توقعات بیجای خانواده همسرم
سلام من ۲۷ سالمه و ۴ساله ازدواج کردم.
بخاطر این ازدواج جلوی همه ایستادم چون همه گفتن اشتباهه.
اینقدر قبولشون داشتم که رو اسمشون قسم میخوردم.
ولی حتی یک سال هم نشد که فهمیدم من اشتباه کردم و شدیدا پشیمون شدم ولی باز هم پای زندگیمون ایستادم.
شوهرم درآمدش خوب نیست.من خودم کارمندم ولی بازهم با وضعیت الان فقط در حد هزینه های دونفرمون میشه. پدر شوهرم از نظر اقتصادی موقعیت خیلی خوبی داره. ولی مادرشوهرم و دوتا خواهرشوهرام شدیدا روش تاثیر دارن و اگر کوچکترین کمکی پدرشوهرم به ما بکنه شدیدا دعوا میشه.
من عروس اولم. شوهرم ۳۷ سالشه و خواهر شوهرام بگیشون ۳۱ سالشه یکی دیگشون همسن خودمه و برادر شوهرم دوسال از من کوچیکتره. و همشون مجرد هستند.
خانواده شوهرم شدیدا داره روی ما فشار میاره که بچه دار بشین درحالیکه وضعیت مالی مارو میدونه. وقتی هم میگیم شرایطش رو نداریم میگه همه هزینه هاشو من پرداخت میکنم.
درحالیکه رفتارهاشون رو دیدم و مطمئنم اگه با این شرایط بچه دار شیم نه تنها کمک نمیکنن بلکه فقط اذیتمون میکنند و دخالت های بیجا و همه جاهم میگن ما هزینشو میدیدم.
نرو خدا راهنماییم کنین. من باید چیکار کنم؟؟؟
سلام
با توجه ب شرح حالی ک از گذشته تون گفتید بنده بچه دار شدن رو توصیه نمیکنم.
روی قول خانواده شوهرتونم نمیشه حساب کرد.بدلیل همون نفوذی ک خودتون گفتید مادر و خواهر شوهراتون روی پدرشوهرتون دارن.
در مجموع با توجه ب همین چند خط شرح حال مختصر،بنده ب هیچ عنوان بچه دار شدن رو توصیه نمیکنم.