سلام و وقت بخیر خانم 25ساله هستم، ۲ساله ازدواج کردم و تو عقدم
البته چون خانوادم ساکن جای دیگه ای هستن و اینجا خونه دوم داریم من پیش همسرم هستم.
خداروشکر مشکل خاصی نداریم فقط اینکه همسرم توی کارش سرمایه گزاری کرده ودست و بالمون تنگ شده. از طرفی چون ایشون همیشه شرایط خوبی داشتن برای خودشونم تحمل این سرمایه گزاری بدون انتظار بازگشت پول کم شده.. ما برای این کار حتی یک سالیه ماشینمونم فروختیم
ایشون پسر بزرگ خانواده هستن و پدرشونم فوت کردن و پشتوانه ای هم ندارن..
تا آخر هفته سرکارشون هستن و جمعه ها معمولا سرکار نمی رن.
گاهی می گن جفتمون یه سفر نیاز داریم.
من می تونم از خانوادم ماشین بگیرم اما ایشون سختشونه و خوب واقعا درک می کنم اما خوب حقیقتش تازه کنکورمو دادم و از اون موقع تا حالا استراحت چندانی نکردم…
قبلا همیشه کوهمون حداقل آخر هفته ها قطع نمی شد اما متاسفانه اون هم…
خوب قبلا سنگم از آسمون می بارید می رفتیم اما الان ایشون خیلی اوقات میگن ماشین که نداریم بریم بیرون هوا هم بارونیه نمی شه کوه های اطرافم رفت…
حقیقیتش یکم تحمل شرایط واسم سخت شده چون آدمی نبودم که خونه بمونم اما الان کل هفته خونه ام و فقط مطالعه می کنم یا.. بخاطر حفظ حرمت همسرم که برام مهمه با خانوادمم تفریح نمی رم و قبلا از خانوا دم ماهیانه می گرفتم که 6ماهیه ماهیانه هم نمی گیرم و خیلی تحت فشار قرار گرفتیم…
سوالم اینه که باخودم میگم همون طور که من برای حفظ حرمت ایشون کنار میام و نمی دارم خانوا د م متوجه بشن ایشونم نباید درمورد استفاده از امکانات خانوادم مثل ماشین اینقدر سخت نگیرن…
چون واقعا احساس افسر ده ش دن دارم
من همیشه عادت داشتم حداقل هفته ای یک بارو تفریح داشته باشم و اینق در تو خونه مون دن تو شهری دیگه بدون رفت و آمد با آشناها (بیش تر بخاطراینکه نکنه از شرایط مطلع بشن یا… برام سخت شده)
باسپاس فراوان از توجه شما