ازدواج
سلام
چند سال هست من با یه پسری دوست هستم و رابطه ی جنسی در حد عشق بازی خیلی کم هم باهم داشتیم
خانواده های دوتامون تا حدودی مذهبی هستن و رابطه قبل ازدواج رو نمیپسندن
من اصرار دارم که رابطه رو تموم کنیم و بیاد خواستگاری ولی میگه من پس انداز زیادی ندارم برای شروع یه زندگی دو نفره و کلی خرج باید کنیم
دور و اطرافیانم همش تیکه میندازن که اخرش ضربه میخوری ازش
من مطمئنم دوستم داره و تلاش میکنه که بهم برسه ولی حرفای اطرافیانم باعث دودلی برای من میشه که واقعا نکنه نیاد و همش حرف باشه حتی بهم ازین فالگیرا معرفی کردن و میگفت بهش نمیرسی ولی من چون دوستش دارم و برای ازدواج میخوامش باز به پاش موندم
شرایط ازدواج رو داره کار خونه خانواده ی خوب فقط میگه پول ندارم بیشتر صبر کن
هر وقت هم میخوام درباره ازدواج حرف بزنم که بگم بیاد خواستگاری میگه شروع نکن هزار بار بهت گفتم تو نگو من خودم میام
و قرار شد تا زمان روز خواستگاری هیچ قراری باهم بیرون نذاریم
عدم تمایل پسر به ازدواج
دوست عزیز ممکنه شما فرصت های زندگی خودتون رو از دست بدید .
پس از همین امروز بدونید اگر روزهای زیادی رو به خاطرش صبر کردید .
ولی ایشون سراغی از شما نگرفت . فقط و فقط خودتون رو سرزنش کنید .
چون اگر ایشون شرایط ازدواج رو داشته باشه و برای خواستگاری تعلل کنه .
میتونه نشانه عدم تمایل ایشون به ازدواج بطور کلی باشه.
و یا میتونه نشانه این باشه که شمارو فردی مناسب نمیبینه .
پس بهتره در این مورد کمی فکر کنید.
و تا زمانی مشخص به ایشون مهلت بدید .
در غیر اینصورت طرح سوال شما و نگرانیتون بی مورده .
ما حدود ۶ یا ۷ ماه بطور کامل جدا شده بودیم و در این زمان یکی از همکلاسی های دانشگاهیم تمایل داشت بامن اشنا بشه کم و بیش خانوادم میدونستن ازین آشنایی و اون شخصی هم که دوستش داشتم ازین موضوع اطلاع پیدا کرده بود ولی خب اون همکلاسیم برای ارتباط جنسی بهم نزدیک شده بود
پسری که دوستش دارم چون این قضیه رو میدونه کامل بهم اعتماد نداره که براش زن خوبی بشم یا نه
و میگه من با اینکه رفته بودم ولی دوستت داشتم و انتظار داشتم با کسی نباشی
نمیدونم چطور باید اون اعتماد از دست رفته رو برگردونم