با سلام و خسته نباشید.من دختر 25 ساله ای هستم.که از همان کودکی و در سن 10 سالگی عاشق پسری در فامیل شدم.13 ساله که بودم با او دوست شدم و در 16 سالگی او از من جدا شد.با کس دیگری نامزد کرد و نامزدی به هم خورد.و چون من دست از سر او برنمی داشتم به خانواده ام موضوع را گفت و آبروی من رفت.برایم خیلی سخت بود که هم خانواده ام با من چپ افتادند و مدام سرزنش و دعوایم می کردند و هم عشق زندگی ام را کسی که از خودم هم بیشتر عاشقش بودم را از دست دادم.در آن سن از شدت ناراحتی دچار بیماری وسواس شدم که هنوز که هنوز است ادامه دارد و تحت درمانم.اما هنوز هم آن پسر را دوست دارم.قلب و روحم مال اوست
نمیتوانم به کس دیگری حتی فکر کنم.برای شیطنت یا شاید هم از تنهایی و حماقت با چند تا پسر تلفنی حرف زدم و چت کردم.اما هیچ تفاوتی به حالم نکرد و حتی اگر زیباترین و ثروتمندترین و باشخصیت ترین مرد جهان هم عاشق من شود من نمی توانم با همه ی وجودم عاشق او شوم.می دانم می خواهید بگویید او را فراموش کن.این همه سال گذشته است او تو را دوست نداشته و لیاقت تو را نداشته و… من گوشم از این حرف ها پر است.خیلی سخت است آدم عشق اولش را فراموش کند.ما عشقمان خیلی پاک بود.حتی نشد یک بار هم دستش را بگیرم یا او را ببوسم.اما هنوز که هنوز است هر شب خوابش را می بینم و برایش گریه می کنم.هرشب از خدا می خواهم کاری کند خوابش را ببینم و توی خواب او را ببوسم.چند بار قصد خودکشی داشتم که خودم را از این زندگی بی روح و بی عشق خلاص کنم.کارم شده است در اینترنت دنبال عکس ها و فیلم های او گشتن و نگاه کردن به آنها و حسرت خوردن و بوسیدن صفحه ی موبایلم.نمی دانم چکار کنم.یک روانشناس به من گفت بیا روانکاوی کن یا هیپنوتیزم کن.تا فراموش کنی.به نظرتان فایده دارد؟آیا می شود کسی را دوست داشت و با کس دیگری هم ازدواج کرد؟من که تحملش را ندارم.لطفا کمکم کنید.باتشکر