خواهرشوهر
حدود 1نیم ساله که ازدواج کردم…شوهرم پدر و مادرش از هم جدا شدن و به همین دلیل شوهرم تو شهر دیگه تنها بود و هر وقت هم که به خانوادش سر ميزد بیشتر با خواهر کوچکترش بود…تو دوران عقد شوهرم وقتی که به مرخصی می اومد به جای اینکه با هم باشيم همیشه سعی میکند خواهرش رو هم تو جمع دو نفره مون بياره..موقع بیرون رفتن اول پیش اون ميرفتيم همیشه اصرار میکرد که با ما بیاد خواهرشوهرم به ظاهر ميگفت نه اما مشخص بود که دوست داره با ما باشه… با اینکه شوهر داشت اما برای برادرش ناز و عشوه ميومد و دلش رو بدست مياورد و شوهرم هم حرفشو گوش میکرد انگار نه انگار که زن داره… هر روز بايد با هم صحبت میکردن و بهم پیام میدادن… تا قبل عروسی تحمل کردم اما الان ديگه نميتونم… احساس میکنم شوهرم وقتی خواهرشو میبینه چشمش همش دنبال اونه… منتظر حرف اونه… میخواد پیش اون باشه… با اونه خیلی خوشحال تره… من مشکلی با اينا ندارم… رفتارشون اذیتم میکنه… با اینکه شوهر داره و برادرش زن داره شوخی های مسخره ای با هم میکنن انگار نه انگار که متاهلن… اگر من يه بار این شوخی رو بکنم شوهرم ناراحت میشه اما با خواهرش نه… بارها بهش گفتم قبول کرد اما وقتی اونو میبینه از خود بی خود میشه…ميدونم که شوهرم مقصر نیست و ناز و ادا و عشوه خواهرش باعث ميشه سمتش بره… خواهرش سعی میکنه برادراشو سمت خودش نگه داره….من بارها بهش زنگ زدم پ بهش سر زدم اما خودش هیچی… همیشه به برادرش زنگ میزنه و من عصبی میشم…حتی چند بار شوهرم پیام و تماساشو پاک کرد تا من نبینم… بخدا خسته شدم… وقتی اینا رو میبینم از شوهرم دور میشم… فکر میکنم احتیاجی به من نداره…خواهرش هست… موقع مشورت کردن حرف من مهم نيست اما اگه خواهرش چیزی بگه قبول داره در حالی که همون حرفو من بارها زدم و ردش کرده…کمکم کنید…دیگه نمیدونم چیکار کنم…میترسم این حساسیتم زندگیم رو نابود کنه
بهتره از این رفتارهای حساس و بچگانه دوری کنید ..رفتار شما نباید طوری می بود که از ترس شما پیامهارو پاک کنه …
شما همسرش هستید و معنی این جمله رو خوب درک کنید … اینکه چند ساعتی رو با خواهرش باشه لطمعه ای به زندگی شما نخواهد خورد جز رفتار و حساسیت شما که هر روز شوهرتون رو از خود دورتر میکنید
سلام و خسته نباشید من یک ساله که با یک اقایی نامزدی و بنا ب رسم موجود عقد موقت ،ایشون یک خواهر بزرگتر دارن که ازدواج نکردن ،از دومین دیدار من با خانواده همسرم همه چیز شروع شد،توهینها مکرر خواهرش شروع شد و من سکوت کردم و سکوت کردم و یک جایی هم با رفتار متوجه میکردم اما تاثیر نداشت و کار ب جایی کشید ک نامزدم بالاخره شاهد توهین اون ب من شد و من به رسم معمول سکوت کردم ،اما مسیله جایی شروع میشود که علی رغم تمام زخم زبان ها و توهین های خواهر شوهرم ،شوهرم همچنان تحت تاثیر اوست ،یعنی گاهی با من از او درد دل میکند و اینجا من سکوت میکنم اما باز هم تحت تاثیر اوست یعنی تمام انتقاد هایی که خواهرش ب من میکند خودش هم به من میکند اوایل از انتقادهای خواهرش شاکی میشد و دلم را ب دست میاورد اما متاسفانه الان اوهم مثل خواهرش شده و انتقاد میکند شما چه راهکاری به من میدهید من رفتار خواهر شوهرم را میتوانم باسکوت یا جوابی قاطع رد کنم اما شوهر من همدم من است و من توقع این رفتار را ندارم ضمن اینکه بارها با او صحبتش را کرده ام چ کار کنم؟
شما در دوره نامزدی هستید و این دوره رو برای همین روزا گذاشتن … واقعا جای تعجبه در چنین دورانی شما شاهد عدم تفاهم باشید و باز سکوت کنید
یعنی انتظار دارید در آینده چه اتفاقی بیفته که امروز نیفتاده؟ هر چند ما در این سایت به هیچ وجه کسی رو برای جدا شدن تشویق نمیکنیم … و این خود شما هستید که باید در نهایت تصمیم گیری کنید
پس خوب فکر کنید و شرایط رو بسنجید