سلام خسته نباشید من مدت چند سالی با یک نفر عقد کرده ام مشکل من این است که این آقا همچنان بی فکر است و قصد و اقدامی جهت عروسیمان انجام نداده و هر دفعه که با او در این زمینه صحبت می کنم می گوید خودم موقعش شود بهترین مجلس را می گیرم الان بدهی دارم و از این حرفا من از او توقع عروسی آنچنانی ندارم و از طرف خانوادم خیلی تحت فشار هستم وقتی با او حرف می زنم روشش این است که ساکت می شود و انگار من با دیوار دارم حرف می زنم یا قهر می کند و روزها اگر من حرف نزنم او هیچ حرفی نمی زند این رفتار باعث شده به او بدبین شوم از این شرایط خسته شده ام بیشتر اصرارم بخاطر سن بالای خودم و اوست او 38 و من 36 سال دارم نگرانم این مسئله در بارداریمم تاثیر بگذارد از بی فکریهای او خسته شده ام آنقدر که تصمیم جدی به جدایی دارم وقتی به او این حرف را می زنم می گوید هر جا بری دنبالت می آیم تو حق چنین کاری را نداری البته این را هم بگویم من گاهی فکر می کنم کوتاه آمدن من و خوب بدنم زود بخشیدن او باعث شده که او از سمت من مطمئن باش و اینطوری مرا آزار می دهد من هیچ وقت ناراحتش نمی کنم زود می بخشمش حتی وقتی که او مقصر است من تابع حرف مادرم هستم که می گوید یک زن هیچ وقت نباید همسرش را رها کند ولی ظاهرا من اشتباه کردم حالا حس می کنم که باید او را رها کنم تا قدرم را بداند لطفا شما مرا راهنمایی کنید من چه کنم