کلافگی از رفتار شوهر
من و شوهرم نزدیک به یک سال اشنا شدیم بعد با عشق تصمیم به ازدواج گرفتیم شوهرم چهار سال از من بزرگتر است و کارمند است تحصیلاتش فوق لیسانس است و در شهر دیگری کار میکند. من فرزند دوم خانواده ام و هر دو دختریم. پدرم هوای مرا خیلی دارد. اما همسرم به من توجه نمیکند. در هر مناسبت هدیه هایی که برایم میخرد در حد نیم سکه و طلای ریز است و گران نیست و باعث سرشکستگیم جلوی خانواده و فامیلم شده نزدیک به یکسال از نامزدی و 9ماه از عقدمان میگذرد ولی هنوز مسافرت نرفته ایم شبیه عقده ای ها شدم اخلاقش بد نیست ولی به خانواده اش بیشتر از من اهمیت میدهد ولی انکار میکند. وضع مالی خانواده اش متوسط است میگوید دوست دارم مستقل باشم و هر چیزی را که برای من اوردند خودش برایم خریده است خانوادش هیچی برای من نخریده اند ولی برای خواهرش سیسمونی میخواهند بخرند میگویم انها برایم ارزش قایل نیستد ولی قبول نمیکند حتی عید فطر پدر و مادرش که در شهر دیگر زندگی میکنند برایم عیدی نیاوردند به بهانه داشتن مهمان و خودش عیدی اورد.
به مادرش بیش از من توجه میکند. اصلا نمیشود ازش انتقاد کرد. میگوید خانواده ام تورا مثل دخترشان دوست دارند اما دریغ از یک جفت جوراب که برای من بخرند. مادرش به من میگوید پس انداز کنید ولی من خرجی نمیکنم وقتی گله کردم از رفتار مادرش میگوید منظورش ولخرجی من نبوده، برای عید هزینه پوشاکم حدود 700هزار تومان شد و یکعدد نیم سکه اوردند برایم اورد. شب یلدا حتی شبش پیش من نبود به بهانه کارش دو سه شب بعدش برایم میوه و اجیلو نیم سکه اوردند ولی برایم لباس نخرید و مرا جلوی خانواده ام خورد کرد به من میگوید من توانم همین است قناعت کن ایا من دختر پرتوقعی هستم به او میگویم مردم برای عروسشان چه کارها که نمیکنند. به من چند ماه است که ماهی بین 100 تا 150 هزار تومان خرجی میدهد. شوهر خواهرم زمان نامزدی برایش کلی خرج میکرد و به مسافرتو پیک نیک میروند به او میگویم یاد بگیر که برای شادی خواهرم همه کار میکند. باید چه کاری انجام دهم حس میکنم بدبخت شده ام.
با سلام خدمت شما
معیار رفتار درست و قابل همسر شما رفتارهای شوهر خواهر شماست ؟ یعنی اگر شوهر خواهر شما ، خواهرتان را کتک بزند تصویر مرد ایدال برایتان این را هم در بر می گیرد؟ به نظرم می رسد که شما نیاز به مشاوره دارید تا از مقایسه نا به جا دست بکشید و بدانید در زندگی مشترک کدام اولویت ها وجود دارد و شما بایستی چه کنید . حتما قبل از اینکه با این گله و شکایت ها روابط خودتان را با همسرتان و خانواده همسرتان به هم بزنید از جلسات مشاوره کمک بگیرید . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام
منم دقیقا مشکلات شما رو دارم البته شدیدتر توی یکسال و خورده ای که عقد بودم خیلیی کم پیش می آمد که شوهرم به من چیزی به اسم خرجی بده طلا و لباس هم در حد خیلیی کم طوری بود که واقعا در برابر خانوادم خجایت زده میشدم خانوادشم چیزی که نمیدادن تازه همسرم خرجشونم میداد من خودم فوق لیسانس دارم اون موقع توی شهرستان خودمون تو دانشگاه تدریس میکردم شوهرم مهندس مکانیک وقتی اومد خواستگاری گفت توی یه شرکت کار میکنه با یه درامد مشخص بعد حدود یک ماه از عقدم فهمیدم بیکار و خودش برای خودش کار میکنه به من گفت دیگه مخارجم زیاد شده با حقوق شرکت نمیشده اینطوری وضعم بهتر میشه ولی الان من شش ماه که ازدواج کردیم همسرم بیکار و امورات زندگی رو با مسافرکشی راه میندازه من از دید خودم زندگی فقیرانه ای دارم تو فامیل خودم سرافکنده ام ولی اون به نظر خودش عادیه میگه طوری نیست الانم هیچ مشکلی نداریم مگه قسطامون مونده یا تو گل گیر کردیم الان به نظر من مشکل ما تفاوت دیدمون از زندگی هست ما تو خانواده های متفاوت با دیدگاه های متفاوت زندگی کردیم شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت بزرگ شدیم تازه ما با وجود اینکه یه نسبت دوریم با هم داشتیم بازم من متوجه این تفاوت ها نبودم چه برسه به غریبه ها ولی میخوام حلش کنم و زندگیم رو اونجور که دوست دارم بسازم جون همسرم رو دوست دارم نمیخوام ساکت بشینم نمیخوامم کاری کنم که همه چی خراب شه شاید با حرف زدن راحت بدون دلخوری با صمیمیت شاید با کمی صبر و تحمل وشرکت کردن بیشتر توی مراسمات خانواده خودم و ارتباط بیشتر با اونا کم کم خودش متوجه این تفاوت ها بشه