سلام.ازدواج ماسنتی بودالبته خانواده شوهرم مرابه ایشان معرفی کردندولی همسرم مراخواست وانهامنصرف بودند.ایشان خیلی متعصرووابسته وتحت نفوذ به خانوادیشان هستندولی مشکل اساسی وبیشتردعواهابه خاطراین است من خیلی همسرم رادوست دارم اوهم داردولی وابستگی من وعدم تمایل بودن اودرکنارم بیشتراست اوداراجتماع وحتی گردش گروهی است تاهمش بامن نباشدتقریباماهی دوباربه ختم وعروسی میرودکه صلاح نمیداندمراببردوچون گوسفندداردومیرودازجایی دیگربخردماهی یک شب خانه نیست ودیگراگرارکاریارفتاری ناراضی باشم یامایل باشم وبگویم بازهم ان راانجام میدهدوهرچه درخواست وخواهش کنم انچه میخواهدانجام میدهدواگرگلایه کنم خون به پامیشود.اومیگویدمن لوس هستم وبچه.حق باکیست چی کارکنم یک شب درمیان دعواداریم ودوهفته درمیان قهروجدایی طولانی.چه کنم؟درضمن مادروخواهرشوهرم ازمن متنفرهسنتدواوتحریک میکنندالان هم ازاومیخواهندکه جداشود.