Neda:
Neda:
سلام من ۲سال پیش با پسری دوست شدم اوایل رابطه خوب بودیم ولی وعده ازدواج نداده بود.بعد ی مدت دعواهامون سر چیزای کوچیک شروع شد منم ی وقتایی لجبازی میکردم تا اینکه یروز گفت الان جدا شیم تا شرایط جور شه بیام خواستگاری ازدواج کنیم تا این دعواها جدامون نکنه واسه همیشه.منم با کلی بحث قبول کردم بعد ی مدت میخواست برگرده خواهرم گفت این مدت با من رابطه داشته و برنگرد باهاش بدردت نمیخوره ولی چیزی هم بهش نگو.کلی دعوا داشتیم تا اینکه خواهرم گفت من بدتو نمیخوام،ما دیگه چیزی بینمون نیست و اون دوست داره و چون تو اذیتش کردی اومد سمت من و حالا برگرد باهاش و جمعش کن.منم قبول کردم برگشتم باهاش و بعد ی مدت نامزد کردیم.الان مشکل من اینه هنوز ب خواهرم خیلی توجه داره میگه خیلی دوسش داره ولی مثل ی خواهر.خواهرمم میگه منم دوسش دارم اما مثل داداشم نگران نباش.ولی ب من اصلا توجهی نداره.خواهرم ۶سال ازم بزرگتره و مجرده و خیلی پر انرژی و شیطونه و خیلی دوسم داره بهش اعتماد دارم ولی فکر میکنم حسی بینشون هست. من خیلی ساکت و ارومم. خیلی ب نامزدم وابستم نمیتونم جدا شم.چجور بیارمش سمت خودم خیلی نگاهاش سرده بهم.نمیخواد نشون بده ولی خودم میفهمم.