خودکشی
سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم که تو سن ۸ سالگی پدرم فوت کردن و من و مادر و برادر باهم زندگی میکنیم برادر من الان ۱۵ سالشه و قرارع امسال انتخاب رشته کنه جدیدا یه بحثی (دعوا نه بحث و ابراز نظر) تو خانواده مادریم به وجود اومد که من و بقیه فهمیدیم که برادرم از زندگی کردن خسته شده و میگه که نباید منو به دنیا میاوردین و من باید بمیرم یا خودکشی کنم قبلاهم شده بود که بگه نباید منو به دنیا میاوردین و لی حرفی از خودکشیو این داستانا نبود خلاصه ما کلی باهاش حرف زدیم ولی گوش نمیکرد و میگفت شما منو درک نمیکنید از وقتی این بحث خودکشی رو آورده همش میگه من میخوام خودمو بکشم من تا تولدم زنده نیستم و منم هرچی میام نا محسوس راجب آینده حرف بزنم که بهش امید بدم همش میگه اگه تا اون موقع زنده بودم :( و این فکر که اون ممکنه یه زمانی خودکشی کنه همش تو ذهنمه میخوابم بیدار میشم بازم هست همش بهش فکر میکنم سعی میکنم باهاش مهربونه تر باشم ولی اخلاقش یه طوریه که یعنی خب تو سن بلوغه دیگه نمیزاره باهاش مهربونه باشم یا همش رو اعصابم با حرفاش و کاراش راه میره از همه بدتر این جاست که با من حرف نمیزنه از یه جایی به بعد منو اون خیلی راجب افکارمون با هم حرف نمیزدیم بیشتر راجب موضوعات خنده دار یا همه چیز جز ناراحتیمون حرف میزدیم مامانمم که مجبوره بره سرکار تا زندگیمونو بچرخونیم و وقت اینو نداره و نداشته که بخواد باهاش حرف بزنه کلا یه طوریه که خیلی حرف میزنه ولی نه راجب این چیزا ….. از وقتی به خاطر کرونا مدرسه ها تعطیل شده فقط به خاطر یه خرید ساده برای خونه یا یه دورهمی کوچیک اونم به زور اومده بیرون هیچ کیو نمیبینه فقط همش یا داره بازی میکنه یا با من تلویزیون نگا میکنه ..میدونید من عقیده داره که این رفتارش بخشیش تقصیر ماست چون مامانم تاحالا برامون تعریف کرده بود که زمانی که داداشمو حامله بود بابام اونو نمیخواست و همه بهش میگفتن سقطش کن ولی اون این کارو نکرده و خب شده وقتی که دعوامون میشه من بهش بگم هیچ وقت نباید به دنیا میومدی یا چون من خیلی درسخون ترم یا بیشتر کمک مامانم میکنم تو کارای خونه بقیه یا خودمون بهش بگیم یکم مفید باش خلاصه من قبول دارم که از طرف ما و بقیه خیلی سرکوفت بهش خورده چون کلا آدمیه که هرکار دلش میخواد میکنه برعکس من که خیلی محتاطم و حواسم هست که کاری نکنم که بقیه رو به درد سر بندازم یا دعوام کنن …. و خب میدونم اینا الان که بزرگتر شده روش تاثیر گذاشته ….. من اومدم گفتم بزار باهاش حرف بزنم شاید درست بشه ولی اخلاقشم بده مثلا راجب چیزای امید بخش نمیشه باهاش حرف زدم چون میگه چرتو پرته وقتی که بهش میگم فقط تو نیستی که اینجوریی منو مامانم اذیت میشیم بازم قبول نمیکنه حتی هیچ تلاشی برای خوب شدن نمیکنه میگه حس میکنم تو این خونه مفت خورم (یه بار جدی گفت و در بقیه مواقع همیشه اینو به شوخی میگه) میگه فقط دلم میخواد بشینم یه جا بازی کنم هیچ کار دیگه نکنم ….. کلا از آدما درو افتاده میدونین انگار به پوچی رسیده و من الان نمیدونم چطور باید باهاش رفتار کنم چی باید بگم چی نگم و همش هم این ترس باهامه ( و این که بگم منم وقتی وارد کلاس دهم شدم این چیزایی که اون میگه رو منم تجربه کردم به مدت دلم نمیخواست زنده باشم ولی چون فک میکنم خودکشی یه گناه بزرگه هیچ وقت به انجامش فکر نکردم کلا من ادمیم که خیلی خطر نمیکنه برا همین الان کنی بهترم ولی اون اصن فک نمیکنه کارش ممکنه رو بقیه چه تاثیری داشته باشه یا شاید گناه باشه و ….. برا همین بیشتر میترسم که این کارو بکنه …شده بعضی وقتا تا نزدیکی صب همراهش بیدار میمونم درحالی که دارم بیهوش میشم که حواسم باشه هیچ کاری نکنه ) جدیدانم کارنامه اش اومده و یه تجدید داشته چ یادمه همون شب گفت من یه عالمه قرص میریزم تو آب میخورم تا صبح بیدار نشم و اون شب از بد طرین شبای من بود میدونم حرف زیاد زدم ولی خواهش میکنم راهنماییم کنید و به شدت بهتون احتیاج دارم
سلام به شما عزیزم
قابل درک هست که شما نگران برادرتان می باشید و این نگرانی و داشتن افکار خودکشی ایشان شما را در حالت آماده باشی قرار داده است اما عزیزم در این مسیر در احترام به او نیاز است که شما و مادرتان زمانی که او حضور ندارد باهم صحبت کنید چون در هرصورت این افکار و احساسات و حتی افت درسی و صحبت ها نشان از شرایط روحی برادتان دارد و نیاز است که به صورت حرفه ای به او کمک شود تا شرایط روحی بهتری را تجربه کند.
در این مسیر اینکه درمورد کودکی و دیدگاهای پدر و مادر در زمان بارداری صحبت شود بهتر است حذف شود بهتر است در زمان عصبانیت بجای توهین به هم از ادامه بحث خوداری کنید تا در شرایط روحی بهتری این مسیر بیان احساسات را داشته باشید .
هریک از شما اگر رفتارهای اشتباهی در ارتباط با او دارید نیاز است که آن را اصلاح کنید اما در کنار اصلاح رفتارهای شما نیاز است که او برای درمان به روانشناس مراجعه کند و دوره روان درمانی را تکمیل کند تا بتوانیم با بررسی آنچه در روان برادرتان تجربه می شود به او کمک کنیم تا بتواند شرایط رشدی بهتری را تجربه کند و مسیر های ارتباطی بهتری را بجای تلاش برای خودکشی چه برای جلب توجه باشد و چه واقعا بخاطر شرایط روحی خودش آموزش ببیند .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۷۴۱
اتفاقا من و مادرم خیلی راجب این موضوع صحبت کردیم و سعی کردیم که تو جامعه بفرستیمش بلکه حالش بهتر بشه اگه با مردم در ارتباط باشه ولی به شدتت مخالفت میکنه و با پرخاشگری خیلی زیاد جوابمونو میده
ببین عزیزم در این مسیر صحبت به تنهایی برای فردی که شرایط روحیش بهم ریخته هست کارساز نیست برادر شما علایم افسردگی را دارد و در این مسیر برای بهبود شرایط روحی خود نیاز به مراجعه به روانشناس و دریافت روند درمانی را دارد در کنار حمایت و همراهی شما و مادر تا بتوانید در این مسیر به او کمک کنید تا با بهبود شرایط روحی خود مسیر بهتری را تجربه کند.
چشم ممنون از راهنماییتون 💙
سلام من رها هستم ۱۴ سالمه ولی خیلی به خودکشی اینا فکر میکنم چون ۶ ساله مامان بابام جدا شدن و بابام ۴ ساله که زن گرفته و این زنه اصلا باهام خوب نیست
مادر خودم خیلی باهام خوبه ولی اونم میخواد شوهر کنه از شوهرش خوشم نمیاد جدیدا هیچکس بهم اهمیت نمیده خیلی عصبانی ام چند بار رگم و زدم ولی نتیجه نداد لطفا کمکم کنید😪
سلام به شما رها جان
درک میکنم که جدایی والدین و مشکلات شما با زندگی جدید پدر برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما در این مسیر نیاز است که شما به این موضوع توجه کنی که پدر و مادر در کنار اینکه شما را دوست داشتند شرایطی را باهم تجربه کرده اند که مجبور به جدایی شده اند و خب هرچند این شرایط برای شما دشوار و سخت می باشد اما نیاز است که با حفظ ارتباط با هردوی آنها شما مسیر رشدی خود را طی کنید و به انتخاب آنها احترام بگذارید هرچند که برای شما خوشایند نباشد .
ببین عزیزم در هرصورت پدر و مادر شما در زمان فعلی مجرد هستند و می توانند برای ادامه زندگی خود تصمیم گیری کنند و خب در هرصورت آنها در کنار دوست داشتن شما نیازهایی دارند که باید با افراد دیگری به آن پاسخ بدهند در هرصورت شما یک خانم نوجوان می باشید که می توانید بهتر احساسات و نیازهای دیگران را درک کنید.
با توجه به اینکه شما چندبار خودزنی داشته ای در اولین گام عزیزم نیاز است که شما برای بهبود شرایط روحی خودت اقدام کنی با بهبود شرایط روحی می توانی عزیزم مسیر رشدی بهتری را هم تجربه کنی.
خب خودکشی و یا خودزنی حتی اگر برای جلب توجه والدین هم باشد بازهم اولین کسی که آسیب می بیند خود شما هستید پس بهتر است که در احترام به وجود و زنده بودن خودت سعی کنید که برای بهبود زندگی خود این مسیر را طی کنی.
سلام، من یه پسر ۱۷ ساله هستم، احساس میکنم که افسردگی خیلی شدید دارم و اکثر اوقات به خودکشی فکر میکنم و حتی عملی هم کردم ولی متاسفانه هنوز زندم، راستش تنها دلیلی که به خودکشی فکر میکنم فرار از حس و حال بد خودمه،،،، من قبلن اینجوری نبودم و خودمو خیلی دوست داشتم و برای ایندم هدف ها و ارزو های بزرگی داشتم ولی حدودا یک سال و نمیه که واقعا نمیدونم چرا باید به زندگی ادامه بدم؟ وقتی به گذشتم و ارزوهام فکر میکنم احساس میکنم یه ادم احمق بودم که الکی دلشو به این دنیا خوش میکرد.
یکی دیگه از بزرگ ترین مشکلاتم اینه که گاهی اوقات حالم خوب میشه و بازم امیدوارم میشم ولی چند وقت بعدش بازم حالم بد تر میشه، انگار که یه ادم دیگه شدم،،،، گاهی اوقات هم تا حدی عصبی میشم که فقط با خودزنی اروم میشم،
لطفا کمکم کنید، میترسم که دیوونه شم، ترجیه میدم بمیرم تا اینکه به عنوان یه دیوونه بهم نگاه کنن😥
سلام به شما آقا ایمان
داشتن افکار خودکشی و عمل به این کار در کنار خودزنی نشان می دهد که شما از نظر روحی در شرایط خوبی نیستید به همین دلیل هم از این رفتارها به عنوان راحل استفاده می کنید در این مسیر بهتر است که برای بهبود شرایط روحی خود مسیر درمانی را طی کنید و با توجه به اقدام به خودکشی و خودزنی بهتر است که دارو درمانی و روان درمانی را در کنار هم تجربه کنید.
خوشبختانه این مشکلات قابل درمان می باشد ان هم زمانی که شما به مشکلاتی که دارید بینش دارید در این حالت می توانید شرایط درمانی بهتری را تجربه کنید.