با سلام خدمت شما ، من 28 ساله هستم و خانومم 25 سال سن دارند، چند روز پیش جواب آزمایش بارداری خانومم مثبت شده و خبر دار شدیم که داریم بچه دار میشیم ، از اونجایی که برای این کار برنامه ریزی نداشتیم و خیلی ناگهانی پیش اومد ، غافلگیر شدیم، البته من باهاش کنار اومدم و چون خیلی بچه دوست دارم مشکلی باهاش ندارم و خوشحالم ولی خانومم به شدت از این بابت ناراحته و از همون روز زندگیم به شدت تلخ شده و دائما با هم دعوا داریم و حرفهایی خانومم میزنه که واقعا دلسردی ایجاد می کنه و علنا ابراز می‌کنه که من براش مردم و دیگه از من متنفره. نه تنها از من بلکه از این بچه . خیلی باهاش صحبت کردم و سعی کردم ارومش کنم ولی بی فایدست . اعتقاد داره که الان زود بوده و باید در سن 30 سالگی بار دار می‌شده ، میگه هنوز به بلوغ فکری نرسیده و این بلوغ در سی سالگی حاصل میشه !!! از نظر خانومم زندگی براش تموم شده و دیگه نمیتونه به آرزو هاش برسه و آزادیش خدشه دار شده . به نظر خانومم باید تمام اطرافیانش باردار میشدن و بعد اون آخر از همه باردار میشد. و کلی دلایل دیگه … اجازه هم نمیده که این موضوعو به والدینش یا والدین خودم بگم و اونا رو مطلع کنم. میگه تا سه چهار ماه نباید چیزی بگیم ، این در حالیه که می‌دونم هدفش اینه که این بچه رو با هر ترفندی که شده سقطش کنه و دنبال این میگرده که زمان بخره برای خودش ، چون اگه مادرش بفهمه دیگه نمیتونه کاری بکنه و حریف مادرش نمیشه . از نظر خانومم تمام رفتار های زنان باردار چندشه و بدش میاد کسی بهش به دید ترحم نگاه کنه یا رفتار به خصوصی که با زنان باردار انجام میشه باهاش انجام بدن . به نظرتون چه جوری این مشکلو میشه حل کرد ، ممنون میشم راهنماییم کنید