مشکل ازدواج
سلام
ب کمکتون نیاز دارم لطفا راهنماییم کنید
خلاصه توضیح میدم براتون
من 24 سال.
3-4 سال پیش با پسری 27ساله، تو وبلاگش آشنا شدم و بعد از مدتی با هم دوست شدیم.
بعد از یه مقدار آشنایی ایشون پیشنهاد ازدواج دادند و رابطمون بیشتر و صمیمی تر شد ….
اون موقع ایشون سرباز بودن و هر سه یا چهار ماه همو میدیدیم
از همون اول با قصد ازدواج ب هم نزدیک شدیم و حس خیلی خوبی نسبت ب هم داشتیم
هردومون در خانواده ای بزرگ شدیم ک با دوستی مخالفند و همین موضوع مانع ازین میشد ک همدیگر رو ب خانوادمون معرفی کنیم . و دنبال بهانه ای بودیم ک بشه این موضوع رو مطرح کرد.
تا اینکه من شهر ایشون ارشد قبول شدم و اونجا با هم کلاس زبان رفتیم و بهانه ای شد تا ایشون با خانوادش صحبت کردند و با خانواده من تماس گرفتند …. اما از اونجایی ک پدر بنده با ازدواج غریبه مخالفه ب شدت مخالفت کردند پدر و مادرم طی چندباری ک اونا زنگ زدند….
دیگه موضوع ازدواج منتفی شد تا یه مدت
ما هر هفته همو میدیدیم و بیشتر از قبل ب هم دلبسته و وابسته میشدمیم.
هردومون یسری اعتقاداتی داریم و ادم بدی نیستیم اما لازمه بگم ک ما با هم رابطه هم داریم و من دختر نیستم.
رابطمون خیلی طولانی شده و عمیق. یجورایی ما باهم زندگیمونو شروع کردیم بدون اینکه کسی بدونه و ازدواج کرده باشیم.
تا اینکه من با خانوادم صحبت کردم و راضی شدند ک خانواده ایشون بیان برای ملاقات
اما در حال حاضر ایشون نسبت ب من و رابطمون سرد شدند و میگن نمیدونن ک ازدواجمون درسته یا نه و ازم خواستن ک یه مدت ب ایشون زمان بدم تا فکراشو کنه…
یکی دوبار قبل هم اتفاق افتاد ک سرد شده باشن ولی بعد از یه مدت دوباره مثل قبل شدند و رابطمون خوب بود
قبل عید بطور جدی ازم خواستن ک رابطه رو ادامه ندیم و ایشون اگ خواستن میان خواستگاری وگرنه هیچی هرکسی زندگی خودش …
ولی من نتونستم و تحت فشار روحی زیادی بودم و برای ایشون هم سخت بود اما از اینده میترسن
دوباره رابطمون بهتر شد اما مثل قبل نبودن و سرد برخورد میکردن
در حال حاضر هم دوباره ایشون همون حرفا رو زدن و دومین روزیه ک بقول خودش بهش فرصت دادم ک فکر کنه…
خواستم بپرسم این کار درسته ک یه مدت با ایشون رابطمو قطع کنم؟
خیلی برام سخته و مادرم همش میگه مریضم این چند روز!
ولی اگ بدونم کار درست اینه تحمل میکنم
سوال بعدیم اینه ک چطور میتونم ایشون رو دوباره ب رابطه برگردونم و با هم ازدواج کنیم؟
اخه از اول هم بااین قصد ب هم اینقد نزدیک شدیم ، در ارتباط با رابطه جن.سی مون هم وقتی ازش می خواستم ک این مسائل باشه برای خونه خودمون میگفتن چ فرقی میکنه من مال اونم الان و بعدا!
ایشون یه عادتی دارن اینه ک ب همه مسائل خیلی عمیق فکر می کنند و گاهی سر همین موضوع اذیت میشن.
اگ ما با هم ازدواج نکنیم من تا اخر عمر باید تنها بمونم چون این موضوع چیزی نیست ک بشه ازش گذشت
از طرفی هم خانوادم اصرار ب ازدواج دارند و من اصلا شرایط ازدواج با کسی دیگر رو ندارم و اینجور مسائل اصلا و ب هیچ عنوان قابل هضم نیست تو خانواده ما . منظورم رابطه قبل ازدواجه.
حتی گاهی ب خودکشی هم فکر می کنم ب اینکه اگ من نباشم هم خودم راحتم هم اون ….
این واقعا انصاف نیست ک 3-4 سال با هم تصمیم بگیریم و پیش بریم اما یجایی ایشون بگن تو برو اگ من خواستمت میام .
ب خودش هم گفتم اینو … خودش هم عذاب وجدان داره ک بخواد رابطه رو تموم کنه و از طرفی هم از آینده میترسه ….هردومون داریم اذیت میشیم.
ایشون آدم درستی هستن لطفا بد برداشت نکنید.
ازش خواستم بریم پیش مشاور اما قبول نمیکنه و نمیاد .
لطفا راهنماییم کنید ممنونم
پی نوشت:
ایشون سربازیشون تموم شده و قبلش هم مدرک مهندسیشون رو گرفته بودن و در حال حاضر شغل دارند اما از درامدشون زیاد راضی نیستند و یسری مشکلات مالی هم براشون پیش اومده اخیرا ،
بنده دانشجوی ارشد هستم، پدر و مادرم معلم هستن،
خانواده ما 4 نفره اونا 9 نفره با عروس و دامادها بیشترم میشن … ،
فاصله شهرامون 3-4 ساعت بیشتر نیست و تو یه استانه. ایشون تو شهر ما اقوام زیاد دارند و رفت و امدشون کم نیست.
امیدوارم توضیحات کافی باشه
ممنونم خدانگهدارتون
باسلام متاسفم که خامی کردید وچندسال باهم دوست بودید ودختریتونو از دست دادید این بدترین کارممکن هست اگران مرد باسواد وخوبی هست لزومی نداره که باشماسردبرخودکند یااینکه شما را به بازی گرفته وقول ازدواج داده وازشماسواستفاده جنسی کرده الانم ازتون سیرشده متاسفم برای این چنین ادمهایی وبه نظرم اول بایدقانعش کنیدکه باهم برویدمشاوره اگربه هیج صراطی مستقیم نشد شکایتش کنیدتاقانون خدمتش برسه تاهوس نکنه دختر دیکری را بدبخت کند شما بجای خودکشی بفکر چاره باشید تاشاید سردی شوهرتون خوب بشه.اگرنشد صبورباشید وبفکراینده باشید چون جوانید وباید زندگی کنید بعدازاین هوشیارترباشید.موفق باشید
اینجوری در مورد کسی قضاوت نکنید وقتی نمیشناسیدش
عزیزم خام برخورئ نکن این خانم یا آقا واقعیت رو گفتن، متاسفانه در رابطه ی جنسی بعد از ۴ تا ۸ بار رابطه مرد به سردی کشیده میشه و ذاتا آقایون از تنوع خوششون میاد و ممکنه ایشون واسه همیشه به خاطر این حس شما رو ترک کنه و شما آینده ی مجهولی پیش رو داشته باشید ایشو باید تحت هر شرایطی مسئولیت کاری رو که کرده قبول کنه وبا شما ازدواج کنه
من منظورم اینه ک ایشون آدمی نیس ک بخواد منو فریب بده
در مورد سرد شدن میدونم چیزایی ک گفتینو
خب منم می خوام ازدواج کنم باهاش زودتر، ازین وضع خسته شدم ولی چجوری؟! وقتی اون نخواد
ببخشیدازاینکه رک گفتم اگرشمااون اقا میشناختید پس چرا الانه حاضرنیست باشما زندگی رو شروع کنه وچندساله سردرکم هستیددرضمن نوشته بودید که اقا بهتون گفته نمیدونه ازدواجشون باشمادرست بوده یانه این نشون میده کهمسولیت وخانواده را درک نکرده ودنبال هوا وهوس بوده من دوبرابرشماسن دارم وسردی وگرمی روزگار راچشیدم
باشه بابا شما همتون درست میگین. شما همه خوب ما بد
بسه حوصله این حرفا رو ندارم من اینجا پیام دادم ک مشاور جواب بده همین
پس از حرفای اضافی خودداری بشه لطفا من تو شرایطی نیستم ک ب همه گوش کنم
بله واقعیتم تلخه باز نیایین بگین اینا همه واقعیته و …
من همه این حرفا رو میدونم وقتی تو شرایط قرار بگیری و بازم این حرفا رو بزنی و عمل کنی شاهکار کردی نه واستی دور و فقط حرف.
ممنونم
سلام
مرگ يه بار شيون يه بار
لطفا حضورى برو پيش يه مشاور و از هيچى نترس. هر كارى كه نتيجه گرفتى درسته همون رو انجام بده و پاش وايستا. يك بار درد و سختى ميكشى جاى اينكه يه عمر ذره ذره آب شى. دنيا جاي قشنگيه
سلام از شما سوء استفاده جنسی شده خودت خبر نداری مردها با کسی که باهاش رابطه جنسی داشته باشن ازدواج نمیکن اگرم ازدواج کردند همش بهش شک دارن کسی که یکبار بدون چارچوب بامن اینکارو کرده باز امکانش با یه نفر دیگه هم هست برات متاسفم
شما دخترها چرا انقدرساده اید با دوتا دوست دارم انقدروابسته میشید سریع فکر می کنید حتما می یاد یاهاتون ازدواج میکنه اونا فقط میل جنسی عاطفی خودشونو ارضاء میکنن شما وسیله هستید