ماریا
زنی ۳۸ ساله هستم با دو فرزند ۱۲ و ۸ ساله و حدود ۱۷ سال است که ازدواج کردم و در خارج از کشور زندگی میکنیم. چند ماهی میشد که متوجه تغیر رفتار همسرم و بهانه گیریهای او مواجه شدم. در حالی که تازه با یک خانواده آشنا شده بودیم با خانومی که همسرش در ایران مشغول کار کردن و ۳ فرزند بزرگ دارد در حالی که این خانوم ۱۰ سال از همسر من بزرگتر هست و با فرزندانش تازه به اینجا آماده اند. من متوجه رفتار غیر معمول این خانوم با همسرم شدم و هر بار که به همسرم میگفتم رفتار این خانوم را نمیپسندم با این حال همسرم از ایشان طرفداری میکردند و میگفت که تو اشتباه میکنی البته من اعتماد کامل به همسرم داشتم از اول زندگی و برایم مهم نبود که با خانمهای دیگر صحبت کند ولی این را هم بگم که همسرم فردی شکاک هستند یعنی من از اول زندگی زیر زربین بودم. به هر حال من تازگی متوجه تماسهای پنهانی این دونفر شدم ولی این دو نفر اول همه چیز را انکار کردند بعد از مدتی اعتراف کردند نه به وضوح ولی همسرم هیچ اقدامی برای بهبودی رابطه مان ندارد و هنوز با این خانوم در تماس است ولی دوباره انکار میکنند که با هم در تماس هستند. حدود ۳ ماه است که من با این خانوم قطع ارتباط کردم. فرزندان و شوهر این خانوم هم متوجه این موضوع شدند ولی همسر این خانوم با اینکه این چندمین باری است که بهش خیانت کرده باز هم به رابطه با ایشان ادامه داده و رابطه اش را با او بهتر کرده است. میخواستم بگم من باید چه رفتاری با همسرم داشته باشم آیا با اینکه میدانم با این خانوم در ارتباط است باز به زندگی با او ادامه دهم؟
لطفآ کمکم کنید, ممنونم
با سلام خدمت شما
با توجه به اینکه این خانم متاهل هستند و ده سال از همسر شما بزرگتر هستند و تا قبل از این رابطه همسر شما خطایی مرتکب نشده اند . احتمال بسیار قوی این رابطه یک رابطه موقتی است و نا پایدار می باشد و شما باید با تدبیر خود خانواده خود را نجات دهید جدا شدن شما فقط شرایط را پیچیده تر و حتمالا به فرزندانتان ضربه می زند. اگر فعلا سطح روابط این است بهتر است سعی کنید با راهکارهایی بیش از بیش همسرتان را جذب خانه و زندگی خود کنید . در ادامه مقاله ای در اختیارتان قرار داده می شود که می تواند راهنمایی شما باشد . روانشناسان کانون مشاوران ایران نیز می توانند کمکتان کنند و امکان مشاوره تلفنی از سایر کشورها نیز۲۲۳۵۴۲۸۲ وجود دارد
در زندگی زناشویی برای یک زن هیچچیز سختتر و دردناکتر از این نیست که بفهمد مرد زندگیاش، تکیهگاهش، کسیکه در زمان ازدواج متعهد شده تنها با او باشد، مخفیانه با زن دیگری ارتباط برقرار و به او خیانت کرده است. واقعیت انکارناپذیری که اینروزها پای ثابت دادگاههای خانواده شده و روزی نیست زنانی با چشمانی اشکبار و دلی پرخون، به دنبال جدایی و گرفتن حق و حقوق ازدسترفتهشان نباشند.
به گزارش جام جم، پروانه یکی از زنانی است که طعم تلخ خیانت را چشیده است. او هفته گذشته به دادگاه خانواده تهران آمد و وقتی روبه روی مشاور نشست، گفت: بیست و شش ساله بودم که با نیما ازدواج کردم. در یک شرکت معتبر کار می کردم و حقوق خوبی هم می گرفتم. شوهرم آن موقع هنوز سرباز بود. به خواستگاری ام آمد و پس از یک سال نامزدی با کمک پدرم و تلاش نیما که سعی می کرد زندگی آبرومندانه ای را برایم فراهم کند، با هم ازدواج کردیم و به خانه خودمان رفتیم. صبح از خانه بیرون می آمدم و غروب که برمی گشتم، به کارهای خانه رسیدگی می کردم و غذا می پختم. دوسال پس از ازدواج مان دخترم به دنیا آمد.
کار کردن با وجود بچه خیلی سخت بود و از طرفی شوهرم هم موافق نبود بچه را مهد کودک بگذاریم و به همین دلیل از من خواست دیگر کار نکنم و به بچه و خانه رسیدگی کنم. من هم قبول کردم. ۱۷سال از زندگی مشترک مان می گذشت و نیما، رئیس قسمت فروش محل کارش شده بود و مدام به سفرهای داخلی و خارجی می رفت. دخترم بزرگ شده بود و مسئولیتم کمتر. احساس تنهایی و افسردگی می کردم. تصمیم گرفتم دوباره کار کنم. بیشتر دنبال این بودم که از دست فکر و خیالات عجیب و غریبی که به سرم زده بود، نجات پیدا کنم. اما تغییر رفتار شوهرم، غیبت های طولانی، بی تفاوتی و رفتار سرد و بی محبتش آزارم می داد و نمی توانستم با آن کنار بیایم.
به او شک کرده بودم. یک روز که قرار بود نیما برای انجام مأموریتی به فرودگاه و به یکی از شهرستان ها برود، مخفیانه او را تعقیب کردم. وسط راه یک دفعه دیدم تغییر مسیر داد و به سمت شمال تهران رفت. تعقیبش کردم. چند دقیقه بعد مقابل خانه ای مجلل در یکی از خیابان های شمال شهر توقف کرد. کلید انداخت و در را باز کرد و وارد خانه شد. صبح روز بعد شوهرم که رفت، به همان خانه چندطبقه رفتم، که شب قبل نیما رفته بود. یکی،یکی زنگ ها را زدم و اسم شوهرم را گفتم، اما گفتند کسی را به این نام نمی شناسند. زنگ طبقه سوم را که زدم، زنی جواب داد. گفتم: منزل آقای … نام شوهرم را گفتم.
گفت: بله، ولی الان نیستند. سرم گیج رفت و افتادم. چنددقیقه بعد زنی آمد و در را باز کرد. تا او را دیدم، از حال رفتم. لحظاتی بعد درحالی به هوش آمدم که زن جوان لیوان آب قند در دست داشت. همسن خودم بود و فهمیدم این زن همسر دوم شوهرم است. خیلی فکر کردم این کار نیما مجازات کدام گناه من است و چه کرده ام که با من این طور رفتار کرد، اما به نتیجه ای نرسیدم. به ۱۷ سال عمر تباه شده ام فکر کردم، از این که جوانی ام را در این زندگی تباه کرده بودم و به همین خاطر دیگر حاضر نیستم حتی یک لحظه با او زندگی کنم.
دلایل خیانت مردان
دکتر پرویز رزاقی، روان شناس و مدرس دانشگاه، دلایل مختلفی برای خیانت مردان بیان می کند:
۱. انتخاب همسر آگاهانه نبوده و براساس تصورات ذهنی مثل زیبایی، پول و… بوده و زمانی که مرد در زندگی مشترک به آگاهی رسیده و خود را فرد موفقی ندیده، به سمت خیانت رفته است.
۲. افراد وقتی وارد زندگی مشترک می شوند، معیارهای شان سریع تر تغییر می کند. یعنی اگر زیبایی بوده، دیگر نیست و خانواده مهم تر است. تغییر جهشی نگرش، فرد را درگیر خیانت می کند.
۳. نیازهای عاطفی ـ احساسی و جنسی مرد از سوی زن تامین نشده و مرد تصور می کند این نیازها را باید در فضای خارج از خانه تامین کند.
۴. رفتارهای همسر تغییر می کند؛ یعنی زن با دلایلی وارد زندگی می شود که از نظر مرد خوب بوده، اما پس از آن، این طور نیست.
۵. نبود آرامش و آسایش در خانواده؛ زن دعوا می کند، فریاد می کشد و همسرش را تحقیر و سرزنش می کند.
۶ . زنانی که به لحاظ پزشکی نتوانسته اند صاحب فرزندی شوند و فضای خانه را شاد کنند؛ در این حالت مرد این حق را به خودش می دهد که با اختیار کردن همسر دوم صاحب فرزند شود.
۷. خانواده های کنترل کننده عامل دیگری است که مرد را به سمت خیانت به خانواده اش سوق می دهد. بخصوص زمانی که رابطه میان خانواده همسر و عروس، رابطه خوبی نباشد. در این صورت خانواده کنترل کننده مرد را به سمت خود می کشد و با رفتارهایی که به مرد آموزش می دهد، از او می خواهد که به همسرش بی توجهی کند. چنین خانواده هایی در واقع آتش بیار معرکه هستند.
۸ . دلیل دیگر خیانت مرد، برخوردار نبودن از زندگی سالم در دوران جوانی است. مردی که با انتخاب دوست دختران متعدد، دوره جوانی خود را سپری کرده، احتمال داردکه در زندگی مشترک نیز نتواند با همسر خود سازگاری و ارتباط کلامی لازم و موثر را داشته باشد. چنین مردی همیشه به دنبال رابطه های جدید غیر از همسر خود است و این موضوع می تواند رفتار آموخته شده از دوران جوانی یا یک نوع روش زندگی برای این فرد باشد و در نظام خانواده خلل ایجاد کند.
در این میان، دو دلیل مهم بیش از دیگر دلایل، خیانت مردان را رقم می زند؛ نخست سرد مزاجی زنان یا اختلالات جنسی یا روانی ـ جنسی است که باعث می شود به تمایلات جنسی در حد انتظار و متناسب با خواست مرد پاسخ داده نشود و او برای تامین بخشی از نیازهای خود، به خارج از خانه پناه ببرد. این نکته را نیز در نظر بگیرید که پناه بردن به فضای بیرون از خانه ممکن است احساس رضایت مندی را که مرد به دنبالش است در او ایجاد نکند.
علت دوم، تنوع طلبی مردان است که مشکل اخلاقی به شمار می رود. مردان نسبت به آنچه دارند، ممکن است احساس رضایت مندی نداشته و قانع نباشند و به همین دلیل به سمت فرد دیگری بروند. البته این تنوع طلبی ممکن است ریشه در سبک زندگی والدین داشته باشد. وجود مردان چند همسری، می تواند در بافت و نظام تفکری خانواده اختلال ایجاد کند. مجموعه این عوامل سبب می شود فضای داخل خانه ملتهب شود و مرد به سمت خیانت پیش برود.
راه حل چیست؟
۱. زن باید حالات روحی و روانی مرد خود را بشناسد یا شناخت دقیق تری نسبت به این حالات پیدا کند.
۲. حساسیت های شوهر خود را بشناسد و به آنها احترام بگذارد.
۳. رابطه عاطفی و کلامی خود و همسرش را در سطح مطلوبی نگه دارد.
۴. عواملی که همسرش را عصبانی کرده و باعث قطع رابطه می شود، از مسیر زندگی خود بردارد.
۵. به تقاضای همسرش پاسخ دهد و در صورتی که نامطلوب بود با صحبت کردن با شوهر یا خانواده شوهر حل کند. در غیر این صورت با کمک گرفتن از یک مشاور و روان شناس، مشکل را برطرف کند.
۶ . اگر زن با مشکل سرد مزاجی مواجه است، برای بهبود رابطه با شوهر به درمان مشکل اقدام کند تا شاید با رفع این مشکل فضای داخل خانه به ثبات و آرامش برسد.
۷. رفتارهای کنترل کننده همراه با محدودیت و جستجو گرایانه، مرد را از خانواده دور می کند. خانم ها از این رفتار دوری کنند.
۸ . آراسته بودن زن، منظم بودن، رسیدگی به امور بچه ها و خانه، احترام به خانواده، دروغ نگفتن و پرهیز از مخفی کاری باعث می شود مرد در درون خانواده نیازهای عاطفی و احساسی خود را تامین کند و به بیرون پناه نبرد.