علت نسبت داد و نیاز به مصاحبه با افراد است
مشاهده متن کامل سوال

چگونه رفتار کنم

سلام.بنده سه سال هست که ازدواج کردم و از همان ابتدای زندگی تا الان مشکل من با شوهرم تمامی ندارد. ایشان در خواستگاری چیز خاصی مطرح نکردند. (از خواستگاری تا عقد ما یک هفته بیشتر طول نکشید و ما فقط دو جلسه صحبت کردیم ایشون خیلی خود را ادم مذهبی نشان می دادندو از نظر من مشکلی نداشتند) اما بعد از عروسی به من گفتند من به خاطر ایمان و نجابت شما اومدم جلو و به خودم گفتم بقیه چیزهارا خودم درست میکنم. یعنی قیافه و سر و شکل شما رو اونجور بکه خوام میکنم. به من گفتند قیافه و ارایش و تیپ شما باید کامل باشد بدون ارایش از خونه نباید بیرون بیام تا اون حد که در مراسم ختم پدربزرگشون منودعوا کردن که رژلبتو پررنگ کن!!) .(اما حجاب و مو برایش مهم است) ولی اگه ارایش ملایم داشته باشم دعوا میکنن که خیال میکنی نفهیدم ارایش کامل نداری) اگر بهش بگم ارایش زیاد برای بیرون خوب نیست نباید من خودم را برای دیگران زیبا کنم، بهم میگه میخوای برم بیرون دیگران و نگاه کنم؟ تازه تو که هفت قلم ارایش نداری اون واسه دیگران هست. من نمیخام امل باشی نمیخام از بقیه پست تر باشی. من هم برای اینکه ناراحتی پیش نیاید حرفشون رو گوش کردم چون دیدم اگه گوش نکنم زندگیم تلخ میشه اما دیگه به حدی رسید که من دیگه از خودم اختیاری ندارم. اگر میهمانی بخوام برم میگه باید صد تا تیپ جلوی من بزنی تا من بگم کدوم خوبه. اگه یه چیز در من، مورد قبول ایشان نباشد مهمانی را به من زهر می کند همش در مهمانی بهم اخم میکنم یا چشماشو گرد میکنه که ادم زهرترک میشه. اگر از فامیل چیز جدید بخره ایشون بیشتر حرص می کنه و میگه تو هم باید بخری وگرنه کوچیک میشی ( دقیقا اخلاقش مثل خانمهاس) در صورتی که خیلی تو ظاهر وقیافه است اما توانایی خریدشون نداره. (جیب خالی پز عالی مصداق ایشون هست) (شاید بعضیا بگن این اخلاقش خوبه اما وقتی نتونه بخره و مهمتر اینکه حرص بخوره چه فایده) من خودم ادم قانعی هستم و کسی رو تو سرش نمیزنم. اما اگر ایشون چیزی هم برای من بخره این قدر تو سرم میزنه که بلد نیسی تیپ بزنی و … هیچی برات مهم نیست و خودتو ول میکنی. در صورتی که اصلا اینطور نیست. و من با امکاناتی که دارم طوری تیپ میزنم که از کسی کمتر نبام. من بدون اجازه ایشان نباید چیزی بخرم . همه چیز باید طبق سلیقه ایشان خریده شود. مثلا کفش بخواهد برای من بخرد میگه من کفش نوک تیز دوست دارم پا کنی من میگم مدل پاهای من پهنه و سر انگشتام درد میگیره و ایشون میگن باید به خاطر من درد تحمل کنی ، می میری یخورده درد بکشی ؟!! بعد همیشه منو با دیگران مقایسه میکنند. اصلا منو قبول ندارن من اگر صد تا تیپ هم بزنن نمیگه تو خوبی و تو از همه بهتری همش دیگران را از جمله خواهر و مادرم تو سر من میزنن. در صورتی که اونها هرچی بخوان خودشون میخرن هرجور بخوان تیپ میزنن. خواهر من مانتویی است اما من چادریم .خب معلومه تیپ ایشان بیشتر در نظر میاد. همیشه در مهمانی یا جمعی حواسش به همه خانم هاست که چی پوشیدند (به قول خودش من چشمم پاکه فقط تیپشونو میبینم.) اگر خرید بریم نگاهش به دیگرانه که چه تیپی دارن و مثلا بهم میگه فلانی روسریش قشنگه. خب منم ناراحت میشم و میگم در مغازه اگر کالایی دیدی پسند کن نه این که چیزی را در تن دیگران نشان من بده. اقای دکترمن هر چه قدر سعی میکنم که مواظب تیپ و قیافه ام باشم که ناراحتی پیش نیاد اما این مسئله تمومی ندارد. هر با یه چیز جدید ( هاشور کردن ابرو و تزریق ژل به لبو و … بماندکه اگر کوتاه بیام مجبور میشم انجام بدم) جدیدا به خندیدن من ایراد میگیره . نه اینکه بلند بخندم یا سبک باشم، خیر ایشون میگه باید خنده زیبا داشته باشی. باید فلان مدل بخندی. شما بگید اقای دکتر اخه مگه خندیدن دست آدمه؟!! باورتون نمیشه که چقدر منو سر این حرکت غیر ارادی دعوا میکنه. خنده به لب ادم خشک میشه .از ترس ایشون تو جمع کمتر میخندم. سرتون رو درد نیارم. هر بار یه چیز میگه .خودتو مثل فلانی درست کن. رنگ ابروت انجوری باشه و ….شدم عروسک خیمه شب بازی اقا. (ماشاالله اینترنت و فضای مجازی و خانمهای بی حجاب جامعه و سرکار ایشون جلوی چشمش هستن و ایشونو خوب تحت تاثیر قرار دادن) به من میگه به روز باش (من که نمیتونم هر بار یه قیافه ای داشته باشم چرا با رنگ مو و صد تا کار دیگه که ایشون پولشو ندارن) یه بار روسری کنم میگه چرا شال سر نمیکنی شال سر کنم میگه چرا فلان کار نمیکنی. روسری سر کنم میگه چرا سفت میبندی خودتو خفه میکنی باید زیر گردنت شل باشه و اویزون. اقای دکتر من دیگه دیوونه شدم. هزار تا کار میکنم که اعصابمو خورد نکنه اما همیشه قبل مهمانی رفتن منو ناراحت میکنه منم الکی باید جلو ملت بخندم و ظاهرسازی کنم.جلو دیگران با من خوبه اما اخم و چشم کشیدنش سر جاشه تو خونه که صد درجه فرق داره. به خاطر این کاراش محبتم نسبت بهش کم شده. دیگه امیدی ندارم. من هر شب کارم گریه است. که این قصه کی تمومی داره نمیدونم. به من میگه زن فلان شهر گرفتم که کلاس بذاره. اخه یک بار نمیاد بگه تو اخلاقت خوبه. من همین اخلاقم به خطر رفتار ایشون تحت تاثیرقرار گرفت . استانه تحملم اومده پاییین .زود از کوره در میرم. حالا بعد سه سال میگه زن باید اخلاق داشته باشه منو داغون وخرد کرده حالا به این نتیجه رسیده!!!! میترسم اگه بچه هم بیاریم همین کارا سرش بیاره و تو لباس پوشیدن بچه و کارای دیگش هم منو اذیت کنه و بهم حق اتخاب نده. اقای دکتر آیا بچه زندگی ما رو درست میکنه؟ شما بگید من چیکار باید بکنم؟ ایا باید به همه حرفاش گوش بدم؟ تا چه حد؟ ایشون از اول میگه من خوبم تو برو خودتو درست کن واقعا مستاصل و درمانده ام. کمکم کنید.