مشکل خانواده
سلام .من 29 سالمه 9 ساله ازدواج کردم 4 سال نامزد موندم وبعد رفتم خونه خودم دوتا بچه دارم که سه سالشونه و دوقلون از دوران نامزدی با شوهرم مشکل داشتم ولی دست بزن نداشت بخاطر خونوادش چن بار حرفمون شد ولی بعداشتی کردیم تو جشن نامزدی گفته بود که بچه نمیخوام ولی بعد اینکه به خونم رفتم یه ماه بعدش حامله شدم یبار تونامزدی منو زده بود و اخلاقش خیلی خرابه لفظش خیلی بده به همه چی فحش میده حتی فحش های رکیک که غیرت هیچ مردی اینو قبول نمیکنه که به زنش این فحش ها گفته شه چندبارخواستم طلاق بگیرم حتی پزشک قانونی هم رفتم ولی بخاطر بچه ه نتونستم تازگیا کتک زدنش زیاد ترشده بدون هیچ دلیلی کتک میزنه وبعد موقع وسایل خواستن میگه بمن ربطی نداره خودت برو بگیر واقعا خسته شدم لطفا راهنماییم کنین.
دوست عزیز شما ۴ سال با ایشون نامزد بودید ولی نتونستید بشناسیدش و در موردش تصمیم گیری کنید ؟ الان هم به خاطر بچه ها نمیتونید تصمیم دیگری بگیرید پس راهنمایی ما تاثیری نداره چون ایشون تا تمایلی در وجودش نباشه نمیتونید تغییری در ایشون ایجاد کنید … بهتره اول خودتون با مشاوری مجرب مشورت کنید تا بتونید از این حالت انفجار خارج بشید و راهکاری پیدا کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه بدون اشغالی
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه بدون اشغالی
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه بدون اشغالی
مشاوره تلفنی از طریق واریز به کارت :
موسسه مشاوران ستاره ایرانیان
۵۰۲۲۲۹۱۹۰۰۰۵۲۱۷۴
مشاوره تلفنی پس از واریز آنلاین:
از طریق سایت farsido.com
سلام.من ۲ساله ازدواج کردم .من وخانوادم ادم اجتماعی هستیم و روابط عمومی خوبی داریم.توی جمع غریبه راحت میتونم ارتباط برقرار کنم و با اعتماد بنفس صحبت کنم. اما بر عکس شوهرم و خانوادش خیلی ساکت منزوی و زیاد با کسی حرف نمیزنن و اهل مهمونی رفتن هم نیستن.حتی باهم به یه مهمونی دعوت میشیم اولا کلی غر میزنه که داریم میریم وقتی هم میریم حتی با مردای فامیل هم زیاد حرف نمیزنه.همش هم بهم میگه تو زیاد حرف میزنی.همیشه یه مهمونی رفتن رو بهم کوفت میکنه.یه مهمونی زنونه هم که دعوت میشم انقدر غر میزنه میگه زن باید به فکر شوهرش باشه زیاد این ور اون ور نره..در حالی که من چیزی کم نمی ذارم همیشه خونم مرتب و غذام حاضره.و همه شب کنارشم.اگه حایی هم برم زود بر میگردم.احساس خفگی میکنم.اخه ادم به زندگی اجتماعی نیاز داره.زیاد هم نمیتونم با تلفن حرف بزنم.همش غر میزنه بهم میگه به مامانت بگو انقدر اینجا زنگ نزنه.دوست نداره زیاد با کسی ارتباط داشته باشم.میخواد مثل خودش همش تو خونه باشم.چیکار کنم خسته شدم.
در مورد افراد منزوی روشهای زیادی هست که باید مشاوره کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
مهمترین ویژگی این بیماری کناره گیری ، عدم دخالت در امور روزمره و اهمیت ندادن به دیگران است. در واقع برای این بیمار «روابط اجتماعی» بی معنی است. بنابراین در رفتارشان مردم گریزی و زندگی حاشیهای قابل ملاحظه است. این بیماران چون مردم گریز هستند؛ بنابراین به فعالیتها و مشاغل انفرادی بویژه شبانه علاقه نشان میدهند.
اینان موضوع شغلی خود را طوری انتخاب میکنند که کمترین ارتباط با مردم داشته باشند. کارهای انتزاعی و مشاغل مرتبط با وسایل بی جان برایشان لذت بخش است. (نظیر: ریاضیات ، ستاره شناسی ، مشاغل مرتبط با فلز و چوب و … . همچنین زندگی عاطفی و هیجانی بیمار یکنواخت ، سطحی ، محدود است. حتی موقعی که در مورد شادترین یا ناخوشایندترین حوادث زندگی صحبت میکند تغییری در رفتار و آهنگ صدایش مشاهده نمیشود. این ویژگیها بیشتر با علائم منفی اسکیزوفرنی را به یاد میآورد.
یک مثال:
«گفتگوی زیر بخشی از صحبتهای یک بیمار اسکیزوئید با یک مشاور است»:
م:آقای اکبری چه مشکلی دارید؟
ب:کاری.
م:اگر امکان دارد در مورد مشکل کاریتون صحبت کنید؟
ب:بیعلاقگی.
م:حتما برایتان سخت که کاری را انجام بدهید که علاقهای به آن ندارید:
ب:بلی.
م:در مورد کارتان بیشتر صحبت کنید؟
ب:آزمایشگاهی.
م:در آزمایشگاه چه کار انجام میدهید؟
ب:حیوانات
(اگر با این بیمار چندین ساعت هم گفتگو شود باز هم جوابها کوتاه ، سطحی و یکنواخت خواهد بود.)
ملاکهای تشخیص اختلال اسکیزوئید
گسستگی روابط اجتماعی و عواطف سطحی در اوایل بزرگسالی شروع میشود و برای تشخیص اختلال وجود چهار علامت (یا بیشتر) از علائم زیر ضروری است
از روابط نزدیک ، از جمله عضو یک خانواده بودن نه لذت میبرد و نه تمایلی به آن دارد
تقریبا همیشه فعالیتهای انفرادی را انتخاب می کند
اگر علاقهای به روابط جنسی با فردی داشته باشد, بسیار اندک است
فعالیت معدودی وجود دارد که می تواند از آنها لذت ببرد
به غیر از بستگان درجه یک دوستان نزدیک ندارد
تعریف و انتقاد دیگران برایش اهمیتی ندارد (یکسان است)
عواطف سطحی و سرد است
تشخیص افتراقی
اختلال اسکیزوفرنی: علائم اختلال تفکر و هذیان در اسکیزوئیدیها دیده نمیشود؛ بنابراین از اسکیزوفرنی قابل تفکیک است
اختلال شخصیت وسواسی ـ جبری و دوری گزینی: با وجود اینکه عواطف محدود در این دو اختلال هم دیده میشود. ولی برعکس اسکیزوئیدها تنها بودن بر ایشان تجربهای دردناک است
روان درمانی
برقراری ارتباط با این بیماران سخت ولی امکانپذیر است. در درمان انفرادی وقتی رابطه برقرار شد، آنها با ترس و هراس از «دوستان خیالی» و «ترس از وابستگیهای غیر قابل تحمل» صحبت خواهند کرد. در گروه درمانی ممکن است بیمار تا یک سال صحبت نکند، اما در نهایت درگیر میشود (صحبت میکند) فقط درمانگر باید مواظب باشدتا سایر اعضای گروه به سکوت بیمار اعتراض نکنند
دارو درمانی
برای کاهش حساسیت این بیماران نسبت به طرد شدن استفاده از داروهای ضد افسردگی و نورولپتیک ضد جنون مفید است
سلا.پدرم۴۵ سالشه و حدود ۱۰ ساله که تریاک مصرف میکنه.دائم قسم میخوره که ترک میکنم اما بیشتر میره سراغش.ما احساس میکنیم که روی مغزش تاثیر گذاشته(با توجه به کارها و رفتاراش)اما خودش میگه ن اصلا اینطور نیست و میگه خیلی هم برام مفید بوده و آسمم رو برطرف کرده،و سیگار هم میکشه(از سن نوجوانیش).چیکار کنیم که ترک کنه؟مراکز ترک اعتیاد هم نمیره
و سوال دیگه اینکه تریاک چه آثار بدی رو روی انسان میگذاره
چنین افرادی که تا این حد مصرف داشتن باد تحت نظر پزشک و به آرامی ترک کنن … و فقط به اراده خودشون بستگی داره … ولی برای ترک مشکلی ندارن