سلام خسته نباشید من همسرم امسال شهریور عقد کردیم دعوا بحث ما سر هدایای که فامیل من برای من آوردن ایشون مال خانواده خودشون جمع کرد حتی نمیدونم چقدر چیشده اصلا تو این جمع کردن هدایا خانواده من نصفش خواهرش برداشت همون یه مقداریش گم شد نفهمیدیم چیشد میگم میگه خواهر من یعنی دزد این از این هدایایی که خانواده مادریم دادن مادرم جمع کرد و برداشت ومتعلق به خانواده عروس تو خانواده ما رسم حتی از غریبه ام پرسیدم گفت چه عروس چه داماد همش مال خود عروس اما همسرم میگه نه اون هدایا که فامیلتون دادن بیار ببرم بذارم بانک مادرمم میگه تو مال اونا حتی نفهمیدی چقدر چی این هدایا مال عروس میبرم برات طلا میکیرم شوهرمم میگه مادرت نمیده پس توقع نداشته باش موقعی براشون کادو ببری میگم بدم النگو میگه بفهمم من میدونم با تو مادرمم میگه طلا ب ای خودتون میخوام بخرم برای خودم که نمیخوام داری میبری. برای اونا همسرم یچیزی گنده میکنه دیگه داره حالم بهم میخوره میشینه فکر میکنه میگه تو پشتم نیستی حرف من برات ارزش نداره وگرنه جلو خانوادت وایمیستی میگیری من با حرف به مادرم گفتم قبول نمیکن بعدشم مادرم منطقی دارع میگه برات میدم طلا اما باز حرف خودش میزن که دستت قلم میکنم چیزی اضافه بشه به دستت از این جرا بحثا بیخودیببخشید طولانی شد ممنون مبشم راهنمایی کنید