با سلام خیلی ممنون از جواباتون شما میگین به جای پنهان کردن مشکلاتمو با خانوادم حل کنمو دیدگاهشونو تغییر بدم ولی اونا به خصوص پدرم به شدت مخالفه من باهاش حرف بزنم یه مشکل دیگه ای هم که هست این خانوم از یه دانشگاه تو یه شهر دیگه که خیلی دوره به شهر ما قبول شدن و رفتن به اونجا و همش منو تحت فشار میزاره که بیا اینجا من نمیتونم بدون تو اینجا بمونم و فلان حقیقتش منم نمیتونم زیاد برم یعنی روزی نیست که در مورد این مسیله بحث نکنیم هر روز بهانه میگیره قهر میکنه منم دیگه کلافه شدم از وقتی رفته یه جوری شدم نمیدونم دوسش دارم یا ندارم وقتی به نبودنش فکر میکنم حالم بد میشه میبینم دوسش دارم الانم که هست اینه وضعیتم منم به خاطر رابطه نزدیکی که داشتیم(عشق بازیو دیدن بدن هم)نمیتونم ولش کنم عذاب وجدان میگیرم میترسم آه اون بعدا دامن زندگیمو بگیره مطمینم اونم به هیچ عنوان نمیتونه با این مسیله کنار بیاد که بخواد باهام قطع رابطه کنه نمیدونم تو یه وضعیت احساسی بدی گیر کردم نمیتونم تصمیم بگیرم بیشترین مخالفت خانوادمم به خاطر پرجمعیت بودن خانوادشونه میگن بعدا تو زندگیت دخالت میکنن تورو خدا کمکم کنین تو وضعیت بدی هستم