سلام. من یه ۱۰ساله ازدواج کردم. ازدواجمون هم با دوستی وعشق بود. الان يه دختر ۶ساله دارم. متاسفانه توی این چندسال سه چهاربار خیانت دیدم حالا از اس ام اس بگیر تا سیم کارت یواشکی خریدن. و…هربار هم انکار کرد. وقبول نکرد. به طلاق هم راضی نمیشد وهربار دلمو بدست مياورد با دروغ وفیلم بازی کردن. فوق العاده آدم دروغگویی هم هس. خلاصه با وجودیکه میدونست روتنها موضوعی که حساسم وبخاطرش حتی با وجود بچه طلاق میگیرم بازم فهمیدم که بایه دختری چت میکنه وقتی گوشیشو خواستم ندادبهم وگفت هنگ کرده و خرابه. دیگه ازونجا یعنی یه ماهه پیش به بابام زنگ زدم گفتم بابا اینبار دیگه کوتاه نمیام وطلاق میخوام بابامم رفت محل کارش که راضيش کنه درقبال بخشیدن مهریه حضانت دخترمو وطلاقمو بگیرم. خلاصه بابام گفت گریه کرده وگفته من دوستش دارم و…حالا که بابام با زور راضيش کرده و حکم طلاق هم نزدیک به صادرشدن بود متوجه شدم باردارم. حالا مشکل من اينه که من این بچه رو نمیخوام واز طرفی هم دلم نمياد سقط کنم وگناه کنم. از عذاب وجدانش میترسم ازینکه خدا قهرش بگیره. از طرفی هم مطمئنم اگرم بچه رونگه دارم بعد زایمان جدامیشم چون حاضر نیستم حتی یک روزم تحملش کنم شوهرمو. من چه کنم بااین بچه که خدا توی این شرایط بهم داده