سلام.دختری هستم 23 ساله دانشجو.چند سال هست که با پسر داییم نامزد هستم و به دلیل یکسری مشکلات خانوادگی قادر به ازدواج نبودیم ولی الان مشکلات رفع شده و ما تا چندماه آینده قراره ازدواج کنیم.ما اوایل خیلی باهم خوب بودیم ولی الان نامزد بنده به من پیام نمیدن و حتی زنگ هم کم میزنن پیش اومده که تا دو روز زنگ نزده و گفتن که سرشون شلوغه و البته خودم قبول دارم که سرشون شلوغه ولی نه در این حد که نتونن یه تماس بگیرن من به شدت روحیم داغون شدن و اصلا نمیتونم باور کنم که یه آدم در روز نتونه یه دقیقه بهم زنگ بزنه و البته قبلا هم که خوب زنگ میزدن در حد دودقیقه کل مکالمه ما بود مورد دیگه هم در مورد کار بنده و تحصیلم هست که ما بعد از کلی حرف قرار شد که ایشون کارشون رو بیارن نزدیک و خونه بگیریم که من به کارهای بیرون و منزل برسم ولی ایشون تازگیا رفتن دنبال کاری تو یه شهر دیگه که حداقل باید 4 سال اونجا بمونن. من به شدت دچار افسردگی شدم و همش فکر میکنم اگه من قیافم یه شکل دیگه بود و یا شبیه باقی دخترا باقی بودم شاید بهتر بود این شرایط و وضعیت(با وجودی که من مشکلی ندارم واقعا) هر وقت که از این شرایط بهشون میگم ایشون میگن که باز دعوا شروع شده ….و به زور قول میدن که باشه قول میدم از این به بعد بهتر بشم ولی عمر این قول ها تا یک هفته هم طول نکشید.من به شدت دارم نابود میشم و جلوی بقیه سعی میکنم بخندم و بگم همه چی عالیه.ایشون حرف من رو توی تصمیماتشون اصلا دخالت نمیدن البته اولش قبول میکنن ولی در اخر کاری که خودشون بخوان رو انجام میدن.لطفا راهنمایی کنید که آیا اصلا ازدواج ما کار درستیه؟من اصلا نمیتونم با شرایط موجود کنار بیام