سلام دختری هستم ۳۵ساله دردوران کودکی حادثه برام پیش اومده وموجب شده نتونم ازدواج کنم تحصیلات ادامه دادم لیسانس گرفتم چندسالی بادانشگاه خودموسررگرم کردم الان درسم تموم شده ببکارم …ازصبح تاشب کارخونه انجام دادن وباگوشی وقت گذرونی کلاعذابم میده اخلاقمم گندزده به زندگیم سرچیزای کوچیک سردعوابازمیکنم دادمیزنم فحش میدم زودعصبانی میشم..خودمم بعدش بدجورپشبمون میشم گریه میکنم توخلوت فقط آرزوی مرگ میکنم زندگیم کلاتباه هست روی خوش ندیدم می‌خوام زندگیم تغییرکنه ..هیچ تنوعی درزندگیم ندارم یاکارای خونه انجام میدم یامیخوابم یاباگوشی سرگرمم…ازجمع ودورهم شدن بیزارم دوست ندارم صدای یه بچه بشنوم کلابهم ریختم دارم میمیرم .. لطفاً یه راه حلی پیش پام بزارید