مشاوره
سلام خسته نباشید من مدت چند سالی با یک نفر عقد کرده ام مشکل من این است که این آقا همچنان بی فکر است و قصد و اقدامی جهت عروسیمان انجام نداده و هر دفعه که با او در این زمینه صحبت می کنم می گوید خودم موقعش شود بهترین مجلس را می گیرم الان بدهی دارم و از این حرفا من از او توقع عروسی آنچنانی ندارم و از طرف خانوادم خیلی تحت فشار هستم وقتی با او حرف می زنم روشش این است که ساکت می شود و انگار من با دیوار دارم حرف می زنم یا قهر می کند و روزها اگر من حرف نزنم او هیچ حرفی نمی زند این رفتار باعث شده به او بدبین شوم از این شرایط خسته شده ام بیشتر اصرارم بخاطر سن بالای خودم و اوست او 38 و من 36 سال دارم نگرانم این مسئله در بارداریمم تاثیر بگذارد از بی فکریهای او خسته شده ام آنقدر که تصمیم جدی به جدایی دارم وقتی به او این حرف را می زنم می گوید هر جا بری دنبالت می آیم تو حق چنین کاری را نداری البته این را هم بگویم من گاهی فکر می کنم کوتاه آمدن من و خوب بدنم زود بخشیدن او باعث شده که او از سمت من مطمئن باش و اینطوری مرا آزار می دهد من هیچ وقت ناراحتش نمی کنم زود می بخشمش حتی وقتی که او مقصر است من تابع حرف مادرم هستم که می گوید یک زن هیچ وقت نباید همسرش را رها کند ولی ظاهرا من اشتباه کردم حالا حس می کنم که باید او را رها کنم تا قدرم را بداند لطفا شما مرا راهنمایی کنید من چه کنم
در این موارد بهترین توصیه بهره بردن از وساطت بزرگان فامیله که بتونن وساطت کنن
باید دید ایشون چه برنامه ای برای آینده و زندگی مشترک داره
سلام من میخواستم در مورد آشنایی قبل ار ازدواج و پنهان کاری راهنمایی کنید، آیا لازمه قبل از جلسه خواستگاری زمانی که فقط دختر و پسر با هم آشنا شدتد همه واقعیات خانواده را به طرف مقابل گفت؟ مثل بداخلاقی یکی از اعضای خانواده ،اعتیاد و….
در گذشته اکثر خواستگاریهایی که به ازدواج منجر میشد با واسطهگری فردی بود که در اصطلاح آن را معرف مینامیدند و در بیشتر موارد دختر و پسر در جلسه اول آشنایی برای نخستینبار یکدیگر را ملاقات میکردند و پس از آن با نظارت والدین، مراحل آشنایی با ضوابط خاصی انجام میگرفت…
اما این روزها بسیاری از ازدواجهای نسل جوان محصول آشنایی قبل از ازدواج است و خیلیها این آشناییها را ملاکی برای انتخاب همسر قرار میدهند. حالا این سوال مطرح میشود که اصلا آشنایی قبل از ازدواج خوب است یا بد؟ دکتر فرهاد فراهانی، روانپزشک و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی به این سوال پاسخ میدهد.
▪ آقای دکتر! آشنایی دختر و پسر قبل از ازدواج خوب است یا بد؟
ـ شکی نیست که قبل از ازدواج حتما باید آشنایی صورت بگیرد. در دوران قدیم حتی دختر و پسر یکدیگر را نمیشناختند و نمیدانستند که قرار است با چه کسی زندگی تازهای را شروع کنند و بعد از اینکه خطبه عقد خوانده میشد با یکدیگر آشنا میشدند. در واقع این پدر و مادرها بودند که برای آنها همسر انتخاب میکردند. ما آن دیدگاه را نمیپذیریم و قبول نداریم اما اینکه دخترها و پسرها هم بدون آگاهی و بدون اینکه بدانند با چه کسی قرار است آشنا شوند، روابط داشته باشند، درست نیست، چرا که این سوال مطرح میشود که آیا ابزار لازم برای محکزدن یکدیگر را دارند؟ قرار است این آشنایی در صورت شناخت کافی به ازدواج برسد و قرار نیست که دختر و پسر یک دوستی داشته باشند و بعد از ۶ ماه که وابستگی عاطفی بین آنها ایجاد شد، تازه ببینند به درد هم میخوردند یا نه؟
▪ یعنی در این آشناییها نباید هیچگونه تعهدی وجود داشته باشد؟
ـ تعهد به معنایی که طرفین مجبور شوند حتما و صددرصد با هم ازدواج کنند در آشناییهای قبل از ازدواج بیمعنا است. قرار است طی این رابطه دختر و پسر با لایههای سطحی شخصیت یکدیگر آشنا شوند و این آشنایی شناختی به آنها بدهد که با آن شناخت بتوانند تصمیم بگیرند به درد هم میخورند یا نه. اما انتظار میرود چنانچه این آشناییها با منطق و ارزشهای اخلاقی باشد، به احتمال زیادی به ازدواج منجر شود. بنابراین آشناییهای قبل از ازدواج آن هم در چارچوب مشخص ارزشی و اخلاقی باعث میشود افراد عاقلانه تصمیم بگیرند، عاشقانه شروع کنند و با تعهد ادامه دهند.
▪ درباره این چارچوبی که گفتید بیشتر توضیح میدهید؟
ـ بگذارید برایتان یک مثال بزنم. دختر خانمی برای مشاوره به مطب من آمده بود و میگفت ۷سال است با پسری دوست است و خانوادههایشان هم از دوستی آنها باخبرند و میخواست بداند با هم ازدواج کنند یا نه. من هم در جواب این خانم جوان گفتم که از همان ابتدا جاده را اشتباه رفتی. خیلی وقتها دختر و پسرها بعد از اینکه دو سه سال با هم دوست هستند، تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند اما در طول این مدت آنقدر به هم وابسته شدهاند که نمیتوانند تضادها و تفاوتهای شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی و… که با هم دارند را ببینند. در واقع همین وابستگی عاطفی موجب میشود با هم ازدواج کنند و حالا که به هم رسیدند، دعواها و مشکلات و اختلافات شروع میشود؛ مشکلات و اختلافاتی که قبل از ازدواج و در دوران دوستی هم وجود داشتند اما طرفین به دلیل عشق ظاهری نمیتوانستند (بهتر است بگوییم نمیخواستند) آنها را ببینند.
▪ مدت آشنایی قبل از ازدواج چقدر باید باشد؟
ـ بهطور میانگین ۳ تا ۶ ماه فرصت مناسبی است که دختر و پسر و خانوادههایشان با هم آشنا شوند اما باز هم تاکید میکنم که این آشناییها نباید طولانی شود تا وابستگی کاذب و غیرمنطقی ایجاد کند. در طول این مدت هم میتوانند از یک مشاور خانواده کمک بگیرند تا منطقی و آگاهانه تصمیمگیری کنند. گاهی افراد چند ماه با هم رابطه دارند و رفت و آمد میکنند تا یکدیگر را بشناسند ولی این روابط از همان ابتدا مبهم است و پایان مثبتی هم نخواهد داشت. به بیان دیگر، روابط قبل از ازدواج دختر و پسر باید ارتباطی منظم و هدفدار باشد و خانوادهها حتما در جریان باشند و این رابطه رسما اعلام شود و ارزشهای اخلاقی در آن کاملا رعایت شود. مجاز بودن این ارتباط تا این حد باشد که هیچگونه ارتباط جسمانی و پنهانی وجود نداشته باشد تحت نظر خانواده یکدیگر را بشناسند. همانطور که گفتم زمان این ارتباط بستگی به طرفین دارد و تا زمانی که تا حدودی یکدیگر را بشناسند این زمان طول خواهد کشید و حداکثر ۶ ماه خوب است اما اگر در این مدت دیدند که نظرها و اعتقاداتشان از هم دور است باید هرچه زودتر به این آشنایی خاتمه دهند.
▪ آیا فرد در طول این مدت کوتاه میتواند شناختی کافی در مورد طرف مقابلش پیدا کند و مهمترین تصمیم زندگیاش را بگیرد؟
ـ ببینید ما ۸ نوع بلوغ داریم که شامل بلوغ جنسی و جسمی، بلوغ عقلی و علمی، بلوغ عاطفی، بلوغ روانی، بلوغ بینشی، بلوغ اجتماعی، بلوغ اخلاقی و بلوغ مالی میشود و فردی که تصمیم به ازدواج میگیرد باید به این بلوغ ۸گانه رسیده باشد تا با توانایی و تجاربی که دارد و با کمک مشاور و خانواده بعد از ۳تا ۶ ماه به یک شناخت نسبی از طرف مقابل خود برسد. بسیاری بر این باورند ۶ماه فرصت بسیار کمی است چرا که افراد در طول این مدت میتوانند زندگی و شخصیت واقعی خود را پنهان کنند و مانع از شناخت واقعی طرف مقابل شوند. در جواب این افراد باید گفت که چه تضمینی وجود دارد که پس از یک سال و حتی چند سال شناخت طرفین از هم کامل شود؟ بله. گاهی رفتارها و منشها در روابط بین دو طرف ساختگی و تصنعی است و هرکس میکوشد، تصویر بهتری از خود نشان دهد اما گاهی گذر زمان چیزی را عوض نمیکند و فقط وابستگی عاطفی نابجا ایجاد میشود.
▪ خانوادهها در این نوع روابط چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
ـ خانوادهها باید در تربیت جوانانشان دقت لازم را داشته باشند. اول از همه باید از زمان نوجوانی یا حتی قبلتر از آن فضای ارتباط را به وجود آوریم تا دختر و پسرمان به راحتی بیایند و مسایل را با ما در میان بگذارند. باید به جوانان ابزار لازم برای شناخت بدهید تا فقط به ظاهر یک فرد نگاه نکنند. پدرها باید با دخترهایشان ارتباط عاطفی داشته باشند و به آنها بگویند که دوستشان دارند تا اگر کسی بعدها در سنین بالاتر به دخترشان گفت خیلی دوستش دارد، فکر نکند خبری شده است. متاسفانه در حال حاضر یک پسر جوان هنوز نمیداند چه چیزی میخواهد و برای زن گرفتن چه ملاکیهایی دارد. دخترها نیز همینگونه هستند و شاید فقط به ظاهر و وضعیت مالی طرف مقابل خود نگاه کنند. از طرفی خیلی وقتها ما میبینیم جوان ما آموزش جنسی ندیده است. پس یک جوان که میخواهد ازدواج کند این آموزشها را از کجا باید بیاموزد؟ بعضی وقتها هم آموزش میگیرند ولی کارشناسانه نیست. این عدم آموزش بعدها در ازدواج موجب اختلافات زوجین با هم میشود.