من با یه پسر اشنا شدم سه سال از خودم بزرگتره
من مشتریشون بودم تو مغازه…گفت میخواد با هم دوست بشیم بعد از کلی حرف زدن فهمیدم میخواد با من رابطه داشته باشه بدون اینکه محرمیتی باشه
وقتی بهش گفتم با من به جایی ک میخوای نمیرسی بهش برخورد و اعتقاداتشو گفت ک من قدیمی فک میکنم و الان باید امروزی فک کنی و اگه اون دنیا مهم بود خدا بهمون تو این دنیا شهوت نمیداد و از این حرفا.
من دوسش داشتم همون روزایی ک میرفتم در مغازشون ولی الان همه چی خراب شد…من باید چیکار کنم