Qazal
سلام٫من پارسال برای کنکور مشاور گرفتم ایشون زیاد توکارش برای من جدی نبود برعکس باقیه شاگردانش و کلا به جای راهنمایی به درس خوندن منو از درس جدا کرد چند ماه آخر ازم خواستگاری کرد منم کلا دیگه بی خیال درس خوندن شدم چون ایشون اشتیاقی به درس خوندن من نشون نداد منم نظر اون برام مهمتراز درس بود ۲روز قبل از کنکور زیر تمام حرفاش زد زیر این که بهم چه حرفایی زد به مادرم گفت که من بهش در این رابطه چیزی نگفتم به خاطره علاقه ای که به من داره این جوری فک می کنه که من این حرفارو زدم و حتی پی ام های که از طرف خودش فرستاده شده بود زیرش زد من کنکور قبول نشدم حالا موندم با کلی حرف از طرف همه مخصوصا خانوادم کلاس رفتم رفت و آمدم با دوستام رو دوباره شروع کردم تا همه چی یادم بره ولی خانوادم دست بر نمی دارن هر روز سر کوفت هر روز مرور خاطراتی که داشتم هر چی می گم بسته تموم نمی کنن بهم میگن که من خودم به اون طرف می چسبوندم از این حرفای الکی که درست نیست من ازاول هیچ علاقه ای به اون آقا نداشتم بعد هادعلاقه مند شدم اونم فقط قصدش این بود که با من باشه و یه چیزی ازم بکنه به هدفشم رسید از همه نظر خرجش کردم ولی همش از روی دل سوزی بود که دم از نداری و سختی زندگی می زد حالا تمام کارایی که از روی دلسوزیکردمشده این حرفا که خودتو می خواستی تحمیل کنی طرف جا زد با هر کی حرف می زنم می گه یا درس بخون یا شوهر کن برای این که فراموش کنی خانوادهم دست بردارن ولی حوصله هیچکدوم ندارم درس که هیچ ازدواجم که ازش متنفر شدم از تابستون وارد یه رابطه شدم نه به قصد ازدواج فقط وقتم بگذره ولی این آقا متاهله اون جوری که خودش میگه با خانومش مشکل داره ولیجدیدااحساسمی کنم داره با خانمش خوب میشه من نمی دونستم شرایطش وقتی فهمیدم نمی تونستم نه ازش جداشم نه بهش فک نکنم از هر طرف تحت فشار مشکلم نمی دونم واقعا باید چه کار کنم
با سلام
به نظر من شما در زندگی برنامه خاصی ندارید و هدف خاصی را دنبال نمیکنید برای همین هم سرگردان هستید در زمانی که تمام فکرتان را روی تحصیلتان باید میگذاشتین به فکر برقراری رابطه بودید و در زمانی که باید اعتماد خانواده تان را دوباره بدست می آوردید و شروع به درس خوندن میکردین به فکر ازدواج افتادین متأسفانه ارتباط غیر شرعی شما در این مدت باعث جسور شدن طرف مقابل تان گردیده است. از طرف دیگر، باعث ایجاد مهر و محبت و نوعی علاقه فرد مورد نظر به شما و کاهش محسوس آن نسبت به همسر اول گردیده است که یقیناً شما در این میان بی تقصیر نبوده اید. اگر شما به این ارتباط تن نمی دادید شاید فرد مورد نظر اشتهای کاذب پیدا نمی کرد و به فکر ازدواج مجدد و تلخ کردن کانون زندگی همسرش نمی افتاد و راهی منطقی تر برای حل مشکلات احتمالی زندگی خود می یافت.فقط کافیست خودتان را جای اون زن میگذاشتین …
نسبت به اعمال گذشته توبه و استغفار کنید و البته بدانید که حتما خدای مهربان توبه پذیر همه ما بندگان گنهکار میباشد و آغوش رحمت الهی همیشه به روی ما گنهکاران باز است
در شرایط کنونی، عاقلانه ترین و منطقی ترین کاری که می توانید انجام دهید، این است که ارتباط تان را با فرد مورد نظر به کلی قطع کنید و با شهامت و جرأت ورزی به او نیز اجازه ارتباط مجدد را ندهید
حتی می توانید سیم کارت خود را تعویض کنید و تمامی پیامک ها و آثاری که به نوعی مرتبط با اوست را از بین ببرید تا زمینه ارتباط مجدد از بین برود. البته از آنجا که شما هم مقداری به او وابستگی روانی پیدا کرده اید، شاید به سادگی نتوانید از او دل بکنید از این روی، لازم است به صورت حضوری با یک روانشناس بالینی زن گفتگو کنید و راه های رهایی از وابستگی روانی و عشق بی هدف و نیز راهکارهای فراموش کردن موضوع عشق را تمرین کنید و عزت نفس خود را تقویت کنید تا راحت تر به این رابطه بی ضابطه و گناه آلود خاتمه دهید
اگر چه ازدواج سالم حق مسلم شماست اما، نباید این مهم از غیر مسیر مشخص و طبیعی خود استیفا بشود و یا باعث به هم خوردن آرامش زندگی خود و خانواده تان بشوید
توصیه من به شما
۱- فقط منطقی فکر کنید و قاطعانه عمل کنید
۲- برنامه ریزی برای زندگیتان انجام دهید (تحصیل -ازدواج)
۳- با خانواده تان بیشتر وقت بگذارید و صبر خود را
بالا ببرید و بگذارید گذر زمان همه چی را درست کند
۴- اینقدر هم خودتون رو وابسته چنین روابطی نکنید …
۵- از دوستان بد که عمداً باعث بروز همچین مشکلاتی میشوند فاصله بگیرید
۶- سعی کنید ورزش کنید به صورت مداوم و با برنامه ریزی