با سلام
دانشجوی رشته ای هستم که واقعا عاشقشم که حتی حاضر شدم به خاطرش شهرم را ترک کنم اما این رشته آینده ای شغلی تضمین شده ای ندارد ( البته تقریبا در رشته علوم انسانی هیج رشته ای ندارد) برای همین اگر قرار باشد تا دکتری بخوانم سنم میشود ۲۸ الی ۳۰ بعد از ان هم سربازی هست خلاصه کنم اینکه شرایطم در سن ۳۰ الی ۳۲ سالگی از نمودار منفی تازه میرسه به صفر ..
از طرفی هم به خاطر روحیه ای که دارم هر کسی حاضر نمی شود دوست واقعا صمیمی ام شود البته منظورم پسر هست برای همین احساس تنهایی شدیدی میکنم اما وقتی به ازدواج هم فکر میکنم و عملی نمی‌بینمش از زمین و زمان دل میکَنم و نامیدانه به دنیای شعر و کتاب رو می آورم و هر روز بیشتر از دیروز به تنهایی عادت میکنم حتی به پیش بینی خودم تا یکی دو سال دیگه به انزوای کامل میرسم و طبیعتا تا سی سالگی کاملا با انزوا دوست شده ام. لذا تصمیم گرفته ام با کتاب و رشته ام ازدواج کنم برای همیشه قید ازدواج را بزنم و تمام همتم را به کار ببندم تا خانه ای کوچک بخرم و در آن تا آخر عمر زندگی تنهایی را شروع کنم نمیدانم تصمیم درست هست یا نه اما علی ظاهر جبر زمان مجبور به این کارم خواهد کرد. عذر خواهی میکنم بابت طولانی بودن سوال مشتاق نظرات حضرات هستم