با سلام. بنده ده سال است که ازدواج کرده ام و به همسرم نیز بسیار علاقه دارم. در ضمن بنده معلم یک دانشگاه دولتی در یکی از شهرستان ها با حقوق حدود چهار میلیون تومان در ماه می باشم. همچنین میزان پس انداز بنده کمتر پانصد هزار تومان در ماه است که با توجه به اوضاع نابسامان این مملکت قابل قبول نیست. با همسرم در یک مورد به شدت مشکل دارم. ایشان برای هر جشن عقد و عروسی فامیل از بنده یک لباس مجلسی و هزینه ی آرایشگاه می خواهند. هفته ی قبل، صدهزار تومان بابت آرایشگاه و سیصد هزار تومان بابت لباس پرداخت کردم. این هفته نیز ششصدهزار تومان بابت لباس و صدهزارتومان بابت آرایشگاه پرداختم. یعنی حدود یک میلیون صدهزار تومان در دو هفته ی پیاپی. کادوی عروس و داماد و لباس های پسرم بماند. ایشان معتقدند که همه ی زنها اینگونه هستند و ایشان کم خرج محسوب می شوند، و اصلاً ایشان آرایشگاه ارزان قیمت تشریف می برند. همچنین معتقدند که از آبروی بنده به عنوان استاد دانشگاه دفاع می کنند. بنده معتقدم جزء معدود استاد دانشگاههایی هستم که واقعا برای هر ریال از حقوقم زحمت می کشم. نه رشوه می گیرم، نه در کار تدریس و مشاوره کوتاهی می کنم، نه در دانشگاه های مدرک فروش تدریس می کنم. خود بنده دو دست کت و شلوار معمولی و دو پیراهن دارم که همه جا همانها را می پوشم و حرف دیگران کوچکترین اهمیتی برای بنده ندارم. من همینی هستم که می بینند. معتقدم این درست نیست که بطور متوسط پانصدهزار تومان حق الزحمه ی من بابت یک جشن سه ساعته توسط همسرم به باد برود. من خسته شده ام و به طلاق یا خودکشی فکر می کنم. آیا من خسیس هستم؟ آیا واقعا نکته ی ظریف و پیچیده ای در خانم هاست که ای نگونه پول خرج کردن ها را توجیه می کند که من از درک آن عاجزم؟