مشاوره ازدواج
با عرض سلام و احترام
دختر خانمی 32 ساله هستم.. از سن 22 سالگی تا کنون خواستگاران زیادی داشته ام تا اینکه 2 سال پیش خواستگاری اومد که به طور قابل توجهی معیارهای مورد نظرم رو داشت. با ایمان واعتقاد بود. نماز،خمس و زکاتش برقرار بود، از لحاظ خانواده، روحیات و تفریحات بسیارمورد پسندم بود.
دوبار در کل دیدمش باراول با خانواده که پدر و مادر سالمندی بودند اومد…ساکت بود و حتی کمی ژولیده .. به نظرم نیومد حتی نگاهم کنه، گذشت… بعد چند روز مادرش تماس گرفت و اجازه خواست و اومدند. برخلاف خواستگارهای قبل اینبار آقا بود که اول شروع به صحبت کرد. شاید در طی 10 دقیقه اول صحبتش به نکاتی اشاره کرد که در تمام زندگیم آرزو داشتم…همه چی خوب بود تا اینجا که گفت دچار یه بیماری خود ایمنی روده ای که در برخی فصول حاد میشه و دچار خونریزی و مشکلاتی میشه و البته خانواده اش در جریان نیستند… حالا من به مردی نگاه میکردم که همیشه در طلبش بودم و الان شرایط این بود… در آخر دو تا چیز گفت، یکی اینکه گفت ” من شما رو پسندیدم” و دوم وقتی من گفتم به من اجازه بدید فکر کنم، گفت” دختر خودت رو به پای من نسوزون” و خواست وقتی خانواده تماس گرفتن جواب رد بدم. راستش اینکه مردد بودم، برام تعریف کرد که موارد دیگه هم به اصرار خانواده خواستگاری رفته و هر بار به شکلی سعی کرده خواستگاری رو منتفی کنه.. حتی علت ژولیدگی و موهای شانه نکرده این ذکر کرد که یه جوری تو ذوق دخترها بخوره.. تعریف کرد به خاطر بیماریش احتمال داره دچار سرطان بشه و اصلن عمر زیادی نکنه و از طرف دیگه این نگرانی رو داره که بیماری رو به بچه ها ارث بده. .. این آقا حدود 7 سال از من بزرگتر بود.
دو روز بعد این صحبتها مادرش تماس گرفت،.. من هنوز تصمیمی نگرفته بودم..مردد بودم..و در چنین شرایطی جواب نه دادم در حالی که شک داشتم….حالا دو ساله میگذره اول سعی کردم به دست فراموشی بسپارم…. خواستگارهای دیگه ای اومدند با وجود اینکه از بعد مادی توقع خاصی به جز یک سطح معمول ندارم، اما تا بحث این رو میکنم که دوست دارم همسرم حداقل نمازش رو به خونه جا میزنن که البته زیاد مهم نیست. اون مواردی هم که میپذیرند باز روحیات دیکه شون رو نمیپسندم.. قبل رمضان یه نفر اومد که شرایطش استاندارد بود اما روحیاتش به من نمیخورد جواب نه دادم البته پشیمون نیستم ولی از اون روز تا حالا متوجه این شدم که باید تصمیم بگیرم من هر کسی که میاد با اون مقایسه میکنم..در خلوتم براش دعا میکنم.. وقتی این مورد آخر رو رد کردم خیلی عصبانی بودم از اینکه با این همه خواستگار هنوز ازدواج نکردم.. همون روز که جواب رد به این مورد اخر دادم با خودم تصمیم گرفتم تا آخر ماه رمضون صبر کنم اگر هنوز به اون اقا فکر میکنم برم دنبالش..اول خیلی جدی بودم..بعد چند روز که گذشت آروم شدم…تا اینکه بعد دو سال دو روز پیش کنار خیابون دیدمش با مادرش بود.. متوجه من نشدند.. ولی من دیدم و به هم ریختم..
حالا دارم فکر میکنم..چه باید بکنم..هر کسی که میاد با اون مقایسه میکنم.. هنوز مرددم ..نمیدونم اگر الان دوباره بیاد چه تصمیمی میگیرم..
میخوام یا فراموشش کنم یا برم دنبالش
سرتون به درد اومد ببخشید..
ممنون میشم راهنماییم کنید
عاشقه مردي شدم كه ٢٠ سال ازم بزرگتره وقتي بهم ابراز علاقه كرد گفت كه منو براي دوستي نميخواد و قصدش ازدواجه يك ماه باهم دوست بوديم و خانوادمون كاملا در جريان بودن. بعد يك ماه با پدر من ملاقات كردن و پدر من ايشون رو تاييد كرد. قراره بيان خاستگاري. من هيچ مشكلي با ايشون ندارم از نظر اخلاق تو اين ٤ ماهي كه باهم دوستيم. باهم رابطه داشتيم(من دخترم) ولي بعضي اوقات احساس ميكنم رفتاراش مثه اون اوايل نيست. ما خيلي باهم صحبت و چت ميكرديم اما الان مقدارش كمتر شده.يكبارم انقدر من احساسه سردي ميكردم كه با هم كات كرديم و فكر ميكردم ديگه منو دوست نداره اما جلو اومد و باهم اشتي كرديم. الان همه ي ترسم از اين تغيير رفتار هاست.البته شايد من توقع ام هم بالا رفته چون شروع دوستي ما خورد به تعطيلات عيد و وقته بيشتري داشتيم. ام الان سوالم اينه كه ممكنه چون باهم رابطه داريم نسبت بهم سرد شده؟ الان واقعا تو دو راهي ام از يه طرف واقعاا عاشقشم و ميبينم كه دنباله خريدن خونه و شروع زندگيمونه از يه طرف بعضي اوقات فقط بعضي اوقات احساس ميكنم انگار فقط منو به خاطر رابطه جنسي ميخواد.
اینکه ایا اختلاف سنی حدود ۲۰ سال مانع ازدواجه یا نه خدمتتون عرض می کنم در صورت وجود تناسبهای لازمه فکری و اعتقادی و اخلاقی و رفتاری بین دو نفر اگه دو رکن اساسی ازدواج که نیازهای عاطفی و جنسی است توسط طرفین خوب بر آورده بشه بالا بودن سن مرد و نداشتن طراوت جوانی یا برعکس ناپخته تر بودن دختر بخاطر کمی سن مشکلی ایجاد نمی کنه
خوب رفع شدن نیازها هم به اینه که مرد از نظر جنسی توانایی برای رفع نیاز زن رو به مقداری که اون می طلبه داشته باشه و به عبارت دیگه مهارتهای لازمه برای ارضای جنسی همسر رو بلد باشه از اون طرف هم بلد باشه به روش و مقداری که اون می خواد بهش محبت کنه و از نظر عاطفی هم سیرابش کنه و زن هم واقعا با وجودی که می بینه اون سنش بالا است و موهاش احیانا سفیده از ته دل دوستش داشته باشه و اونو بخواد و احساس کنه می تونه اونو از نظر جنسی عاطفی سیراب کنه در این صورت چون تناسبهای لازمه بینشون هست در ادامه زندگی وقتی تناسب و هماهنگی با هم رو عملا مشاهده می کنن عشق و علاقه شون به هم بیشتر می شه
بعضی از مشاوران می گن اگه دختر در سن مثلا ۲۰ الی ۲۵ سالگی باشه که شخصیتش در حال تغییره ممکنه خواسته هاش عوض بشه ولی شوهرش که شخصیت ثابتی داره نمی تونه اون جوری که اون می خواد تغییر کنه در نتیجه ممکنه دختر احساس کنه اشتباه کرده و بهتر بود با فرد دیگه ای ازدواج می کرد
ولی من عرض می کنم دختر وقتی ازدواج می کنه اگه واقعا شوهرش رو بخواد و اونو با همین وضعیتی که داره قبولش کنه حتی اگر افکار و خواسته هاش هم عوض بشه امکان داره تغییرش در جهت موافق با فکر شوهرش باشه نه مخالفش چون گرچه سن شوهرش زیاده و جسما جوان نیست اما فکرش پخته است و به تدریج همسر جوانش رو مجذوب افکارش می کنه و حتی ممکنه که فکر و خواست زن بعد یه مدت بر افکار مرد کاملا منظبق بشه و اگرم این طور نشه لا اقل به عنوان یه عقیده قابل احترام بهش نگاه می کنه
البته یه چیز دیگه هم هست که اگه مرد قبلا ازدواج کرده باشه و همسرش فوت شده باشه و یا اگرم جدا شده بخاطر عیب مرد نبوده باشه در این صورت ازدواج اشکال نداره اما اگه مرد قبلا ازدواج نکرده باشه باید بررسی بشه که تا این سن چرا ازدواج نکرده چون ممکنه دچار مشکل روحی یا جسمی بوده باشه که تا حالا ازدواج نکرده پس در این صورت طرف سالم بود ازدواج اشکالی نداره
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
مشاورین محترم چرا هیچ جوابی به مورد من ندادن؟؟؟!!!
شماره اخر مطلب گذاشته شده تا در این خصوص مشاوره تخصصی به شما ارائه شود
پس با شماره های داده شده تماس بگیرید
سلام
وقت بخیر
خسته نباشید
جوانی ۲۷ساله هستم دارای شغل ثابت و درامدی که گرداننده یه زندگیه مشترک هست
حدود دو سالی هست که تصمیم به ازدواج گرفتم از نظر روحی جسمی اقتصادی و … هیچگونه مشکلی ندارم ولی یکم برای ازدواجم سختگیر شدم که به مطالعات زیاد مشاوره های داخل سایتها و کانال ها بر میگرده
چند ماهی هست که خبر دار شدم پدرم برای دختر خانمی از همشهریان و اشنایان دیرینه شون صحبت از اشنایی برای ما کردن و پدرشون در جواب گفتند فعلا باشه تا فرصت مناسبتری ( به دلایلی که برای خودشون داشتند جوابی مبهم دادند)
اول با شنیدن این موضوع ناراحت شدم که چرا بدون اجازه ی من همچین صحبت هایی کردن
ولی چند روزی بعد این گفتوگوها و بعد دیدن دختر خانم اتفاقی در شهر , نظرم عوض شد و شیفته این دختر خانم شدم تا حدی که همه تمرکز و فکرم مشغول شده و خیلی از دقت و فعالیت هام کاسته شده
دختر خانم ۲۴ساله هستند از لحاظ اخلاقی رفتار و …خانوادشون مورد تایید خانواده خودمم هست ولی بنده هیچگونه شناختی ندارم فقط در حد یه بار دیدن اونم اتفاقی
از لحاظ فرهنگی مالی اجتماعی اختلاف چندانی وجود نداره البته دختر خانم به تازگی برای کارشناسی ارشد ثبت نام کردن و خودم دیپلم هستم و تنها مانعی که برای صحبت و گفت و گو با این خانواده دارم اختلاف تحصیلی هست البته در صورت موافقت و نظر مثبت ایشون برای بر طرف شدن همین اختلاف تحصیلی نیت به ادامه تحصیل دارم
ولی مشکلی که دارم اینه چطور به اطلاعشون برسونم تا شاید نظرشون مثبت بشه (چون احتمال میدم جواب مبهمی که دادن همین اختلاف تحصیلی هست) وبا توجه به این توصیفات ایا احتمال بروز اختلاف در اینده وجود نخواهد داشت؟؟
ممنون میشم راهنمایی فرمایید .نا گفته نماند به مشاور دیگری مراجعه نمودم و گفتند وسواس دارید در صورتی که وسواس ندارم ولی محتاطم
با چه کسی ازدواج کنیم ؟ چگونه همسرآینده امان را بشناسیم؟ چه شرایطی برای همسر در نظر بگیریم ؟ در چه سنی باید ازدواج کرد؟ چه شرایطی باید داشته باشیم تا ازدواج کنیم ؟
و هزاران سئوال از این دست را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور می کنند و به دنبال جواب هستند. در این یادداشت و چندین یادداشت بعدی ، سعی ما بر این است که به این مهم بپردازیم و سئوالاتی که مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسی کاربردی پاسخ دهیم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه مشاوره همدردی در مورد ازدواج باید بگوئیم که : این رابطه تنها به منظور ارضای تمایلات آنی نیست . بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و کودکان آنها بر اساس این پیوند قرار گرفته است و چنانکه در بحث تربیت کودک نیز شرح دادیم یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان ، گسسته شدن رابطه خانواده و یا اختلافات خانوادگی است.
ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ( قبل از ازدواج ) ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
در ازدواج ، سازش دائمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است ، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.
مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
۱ – رشد عاطفی و فکری
۲ – تشابه علایق و طرز تفکر
۳ – تشابه مذهبی ( مسائل عینی مذهبی مد نظر است نه کلیات )
۴ – تشابه تحصیلی و طبقاتی
۵ – تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی
۶ – تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها
۷ – رابطه با خانواده زن و شوهر
سعی ما بر این است که در این یادداشت و یادداشت های بعدی موارد هفتگانه فوق را شرح دهیم و در این یادداشت معیار اول را بحث می کنیم.
۱ – رشد عاطفی و فکری
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی ، رشد عاطفی و فکری است. البته واضح است که درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد ، بلکه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر روشنفکری است. اگر این عوامل فراهم باشد ، بهترین سن برای ازدواج ۲۵ سالگی برای مرد و ۲۲ سالگی برای زن است.
در این سن یک فرد عادی به اندازه کافی رشد و ثبات فکری و عاطفی دارد و امکان تغییر ناگهانی در رفتار او کم است ، اگر چه در این سن عادات مختلف در فرد به صورت محکمی در آمده ، ولی هنوز قابلیت تطبیق و سازش در او موجود است. البته باید اضافه کرد که این سن را تنها از لحاظ کلی انتخاب کردیم ، بدین معنی که خیلی ازدواجهای مقرون به خوشبختی وجود دارد که زن و مرد در موقع ازدواج بسیار مسن تر یا جوان تر از سن مذکور بوده اند.
رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی برای ازدواج است. اگر چه در اجتماع کنونی ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت می گیرد ، معهذا باید گفت که روان شناسان ، زناشویی کودکان تازه بالغ را که آمادگی وارد شدن به زندگی پر مسئولیت زناشویی را ندارد ، صلاح نمی بینند.
مسئله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینکه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر ؟ تحقیقاتی که در این زمینه موجود است نشان می دهد که مردان تمایل دارند که با زنان کم هوش تر از خود ازدواج کنند و اغلب زنهای خیلی با هوش مجرد می مانند. از لحاظ خوشبختی زناشویی ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ، کمی برتر از زن باشد ، زیرا محیط ما چنین اقتضاء می کند. ولی تفاوت زیادی در این مورد نباید وجود داشته باشد ، زیرا در غیر این صورت علایق و طرز تفکر آنان با یکدیگر توافق نخواهد داشت. البته امکان دارد ازدواج موفقیت آمیزی که در آن زن با هوش و فعالی شریک است ، وجود داشته باشد ، ولی خطرات ناشی از آن زیاد است . در واقع هوش یک معیاری است که علایق و طرز تفکر خاصی را تولید می کند و درصورت اختلاف هوشی زیاد انطباق و توافق طرفین به شدت کاهش می یابد.
رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عاطفی و فکری دارد ، زیرا شخصی که از لحاظ اجتماعی رشد کرده است ، روابط اجتماعی را بهتر درک می کند . او می داند چگونه با دیگران ، به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند . او درک می کند که انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسئولیت است و نسبت به محدودیتهای خود آگاهی دارد.
یکی از مهمترین عوامل رشد ، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است . مثلا شخص ممکن است سی یا چهل سال عمر کرده باشد ، ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود . چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود.
شخصی که رشد عاطفی کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند . او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی ، عشق ، ازدواج و تربیت کودک با روشنفکری می نگرد.
۲ – توافق و طرز فکر
مسئله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد ، این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی ، د رموضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند و این توافق معمولا روی علایق و طرز فکر قرار می گیرد.
طرز تفکر ، موضوع بسیار مهمی است ؛ زیرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگی ›› هر فردی ریخته می شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال ذکر می گردد: آیا زن و مردی که خیال ازدواج دارند به یک اندازه جاه طلب هستند یا اینکه یکی از آنها خیلی جاده طلب و دیگری معتقد به داشتن زندگی آرام و آهسته و بی دردسری است . اگر در این مورد ، مرد ، شخص جاه طلبی است ، شاید مضار آن زیاد نباشد ، اگر چه ممکن است زن او از اینکه شوهرش ساعات طولانی مشغول به کار است آزرده گردد. ولی اگر زن بی اندازه جاه طلب باشد ، سعی خواهد کرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاری به کار بکشد و او را مجبور به پذیرفتن مشاغلی کند که از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ، و این وضع با موفقیت و خوشبختی زناشویی تباین دارد.
نظریات سیاسی ، می تواند عوامل اختلافات زناشویی شود ، زیرا با افراطی بودن یکی و محافظه کار بودن دیگری ، امکان تصادم افکار زیاد است. البته حتما نباید نظریات سیاسی دو همسر شباهت کامل به هم داشته باشد ولی صلاح در این است که از لحاظ عقاید سیاسی در دو قطب مخالف قرار نگیرند.
مسئله مهم دیگر در زناشویی ، توافقی است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند. مثلا اگر شوهر ، فردی تخیلی و ایده آلیست ، ولی زن شخص واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد ، شوهر ممکن است از رویه خشک و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود و احساس کند که زنش قدرت درک معنویات و ظرایف زندگی را ندارد. زن واقع بین نیز ممکن است از دست شوهر تخیلی و فلسفه باف خود به ستوه آید و او را آدمی خیالباف ، تنبل و دور از حقیقت زندگی بداند و مکرر آرزو کند که ای کاش شوهرش قدری به خود بیاید و واقعیات زندگی را آن طور که هست مشاهده کند. در چنین موقعی امکان وجود یک کانون خوشبختی کم است.
البته علایق رابطه نزدیکی با طرز تفکر دارد و شامل فعالیتهای متعدد روزانه از قبیل رفتن به سینما ، تئاتر ،کنسرت ، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون ، خواندن کتاب ، رفتن به مهمانی ، سخنرانی ها و امثال آن می گردد. البته نباید انتظار داشت که زن و شوهر در همه این علایق با یکدیگر توافق داشته باشند ، ولی برای سعادت خانواده توافق کلی در قسمت عمده ای از علایق ضرورت دارد.
۳ – عقاید مذهبی
شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ، ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غیر عاقلانه می دانند . دلایل این نظریه بسیار است.
در وهله اول ،اگر تنها یکی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد ، امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود. به علاوه آنچه که در این زمینه اهمیت دارد ، تربیت کودکان بر حسب عقاید مذهبی به خصوص است.
یکی دیگر ا زمشکلات ازدواج افرادی که دارای مذاهب مختلفند ، مخالفت اولیاء آنهاست ، زیرا این مسئله اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعدها ممکن است هر یک از طرفین تقصیر این جدایی را به گردن همسر خود بیندازد. ولی اگر یکی از طرفین مسئله مذهب را جدی نگیرد ،احتمالا مشکل حادی پیش نخواهد آمد.
نکته بسیار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :
بسیار پیش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهیم کلی در مورد مذهب استفاده می کنند و هر دو توافق پیدا می کنند ولی بعد از ازدواج ، در نمودها و مصادیق آن موارد کلی ، دچار اختلاف می شوند.
مثلا ، هر دو می گویند مسلمانیم ، هر دو از صداقت ، ایمان ، حجاب و …. حمایت می کنند .
ولی در برخورد با مسائل و جزئیات زندگی ، برداشتها و اختلافهای جدی پیدا می کنند.
یکی حجاب را چادر می داند ، دیگری هیچ اعتقادی به چادر یا حتی به مانتو هم اعتقاد ندارد.
یکی هرگونه موسیقی را حرام می شمارد ، دیگری موسیقی را آرامش روح می داند.
یکی زندگی مرفه را در تعارض با مذهب نمی داند ، دیگری رفاه گرایی را در تضاد با مذهب خود می داند.
یکی پذیرائی مهمان زیاد را در منزل ، مهمان نوازی دانسته و می گوید : در خانه من، به روی همه باز است و من مهمان نواز هستم ، دیگری میگوید مگر خانه ما ، کاروانسراست که درش بروی هر کسی باز باشد. و دیگری را ولخرج می شمارد.
یکی برای مسافرت ، مشهد و زیارت را در نظر می گیرد ، دیگری دوست دارد به شمال و لب دریا برود . و هزاران مسئله ریز و درشت دیگر در زندگی مشترکشان پیش می آید ، که با تولد فرزندان حادتر می شود ، چون تفاوت در سبک تربیتی فرزندان را نیز شامل می گردد. و هر کدام سعی دارد با زیر و بمهای ارزشی خود ، فرزندان را تربیت کند.
لذا توصیه می شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روی مفاهیم کلی بحث نشود ، و به نمودها ، مصادیق و مثالهای عینی آن توجه شود . سعی شود با مثالهایی ، طرف مقابل را در موقعیت های عینی و واقعی قرار داد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲