سلام خسته نباشید٬دختری ۲۶ ساله هستم شوهرم ۲۸ سالشه٬حدود یک سال و چهار ماهه که عقد هستیم و هنوز شرایط عروسی برامون فراهم نشده و من هم به دلیل مشکلاتی که بینمون هست دوست دارم اول کمی از مشکلاتمون حل بشه بعدا عروسی بگیریم٬مشکلی که من دارم اینه که ایشون نماز نمیخونه در صورتی که موقع خواستگاری به من گفته بود الان نماز نمیخونم ولی بعد از ازدواج نماز میخونم منم به حرفش اعتماد کردم و بهش جواب مثبت دادم و خیلی ناراحتم که به قولش وفا نکرد من واقعا برام مهم بود که شوهرم نماز بخونه از این جهت گاهی اوقات پشیمون میشم که کاش بهش جواب مثبت نمیدادم وبیشتر تو انتخابم دقت میکردم ٬مشکل بعدی اینه که آنچنان که باید نیاز های عاطفیه من رو درک نمیکنه با وجود اینکه من سعی میکنم از همه لحاظ واسش همسر خوبی باشم و همه جوره واسه داشتن آرامش تو زندگیم تلاش میکنم٬ در مورد رابطه جنسی هم ایشون اصلا من رو درک نمیکنه ایشون خواستار رابطه مقعدی هستند ومن مخالفم و گاهی اوقات به زور این کار رو انجام میده و هر بار هم بعدش قول میده دیگه این کار رو انجام نمیده٬ نمیزاره من به روش خودم ارضاش کنم فقط رابطه مقعدی میخواد٬ پیشنوازی تو رابطه جنسی رو رعایت نمیکنه به همین خاطر من از رابطه جنسی باهاش اصلا لذت نمیبرم بعضی وقتا متنفر میشم٬تو این مدت فقط یک بار خوب تحریک شدم و به ارگاسم رسیدم٬ بارها هم با خوبی بهش گفتم اما گوش نمیده٬بابت این مسئله خیلی تو رابطه جنسی سرد شدم فکر میکنم فقط منو واسه رابطه مقعدی میخواد٬مشکل دیگه ای هم که هست اینه که شوهرم دوست داره یک شب یا دو شب در هفته رو با دوستاش بره بیرون من مشکلی با این قضیه ندارم اما چیزی که هست شب ساعت ۲ یا ۳ نصف شب بر میگرده و این منو آزار میده٬من دوست دارم شوهرم شب به موقع خونه باشه٬بهشم گفتم اما گوش نمیده و میگه نمیتونم زود برگردم و به خاطر اینکه شغل آزاده هیچ وقت دیگه ای نمیتونه بره پیش دوستاش و فقط شب میتونه بره٬هرچه با خوبی بهش گفتم گوش نمیده فقط حرف خودشو میزنه٬میترسم بابت این قضیه بعدا بینمون اختلاف به وجود بیاد و مهمترین چیزی که آزارم میده اینه که شوهرم به شدت زود عصبانی میشه و واکنش نشون میده و غیر منطقی رفتار میکنه منم حساس و زودرنجم ٬اینم بگم نه تنها با من بلکه با هر کسی که عصبانیش کنه و تو اون حالت همه رو مقصر میدونه جز خودش این بزرگترین مشکل منه چون که بین همه زن و شوهرا بحث هست اما شوهر من فوری واکنش نشون میده ولی من موقع عصبانیتش سکوت میکنم یعنی در واقع اجازه حرف زدن هم به من نمیده در حدی نمیتونه جلو عصبانیتش رو بگیره که وقتی بحثمون میشه با رفتاراش اجازه میده بقیه هم بفهمن که ما الان دعوامون شده منم متنفرم کسی بفهمه٬ همیشه هم تو حین دعوا میگه الان کفر میگم٬بعد هم که اروم بشه دوست نداره اون مشکلی که در موردش بحث کردیم رو حل کنیم٬ اصلا هم دوست نداره مشاوره بریم ٬خواهشا راهنماییم کنید من زندگیم رو دوست دارم اما واقعا بعضی وقتا از بد اخلاقیاش خسته میشم و به جدایی فکر میکنم٬خواهش میکنم کمکم کنید٬ببخشید طولانی شد٬ممنون از راهنماییتون