13
پرده بکارت
باسلام
بنده با همسرم که دخترخاله ام میباشد نزدیکی نمودم و دخول انجام دادم لذا در این هنگام خونی که نشان از سالم بودن پرده بکارت باشد دیده نشد و این موضوع مرا چند صبایی شده نگران کرده و ناخوداگاه به ان وقتی فکر میکنم اعصابم به هم میریزد وناراحت میشوم چونکه قبلا شنیدم رابطه داشته است و خواستگار داشته و خیلی خودم رو کنترل میکنم و …نمیدونم چیکار کنم چه جوری خودمو قانع کنم چه جوری
سلام
هرچند متخصص گرامی باید جواب بدن اما من فقط نظرمو میگم
اولا بکارت چند نوع داره و بعضی از انواعش برای اولین دخول اصلا خونریزی ندارن
دوما تنها راه علمی ای که من به ذهنم میرسه پزشک قانونیه که اونم نمیشه چون حرمت شکنی میشه و خانواده ها ناراحت میشن…
سوما اگر الان خودتون بفهمید هیچ فایده ای نداره پس خوشبین باشید مگر اینکه خود اون دختر اعتراف کنه وگرنه راه قانونیش اصلا برای این شرایط مناسب نیست
و درکل حتما حالت یک رو مد نظرت داشته باشین اون خونریزی یه چیز عرفی و کلیه ولی هر دختری خونریزی نداره.
سلام یکم قضیه رو از بیرون نگاه کنید ایشون در گذشته هر رابطه ای هم که داشتن مربوط به خودشون بوده اینکه الان شما رو به عنوان همسر و شریک زندگیشون انتخاب کردن مهمه ، اینکه کنجکاوی کنید و به ایشون توهین کنید اصلا کار صحیحی نیست فقط زندگی رو به کام خود و همسرتون تلخ میکنید
سلام ببخشید رک حرفام رو می زنم
من ۲ سال پیش با دختری ( همکلاسیم ) دوست شدم . اکثر بچه های دانشگاه هم میدونن ما با هم دوستیم . خیلی دختر خوب و مهربونی هست و خیلی بهم کمک کرده بعضی وقتا البته منم خیلی کمکش کردم . از اول رابطه بهش گفتم قصد ازدواج ندارم ولی ما با هم رابطه جنسی داشتیم البته اولش بدون دخول بود ولی بعدش تو یکی از رابطه ها بهم گفت که میتونم دخول هم داشته باشم چون پردش حلقویه . گفتم از کجا میدونی که حلقوی هستی گفت که دختر عموهاش بهش گفتن که حلقوی هست و مشکلی پیش نمیاد و مشخص نمیشه. بعد چند وقت من دوباره پرسیدم که واقعا مشخص نمیشه گفت که دوستش گفته مشخص میشه رابطه داشتی .
من یه شب گوشیش رو چک میکردم دیدم تو پیام هایی که برای دوست پسر قبلیش نوشته که فامیلشونم هست نوشته بود که (( زندگیم رو نابود کردی میدونستی باید گواهی بگیرم ( فکر کنم منظوزش گواهی بکارت بود .) بعد دوست پسرش گفته بود خودم میرم گواهی رو می گیرم نمیزارم کسی بفهمه و … .)) من اون شب به روش نیاوردم چون دلم براش سوخت و گفتم ما که قرار نیست ازدواج کنیم پس به من چه که بزرگترین اشتباه زندگیم رو کردم .
یه بار که بهش گفتم با اون فامیلتون رابطه داشتی کلی قسم جان پدر مادرش رو خورد که رابطه نداشته با کسی . دیگه بیخیال شدم و بهش گفتم میدونی که من باهات ازدواج نمی کنم . گفت میدونم
حالا خانوادم از من می خوان با دختر عمم ازدواج کنم ( البته خودمم خوشم میاد ازش ) ولی خیلی می ترسم . می ترسم دوست دخترم برام مشکل ایجاد کنه . و فعلا به خانوادم تقریبا گفتم نه ولی نه صد در صد و همش دارم بهونه میارم. اگه بگم نه به خانوادم همه چی تو خانواده به هم میریزه و فعلا گفتم بهم یک هفته مهلت بدن . دوس دخترم از شرایط خونه ما خبر داره و میدونه چقدر بد میشه برام اگه بگم نه به خانوادم . کلی شرایط رو براش توضیح دادم و دوباره موضوع رابطه با دوس پسرش رو مطرح کردم ولی زیر بار نمیره و میگه نه من با اون نبودم . بعد که ازش پرسیدم تو از کجا میدونی حلقوی بودی این بار گفت یه بار با دوستم رفته بودیم دکتر که کیستش رو نشون بده وقتی دکتر معاینش کرد گفت که بیا تو هم معاینه کنم که بهم گفت تو حلقوی هستی . ( در حالی که قبلا گفته بود دختر عموهام بهم گفتن حلقوی هستم !!!!!!!!!!!! )
بهش گفتم برو دکتر ببینیم مشخصه رابطه داشتی یا نه . اول گفت نمیرم بعد گفت میرم . بعدش که رفت ساعتی که تو مطب بود بهش زنگ زدم گفتم گوشی رو بده منشی گفت نه آبروم میره و این حرفا و گوشی رو قطع کرد . دیگه هم هرچی زنگ زدم جواب نداد . بعد چهار ساعت اومد گفت دکتر گفته مشخص نیست رابطه داشتی و پردت ارتجاعیه و فقط موقع زایمان پاره میشه و کلی هم قسم خورد باز .
حالا من نمیدونم چه کار کنم .
از یه طرف فکر می کنم با دوس پسرش رابطه داشته و نمیگه . پس دروغ گو هستش و ممکنه بعدا برام مشکل ایجاد کنه .
از یه طرف می گم شاید رابطه نداشته چون کلی قسم میخوره . ولی خودم اون پیاما رو خوندم که به دوس پسرش داده بود
از این طرف باز میگه دکتر گفته چیزی مشخص نیست و قسم می خوره . ولی من به قسماش اعتماد ندارم دیگه . حالا من خیلی می ترسم جدا شم ازش . چون ممکنه برام مشکل ایجاد کنه .
از یه طرف اگه بلایی سر خودش بیاره من خیلی دچار عذاب وجدان می شم . مثلا ممکنه خودش رو بکشه . بعد همه میدونن این با من دوست بوده و بدتر برام مشکل پیش میاد .
من خیلی گیجم نمیدونم دقیقا چی درسته چی غلط
لطفا راهنماییم کنید .
وقتی نمیتونید با چنین فردی اعتماد کنید پس دلیلی برای ادامه ندارید
در صورتی که اگر قرار باشه اعتماد کنید و ادامه بدید باید همه مسایل گذشته رو فراموش کنید و در یک دوره نامزدی ۹ ماهه بدون هیچ عقد و برنامه ای ایشون رو بشناسید
من نمیخوام باهاش ادامه بدم . فقط چون همه میدونن ما با هم بودیم میترسم برام مشکلی به وجود بیاره . مثلا اگه بلایی سر خودش بیاره همه می فهمن که به خاطر من بوده . یا اصلا ممکنه بخواد آبروی من رو ببره .
من هیچ راهی ندارم که اثبات کنم قبل از این که این شحص با من بوده با کسی دیگه رابطه داشته.
از دوست دخترم پرسیدم که وقتی رفتی مطب اسمت رو چی گفتی ؟ گفتش که محمدی
امروز رفتم مطب دفترش رو دیدم اصلا شخصی به اسم محمدی اون روز مراجعه نکرده بود .
در صورتی که دوس دخترم کلی قسم خورد که رفته دکتر
پس میقهمم همه قسماش دروغه و قبلا رابطه داشته
از طرفی میگم شاید برا دل من اینطوری قسم خورده که من راحت برم و بیخیالش بشم آخه خیلی دختر مهربونیه
شایدم من بیش از حد آدم ساده ای هستم
نمیدونم چه کار کنم
تو رو خدا کمکم کنید
چیزی رو که الان نمیتونی باهاش کنار بیای بعدنم نمیتونی این کارو انجام بدی
رابطه ای که از الان شک توش باشه اشتباه محضه که به ازدواج ختم بشه .تا اخر عمر هر دو عذاب خواهید کشید
من قصد ازدواج ندارم باهاش .از این میترسم برام بی آبرویی درست کنه . آخه خیلی از بچه های دانشگاه می دونن ما با هم دوست بودیم . من اول رابطمون هم بهش گفتم که قصدم ازدواج نیست .
من کاملا به فهیم جان موافقم شمات خودت پسری امکان نداره کاری نکرده باشی یا بوده یا نبوده دلیل به شک نیست شما انقدر به همسرتون اعتماد ندارید من خودم با همکارم ازدواج کردم بااکره نبودم اما چون واقعا دوستم داشت و طرز فکر بالایی داشت قبول کرد و الان عقد هستیم شما آقایان طوری میگید که انگار از گل پاکتر هستید برای طرز فکرتون و بی اعتمادی که دارید متاسفم
چه کاری کرده باشم یا نه؟؟!!
من که نگفتم باهاش رابطه نداشتم
همسرم نیست دوست دخترمه
من از اول رابطه هم بهش گفتم قصد ازدواج ندارم
به نظر من تنها کاری که میلاد میتونه انجام بده اینکه کم کم از این رابطه فاصله بگیره و اینجوری اون کم کم فراموشش میکنه و میلادهم میتونه تو این زمانه بدست اومده به کاراش سرو سامان بده زمان همه چیزو درست میکنه
خدا کنه همه چی درست بشه ………………