تربیت فرزند
سلام خسته نباشید.من وهمسرم باوجودمخالفت خانواده همسرم وبارضایت اجباری مادرشوهرم ازدواج کردیم اززمان نامزدی تاالان که دوسه سال ازازدواجمون میگذره خانواده همسرم رفتارخوبی باهام نداشتن وحتی همیشه کاری میکردن که آبرومون جلوی همسایه وحتی خانواده خودم بره.ماهم مجبوربودیم احترامشونونگه داریموچیزی نگیم ازاون موقع تاالان ماهنوزتوخونه مادرشوهرم که برادرشوهرم بادوتاپسرکوچیک وهمسرش هم هستن زندگی میکنیم.من توعقدحامله شدم بعداززایمان مادرشوهرم پسرموبرمیداشت ونمیداددستم تابغلش میکردم میگفت بدش من تابازی میکردم باهاش ازم میگرفتش فقط براشیردادن میاوردش پیشم منم مجبورمیشدم ببرمش خونه مامانم ایناچون اونجاتنهاجایی بودکه کسی ازم بزورنمیگرفتش.حتی مادرشوهرم سراینکه چرامیبرمش خونه مامانم باهامون دعوامیکردمیگفت اگه من خونه نبودم بچه روبده دست جاریت.من سراین قضایاافسردگی گرفتم شوهرمم نمیتونه کاری کنه جزاینکه صبح تاشب کارکنه تابتونه خونه روجداکنه چون یه قسمت خونه قراره ماله مابشه.به خاطررفتارمادرشوهرم وحتی جاریم خیلی وقتامیگم بچموبده به شوخی کارخودشومیکنه بچموبرمیداره میبره تواتاق خودشون باوجوداینکه میفهمه من راضی نیستم.الان بچم جوری شده که خانواده شوهرموبیشترازخودم میخوادبهشون یهدجورایی وابسته شده وقتی اونانیستن فقط زیادمیادپیشم درغیراینصورت بیشترمیخوادپیش پسرعموهاش باشه اگه اونانباشن عموش اگه عموش نباشه مادرشوهرم خیلی وقتاهم میره پیش جاریم به امیداینکه ببرتش پیش عموش.به نظرتون بایدچیکارکنم.ازیه طرف افسردگی باعث شده عصبی شم،نسبت به همسرم سردشم،ازطرفی تربیت بچم خیلی برام مهمه حتی عموش خیلی وقتابهش نوشابه میده باوجوداینکه میفهمه ماراضی نیستیم،شوهرمم خیلی داداششودوس داره براهمین چیزی بهش نمیگه.لطفاراهنماییم کنید.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
نگرانی شما قابل درک می باشد اما بهتر است در این مورد با همسرتان در احترام صحبت کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید تربیت کودک در این جمع شلوغ نمی تواند با هماهنگی صورت گیرد و شما نیز نمی توانید همه افراد را مدیریت کنید . در این مورد بهتر است سعی کنید نسبت به شرایط اقتصادی و اجتماعی خود برای خرید یا اجاره یک منزل تصمیم گیری کنید .
اما دقت کنید که عموما کودکان گرایش بازی با همسالان خود را دارند و اینکه فرزندتان به سمت خانواده همسرتان می رود به معنی این نیست که شما را دوست ندارد عموما کودکان به سمت بازی و هیجان گرایش دارند و شما نیز می توانید در احترام از آنها بخواهید که بعد برای بردن فرزندتان اقدام کنند و یا با او به پارک و بیرون بروید تا تایم بیشتری برای باهم بودن داشته باشید .
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ علایم افسردگیتان را توضیح بیشتر بدهید؟
۱/من۲۴سالمه وهمسرم۲۶سالشه
۲/وقتی بچم تازه به دنیااومده بودنسبت بهش سرد بودم وهیچ حسی نداشتم تااینکه بعدسه روز حسم عوض شدولی دقیقاهمون لحظه ای که دلم میخواست بچموبغل کنم مادرشوهرم برش میداشت میگفت بچه روبده بخوابونم، اینقدنگاش نکن چشم میخوره، بعد ازاینکه یکی دوماه گذشت میبردمش خونه مامانم برای اینکه بتونم راحت تربچموبغل کنم و بازی کنم باهاش ولی نامیدند خونه مادرشوهرم اسم مادرموخواهرامومینوشت میسوزوندبااسپندزیرپای بچم منم سرهمین قضایاتاالان که یادم میادهمش توفکرمیرم وباکوچیکترین صدایاشیطونی بچم اعصابم بهم میریزه بعدش دادمیزنم سرش بعدم پشیمون میشم اوایل افسردگیم بیشتربودچون بی خود وبی جهت گریه میکردم حتی خیلی وقتا دلم میخواست سرموبزنم ب دیوارولی چون جرات نداشتم به کمدمیزدم ولی نزاشتم کسی بفهمه افسردگی گرفتم، خودم کم کم سعی کردم حالمونو کنم باریدن به خونه مادرم یاخونه دوستام تا ورودم حالم خوب زندانیان که میومدم خونه حالم بدمیشد. الانم اگه تو ندونیم دخالت نکنن حالم کنترل میشه ولی چون دخالت هست همش توفکرمیرم میخوابی میشم حتی اگه اون لحظه حالم خوب باشه من دیگه روزم حساس شدم روانه خانواده همسرم برش میدارن جوری میکنن که صبحانه رومیبرنش اتاق عموش نهار همینطوری اهمیت بچم ازدست ماچیزی نمیخوره حتی خیلی وقتابه حرفمون گوش نمیده همینطور یادش دادن بزنه تاچیزی بهش نمیدیم ما رومیزنه،سرهمبندی قضایا کم کم دارم نسبت به شوهرمم سردمیشم خیلی نیازتان وقتی زایمان کردم باشه و تنهایشان ولی تاتنهامیشدیم مادرشوهرم بدون اجازه درنمیزدوارداتاق میشد…. این چیزا خیلی چیزای دیگه باعث شده من کل اطلاعات وتجربیات که تو گران دبیرستان ویه ترم دانشگاهی که رفته بودم وبعد دانشگاه روازیادم بره حتی و حاملگی وبعد زایمان خیلی چیزاروزودازیادم میرفت چون توحاملگیم با این دخترتان زندگیمون بگذارن موندم چیکارکنم که هم حالم خوب شه هم زودعصبانی نشم هم معلومات برگرده هم بچموبتونم درست تربیت کنم اونم تواین شرایط. چون تازهای خونمونوجداکنیم ممکنه طول بکشه.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد نیاز است که شما روابط خودتان و همسرتان و فرزندتان را جدا از افراد دیگر بدانید و در احترام از آنها بخواهید که حریم خصوصی شما را رعایت کنند .
اما با توجه به شرایط روحی خودتان نیاز است که به صورت حضوری برای بهبود شرایط روحیتان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا در این مسیر به بهبود شرایط روحی شما کمک شود تا شما بتوانید در کنار داشتن شرایط روحی بهتر عملکرد بهتری نیز نسبت به خودتان و هسمرتان و فرزندتان داشته باشید .
اینکه شما نسبت به احساسات و شرایط روحی خودتان آگاهی دارید می تواند کمک زیادی به شما بکند تا فرایند مشاوره های شما با شرایط بهتری پیش برود و نتایج بهتری بدست آورید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۷۴۱