با سلام من دختری 23ساله متاهل هستم که از اولزندگی برایتان میگویم و در اخر مشکل ام را.من با همسرم در دانشگاه اشنا شدم و شوهرم اهل اصفهان و من شهرستان بعد از چند ماه آشنایی عقد و بعد از1سال ونیم عقد بودن عروسی کردیم در دوران عقد همسرم اخلاق فوق العاده ای داشت مهربان دلسوز اهل کادو گل و… اما بعد از عروسی یکسال که گذشت همسرم زیر و رو شد کادو ودلسوز ومهربان بودن که هیچ اهل دوس دختر و ترک نماز به رفتارش اضافه شد.الان بعد از 3سال زندگی مشترک شوهرم به سربازی رفته و احساسش کامل از این رفته تا جایی که روزی صدبار به من میگه برو خونه بابات نمیخامت.سر ی کاری هم رفت که از بی احتیاطی یک بند انگشتش قطع شد.الان دیگه نمیدونم با این دلسردی اش به زندگیم و نخواسته شدنم چه کنم.درست است که او وضع خوبی ندارد اما ایا دلیل میشود من را شکنجه روحی بدهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟