه قرار بود من این مسله رو با کسی در میون بزارم که سر به سایت شما نمیزدم که یه عده ادم بی احساس جمع شدینو برا چولش تشکیل دادین ادمایی که نمیدونین عشق اصلا چیه اونوقت میاین اینجا نظر میدین خواستم بگم اگه شما به جوونا انمید بدین خیلی بهتر از اینکه همش بگی با یه بزرگی در میون بزار اخه ادمایی مثل من که به این سایت سر میزنن اگه میتونستن حرف دلشونو به بزرگشون بگن الان اینجا نبودن امید به عشق میتونه سرنوشت عوض کنه پس شما هم جوونای این سایت خوشحال کنین تا اونا براتون دعای خیر بکنن نه انکه فوشتون بدن همین کارارو میکنین که ادما از مشاوره فرارین
به هر حال واسطه هایی در خانواده ها وجود دارن (ریش سفیدان فامیل) … که میتونن در این موارد اقدام کنن … خیلی از افراد در ایران تصور میکنن مشکلات روحی و یا خانوادگی رو میشه با قرص و دارو و با یک روش حل و فصل کرد در صورتی که تمام این مسایل نیاز به صحبت و رایزنی داره
دوست عزیز اگر به راهروهای دادگاه سر بزنید متوجه میشید همین تصورات عاشقانه در این سن پایین زمینه ساز چنین مشکلاتی بودن
در صورتی که سن بلوغ برای شما ۲۱ تا ۲۵ سالگی اتفاق میفته و دید امروز شما با اون سالها کاملا ” تفاوت داره
سلام دختری هستم از ۱۴سالگی از گاه اول عاشق پسر همسایمو شدم از اون روز ۶سال گذشته خیلی همو دوس داشتیم ولی اخیرا خیلی دعوا میکنیم خیلی مغرور شده خیلی مردسالاری فکر میکنه درحالیکه قبلااینجوری نبود وحرف از ازادی زنان میزد واوپایی اندیشی..برای خودش مشکلی نداره مشروب بخوره ولی وقتی خودم براامتحان کردنش این حرفو زدم قهر کرد چند روز یاهام هیچ حرفی نمیزد اهل شماله من اهل تهرانم خانواده هامون ب شدت مخالفن و الان خبراز ارتباط ما ندارن منتظریم تا کاروسربازیش درست بشه بیاد خواستگاری ولی مشکلی ک هست از من سرد شده نمیدونم چیکارکنم ناراحتی قلبی گرفتم از دستش بخاطراون من توروی همه وایسادم پدرومادرم ولی الان پشیمونم چون فکر میکردم تااخرش باهامه ولی زیادم مایل نیس اخیرا لطفاراهنماییم کنید
وقتی از بودن با چنین فردی با چنین اخلاقی لذت نمیبرید پس چرا در موردش حتی فکر میکنید ؟
این از مصیبت های دخترانه که خودشون میدونن پسر به درد زندگی مشترکشون نمیخوره ولی منتظر خواستگاریش می مونن … به هر حال این شما هستید که در نهایت باید انتخاب کنید