با سلام خدمت شما مشاور محترم من دختری 23ساله هستم درحال حاضر 8ماه است که نامزدم من وهمسرم قبل از ازدواج با همدیگه مدت دوسال باهم آشنا بودیم و با اخلاق هم آشنا بودیم و قبل از ازدواج درباره ی خیلی چیزها باهم به توافق رسیدیم درواقع همسرم قبل از ازدواج از بی پولی بعد از ازدواج میترسید و خیلی اصرار داشت که درکش کنم و درباره ی تمام مراسم های بعد از ازدواج کوتاه بیام شغل همسرم هم قبل از ازدواج شاگردی بود با حقوق کم حدود 600من هم بادیدن شرایط اقتصادی شوهرم تمام حرفاشو قبول کردم و گفتم وقتی شرایط مناسبی نداشته باشی منم حتما درکت میکنم و انتظار بیجا ندارم اما بعد از ازدواج شرایط همسرم بهتر شده و حقوقش درحال حاظر یکو نیم هست و برخلاف چیزی گه تو تصور من بود خانواده ی همسرم برعکس اینکه خونه و زندگیشون سادست اما شرایط مالی بدی ندارن ولی در تمام مراسمات از همه چیز برای من کم گذاشتن نمیخوام بگم برای من مهمه چون خودم این شرایطو قبول کردم من حتی ناراحت این میشدم که چرا خانوادم با سرکوفت این چیزهای پیش پاافتاده رو به من بزنن درصورتی که همسرم اومده بود وقبل ازدواج شرایطشو گفته بود و قول گرفته بود که خانوادم درکش کنن تا دوماه اول همه چیز عالی بود از هیچ طرفی مشکل نبود تا اینکه مناسبتا شروع شدو سرکوفت خانوادم ازیه طرف ناراحتی همسرمم از یه طرف و هر ماه که مناسبتی میشد منو همسرم یه مدت طولانی چند روزه باهم بحث و دعوا داشتیم و منم بیشتر از خانوادم ناراحت بودم نه از همسزم ولی دوماه پیش خواهر شوهرم زایمان کردو مادر شوهرم یک میلیونو نیم باش طلا خرید درصورتی که کلا برای من اینقدر طلا نیاوردن بی انصافی نمیکنم سرویس چوبمو خیلی خوب برام گرفتن ولی از اونجایی که مادر شوهرمو میشناسم هر چیزی که تو چشمه رو خوب میگیره نمیخوام بگم بدن هیچ بدی ازشون ندیدم ولی سر همین مناسبتا من خیلی ضربه دیدم درصورتی که میتونستن برام بکننو نکردن چرا چون گفته بودن بهم این مسله خیلی منو سرد کرده اینگه تازه فهمیدم که قصدی بوده خیلی ناراحتم نمیدوننم چطوری باید اروم شم لطفا راهنماییم کنید خیلی برام اهمیت داره این موضوع