باسلام مردی 42 ساله هستم که 3 سال قبل با دختری از بستگان دور مادرم که 12 سال از من کوچکتر بود ازدواج کردم البته ازدواج ما به پیشنهاد دایی همسرم انجام شد و من که فکر میکردم چون فامیل هستیم نیاز به تحقیق نیست بدون شناخت کافی و باعجله به اصرار مادرم عقد کردم اما یکهفته بعد از عقد متوجه شدم که همسرم قبلا نامزد داشته و صیغه محرمیت هم خوانده بوده اند که بسیار عصبانی شدم و تصمیم به جدایی گرفتم که با وساطت مادرم ماجرا خاتمه پیدا کرد اما به گذشت زمان کم کم متوجه شدم همسرم از نظر روحی اصلا مرا درک نمی کند و به صحبت های روز اول بی اعتنا است مثلا من در خواستگاری عنوان کرده بودم که از نظر مال وضعیت متوسطی دارم و خونه و ماشین هم ندارم که قبول کرده بودند اما کم کم به من برای خرید لباس، طلا و… فشار آورده و مدام خانواده خود را با من مقایسه کرده مرا تحقیر می کردند در حالی که ایشان نیز خانواده متوسطی دارند که حتی جهیزیه کاملی هم نداشتند . با همه این مشکلات نزدیک به 2 سال است که ازدواج کرده ایم اما مشکلات دیگری نیز بر مشکلاتمان اضافه شده مثلا همسرم شاغل است و به همین دلیل همیشه خانه نامرتبی داریم اما با اینحال تمام درآمد خود را خرج خودش می کند و اصلا در مشکلات زندگی همراه من نیست و مدام از من توقع خریدن لباس و طلا دارد. مشکل دیگرمان این است که همسرم اصلا به نظافت شخصی خود اهمیت نمیدهد و هیشه بوی عرق می دهد و من باید با اصرار و حتی گاهی التماس اورا به حمام بفرستم و در ضمن در این مدت با این که اصلا در رابطمان جلوگیری نداشتیم اما بچه دار نشدیم که همسرم حاضر نیست به دکتر برود تا مشکل برطرف شود. در ضمن باید بگویم که من یکبار درحین دعوا اورا کتک زدم که اقدام به خود کشی کرد ودر بیمارستان پرونده دارد. این 3 سال زندگی باعث شده روحیه ام خیلی خراب شود و بسیار پرخاشگر شده ام و دیگر قادر به ادامه زندگی نیستم لطفا بگویید از چه راهی می توانم اقدام به طلاق کنم چون همسرم به من میگوید که او نیز نمی خواهد با من زندگی کند ولی حاضر نیست درخواست طلاق بدهد ولی من توان پرداخت مهریه ندارم که درخواست طلاق کنم و واقعا هرچه داشتم را نیز در این 3سال به خاطر عدم درک و همراهی همسرم از دست داده ام. باتشکر