مشکل با خانواده شوهرم
با سلام و وقت بخیر. من ی مشکل خیلی بزرگی دارم ممنون میشم کمکم کنید
من دختری بیست و هشت ساله هستم. فوق لیسانس معماری که از لحاظ خانوادگی اجتماعی و ظاهر در سطح بالایی هستم. دو سال پیش با اقایی که تو ی شرکت کامپیوتری کار میکردن که برای خرید رفته بودم اشنا شدم باهاشون که الانم همسرم هستند. همسر من بیست و چهار سالشه یعنی 4 سال از من کوچیکتره. ایشون دیپلم و سربازه و از لحاظ مالی میشه گفت هیچی نداره. ما دو سال با هم دوست بودیم البته به قصد ازدواج بدون هیچگونه رابطه ای و یا حتی سخن به دور از عرف.خیلی از لحاظ فکری همو درک میکنیم منو همسرم عاشق همدیگه شدیم و این عشق تا امروز هم همچنان هست و هر روز بیشتر میشه بر خلاف سطح تحصیلات شوهرم خیلی درک اجتماعی و فرهنگیشون بالاست.پسر باهوش و متینی اهل سیگار، قلیان رفیق بازیو … نیست.الان ماهی یک تومن حقوقشه که همشو میده به من و میگه تو زندگی رو بچرخون.تفاهم عالیی داریم و این دو سال و نیمی که باهم هستیم حتی یکبار از دست همدیگه ناراحت هم نشدیم.
مشکل من خانواده ایشون هستن.خانوادش باازدواج من و همسرم موافق نبودن چون میگفتن این دختر از ما بالاتره و توی دردسر میفتی همسرم که نمیخواست منو از دست بده راضیشون کرد.البته هیچ مشکلی برای مخالفت نبود بجز چهار سال بزرگتر بودنم که خودشونم میگفتن اصلا مهم نیست. موقع خواستگاری پدرم گفتن که داماد برای شروع زندگی باید سی میلیون به عنوان جهاز بیاره.که اونها هم پذیرفتن الان هفت ماه از عقدمون میگذره با توجه به شرایط و حقوق کمه همسرم من هیچ خریدی نمیکنم حتی لباس هم نمیخرم و بهش میگم رستوران یا کافه نمیام چون درامدش کمه.خانواده همسرم تو این دوران عقد اصلا بهم هدیه یا کمک خرجی ندادن.حتی منو بزور دعوت میکنن برای شام.بیشتر اوقات همسرم میاد خونه ما. برخلاف توانایی مالی که دارن میگن نداریم سی تومنو بدیم ولی جورش میکنیم. شوهرم سه تا خواهر داره و بجز خودش دوتا برادر دیگه. دوتا از خواهراش طلاق گرفتن اونا خیلی سنگ اندازی میکنن. خیلی خسته شدم با اینکه مراسم عقد نداشتم به همسرم گفتم که مراسم عروسی نمیگیرم که بهش فشار نیاد.خیلی به شوهرم کمک میکنم هیچ توقعی هم از خانواده شوهرم ندارم جز احترام. یک ماه هست که خونشون نمیرم و ی مدتی هم با همسرم سرد شدم ولی فایده ای نداشت همش میگن سی تومنو میدیم ولی هر بار میگن بازم فرصت بدید.به شوهرم خیلی فشار میارم این اواخر دوتایی گریه میکردیم نه بخاطر پول برای اینکه میخواییم بریم سر خونه زندگیمون. ولی خانوادش بی مسئولیتن مادرش از من بدش میاد. در ظاهر خوبه ولی هیچ کمکی به من گه هیچ به پسرش هم نمیکنه. شما بگید من چیکار کنم این پولو بدن؟؟؟؟؟؟؟عاجزانه تقاضا میکنم کمکم کنید
با سلام خدمت شما
آنها قرار است سی میلیون تومان بدهند و این مسئولیت را همسرتان به عهده گرفته است یا خانواده اش؟ بالاخره همسر شما در این زندگی یک سری مسئولیتهایی بر عهده دارند و باید بتوانند از عهده آن براید ، شما باید به ایشان کمک کنید تا مسئولیت پذیری را یاد بگیرد ، خانواده ایشان به هر دلیل نمی خواهد این سی میلیون را بدهد یا ازدواج با شما را قبول ندارد یا اصلا این مبلغ را نمی خواهند بدهد به هر حال همسر شما قبول کرده که سی میلیون بدهد و حالا او باید بتواند از پس اوضاع بر آید یا خودش باید با خانواده اش حرف بزند یا به دنبال راه حل دیگری باشد . با توجه به اینکه ایشان از شما کوچکتر هستند بهتر است اجازه دهید در چالش هایی که خودش قبول مسئولیت کرده است خودش همراه با همفکری شما مسئله را حل کند . او بهتر از شما خانواده اش را می شناسد و دلیل این مقاومت برای دادن سی میلیون را . بهتر است برای پی بردن به دلیل اصلی ندادن این سی میلیون همراه ایشان نزد مشاور خانواده رفته و حرفهای اصلی را رد و بدل کنید. روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
بسیار ممنونم از پاسختان. ی سرس چیزاهارو برام روشن کردید متشکرم. اما ی مسئله مهم دیگه هست. پدر شوهرم هم قبول کردند ولی الان هر وقت بحثش میشه میگه خدابزرگه فعلا صبر کنید. در صورتی که توانایی داره و به پسرای دیگش کمک فراوان میکنه.من نمیگم کل سی تومنو ی جا بده میگم حتی شده ماهی ۵۰۰ یا کمتر یا بیشتر بده بهمون.که کمک خرجمون باشه.
و اینکه همسرم ادم صبوریه ولی وقتی عصبانی میشه وسایل خونشون رو میشکنه. (تا حالا پیش من نشده و دست رو من بلند نکرده چون هر دو منطق داریم). میترسم دعوا بشه و از اونجایی که پدرش دست بزن داره میترسم این وسط با اصرارهای شوهرم اتفاقی برای همسرم بیفته یا پدرش که خیلی قوی هیکل هم هست شوهرم رو به قتل برسونه. خیلی درگیرم، بسیار سپاس گزار میشم بازم راهنماییم کنید.
بسیار ممنونم از پاسختان. ی سرس چیزاهارو برام روشن کردید متشکرم. اما ی مسئله مهم دیگه هست. پدر شوهرم هم قبول کردند ولی الان هر وقت بحثش میشه میگه خدابزرگه فعلا صبر کنید. در صورتی که توانایی داره و به پسرای دیگش کمک فراوان میکنه.من نمیگم کل سی تومنو ی جا بده میگم حتی شده ماهی ۵۰۰ یا کمتر یا بیشتر بده بهمون.که کمک خرجمون باشه.
و اینکه همسرم ادم صبوریه ولی وقتی عصبانی میشه وسایل خونشون رو میشکنه. (تا حالا پیش من نشده و دست رو من بلند نکرده چون هر دو منطق داریم). میترسم دعوا بشه و از اونجایی که پدرش دست بزن داره میترسم این وسط با اصرارهای شوهرم اتفاقی برای همسرم بیفته یا پدرش که خیلی قوی هیکل هم هست شوهرم رو به قتل برسونه. خیلی درگیرم، بسیار سپاس گزار میشم بازم راهنماییم کنید.