سلام من دختری 19 ساله هستم مشکل من با پدرمه توی این 19 سال چیز زیادی واسم کم نزاشتن توی رفاه بودم اما پدرم منو قبول نداره شاید خودم هم باعثش بودم اما دست خودم نیس از سن بلوغم همیشه تحت فشار بودم ک درس بخونم برام هم هزینه کردن ولی خیلی کوچیکم میکنه مثلا وقتی چیزی میخوام ازش و بهش میگم فلانی اینو داره مگ من چی کم دارم این رو پیش هرکسی میگه باعث خجالت من میشه درک نمیکنه من رو قبولم نداره البته این رو هم بگم که ادم لجباز و حرافیه و اجتماعی هم نیس خیلی منزویه و من دیگه با این اخلاقاش کاری ندارم چون درون گراس … اما خیلی مغروره همیشه غر میزنه 10 ساله بتزنشستس و از خونه بیرون نمیره هیچکس رو قبول نداره و خود رای … واسه تحصیل من خیلی خرج کرده ولی اونقدر کوچیکم کرده احساس بی ارادگی میکنم و واقعا هیچکاری رو تا اخرش انجام نمیدم دانشگاه درس کلاسهام و… همه چی رو نصفه ول میکنم احساس ناتوانی میکنم غرورم رو میشکونه از دوره راهنمایی باهام مخالفت میکنه تو هر زمینه حتی اگه بخواد انجام بده هم قبلش مخالفت میکنه و من هم هربار هزینه میکنه نمیتونم اون کارو انجام بدم و ناامیدش میکنم هم حق رو بهش میدم هم ناراحتم ازش ک انقدر غرورم رو میشکونه هم گمراه و گیجم نمیدونم باید چیکار کنم حتی الان به جایی رسیده که میگه تو کاری رو تا تهش انجام نمیدی و من دیگه هزینه ای واست پرداخت نمیکنم خیلی دنبال بحث باهامه خیلی لجبازی میکنه باهام بهم اعتماد نداره دیگه و برعکس مادرم هم گاهی اوقات اعصابش خورد میشه اشتباهاتم رو میگه پیشش و این بیشتر باعث بدبینیش نسبت بهم شده سعی میکنه برادر کوچیکترمو بزنه تو سرم و میگه اون بدردم میخوره دیگه نمیدونم باید چیکار کنم لطفا کمکم کنین و یه راهکار بدین من اشتباه میکنم ؟ چرا اینجوری ام چرا ناتوانم چرا بهم اعتماد نمیکنن چیکار کنم موفق بشم و اعتماد خونوادمو جلب کنم اگه مدرم اشتباه میکنه چیکار کنم بهش بفهمونم لطفا کمکم کنین ممنون